شعرناب

یه سری مطلب به عنوان درسهای مهم زندگی

سلام دوستان عزیز
میخوام یه سری مطلب به عنوان درسهای مهم زندگی
براتون بذارم حتما بخونین
درسهای مهم زندگی
درس اول: یه روز مسئول فروش، منشی دفتر، و
مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند…
یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش
میدن و جن چراغ ظاهر میشه…
جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…
منشی می پره جلو و میگه: «اول من، اول من!… من می خوام
که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و
هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»
جن :…پوووف! منشی ناپدید میشه…
بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من، حالا من!…
من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور
شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم
حال کنم»
جن :… پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه…
بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه…
مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از
ناهار توی شرکت باشن»!
جن : پوووووف.............................
نتیجهء اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول
صحبت کنه!
درسهای مهم زندگی
درس دوم:
یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش
به مقصدش…راهبه سوار میشه و راه میفتن…چند دقیقهء بعد راهبه
پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه
میندازه... راهبه میگه: پدر روحانی، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار
کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه… چند دقیقه بعد بازم شیطون
وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پای راهبه
تماس میده… راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!…
کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش
می رسونه…
بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت
مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته:
«به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن…
کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!
نتیجهء اخلاقی:
اینکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی،
فرصتهای بزرگی رو از دست میدی!


3