شعرناب

مسافر قطار

"مسافر قطار" صدای سوت قطار و مسافری که باز هم جا مانده است . بار اول نیست که به قطار نمی رسد و بارها و بارها این صحنه برایش تکرار شده است . چمدانش را به دست می گیرد و از ایستگاه بیرون می زند . مسیر قطار را می گیرد و به راهش ادامه می دهد . یکی دو ساعتی که راه می رود خسته می شود و بر روی جاده ی قطار می نشیند . چند لحظه بعد صدای سوت قطاری از دور او را متوجه می کند و بلافاصله از جاده فاصله می گیرد و به راهش ادامه می دهد . بیشتر مردم شهر او را می شناسند و خیلی از روزها برنامه ی زندگی او به این صورت می گذرد . از وقتی که از شرکت راه آهن بازنشسته شد دیگر نتوانست در خانه بنشیند و بیشتر وقت و زندگیش را در ایستگاه و کنار قطارها می گذراند . امروز هم مثل روزهای دیگر گذشت و با تاریک شدن هوا ، او راه خانه را در پیش نمی گیرد و به ایستگاه متروکی که در کنار راه آهن است می رود و شب را در آنجا سپری می کند . صابر خوشبین صفت اهواز : 8تیر1396


1