شعرناب

من یك گربه ماده داشتم!

من یك گربه ماده داشتم، اسمش نازی بود . شاید آنرا دیده بودی، از این گربه های معمولی گل باقالی بود.
با دو تا چشم درشت مثل چشم های سرمه كشیده . روی پشتش نقش و نگارهای مرتب بود مثل اینكه روی كاغذ آب خشك كن فولادی جوهر ریخته باشند و بعد آنرا از میان تا كرده باشند. روزها كه از مدرسه برمیگشتم نازی جلو میدوید، میو میو می كرد، خودش را به من میمالید، وقتیكه مینشستم از سر و كولم بالا می رفت، پوزه اش را بصورتم میزد، با زبان زبرش پیشانیم را می لیسید و اصرار داشت كه او را ببوسم . گویا گربه ماده مكارتر و مهربان تر و حساس تر از گربه نر است.
#سه_قطره_خون
#صادق_هدایت


2