شعرناب

یه لقمه نون


یه لقمه نون
من تشنمه آب نمی خوام
خوابم میاد خواب نمی خوام
برای من گل نیارید
سرسره و تاب نمی خوام
می خوام برم یه گوشه ای
داد بزنم که دل دارم
دلم گرفت از همتون
آفتاب و مهتاب نمی خوام
راحت بگم من بهتون
آی آدمای این زمون
گرسنگی دیگه بسه
توپ واسه پرتاب نمی خوام
از سادگی های دلم
همه دارن نون میخورن
یه لقمه هم به من بدید
من به خدا آب نمی خوام
صحبت من که پیش میاد
همه ازم پا می کشن
راحت می خوام حرف بزنم
شربت عناب نمی خوام
آهای آهای آی آقایون
آهای آهای آی خانوما
برین برین از پیش من
رئیس و ارباب نمی خوام
باقر رمزی باصر
دلنوشته ای برای کودکان محروم و مظلوم شهر زلزله زده کرمانشاه


2