شعرناب

ماندن

اگر
رفتيدوسط زندگي كسي كهپيش از رسيدن شمازير آوار يك رابطه مانده بود
و نفس هاي آخرش را مي كشيد
اگر فهميديد
و باز هم خواستيد كه بمانيد
كه بهش قول ماندن داديد
و نويد روزهاي خوب آينده را
اگر اشك هايش را با سرانگشتانتان پاك كرديد
و گذاشتيداز دردهايش به شما بگويد
اگر از زخم هايش برايتان تعريف كرد
اگر هر قدر هم اصرار كرد
و نرفتيد
و سفت و سخت ماندين پاي ماندنتان
با تمام بد قلقي ها و بدخلقي هايش
اگر
اگر
اگر
لطفا
ديگر نرويد
اين آدم
مثل بيمار مبتلا به سرطان است
كهبعد از كلي دست و پا زدن بيماري اش از بين مي رود
و دوبارهمي فهمد معنيزندگي يعني چه
و بي خيال نفس مي كشد
تا اين كه به يكباره مي فهمد
غده ي بدخيم لعنتي اش برگشته!
و آن وقت است
كه ديگر توان جنگيدن ندارد...
و صبر مي كند
و ذره ذره نابودي زندگيش را ميبيند!
زندگي اين آدم ها هم
بعد از رفتن شما
آوارتر كه نه
مي سوزد


1