دلنوشته... سوالی است....که باید جوابی داشته باشد...می پرسم....: میخواهیم حرفی را با حس جدید ی بزنیم...خط دل...دل نوشته...دست نوشته...حرف نوشته....و..... چه قالبی را بیابیم....؟؟اوزان عروضی را نخوانده ایم...درگیر ادبیات کلاسیک هم نیستیم...مجذوب ادبیات فرنگ هم نه....ولی اینگونه سخن گفتن را شنوا وگویاتر....کلمات یک به یک برای خودشان ،نت خاص وروحیه ای خاصتر دارند....وقتی جمله ایی در ذهن نقش می گیرد....در قلب جاری میشود....مانند زنجیری زیبا واژه ها کنار هم می ایستند...تا بنوازند حرف دل را.. واقعی ترین کلمات وقابل لمس ترین آنها در قلم چرخش میخورد...و...آنوقت مینوازد دل... حالا باید دانست...حس هایی که بیکباره در ذهن بخودی خود شکل می گیرند ونوازش روح است....وآنگونه میشنوی که میخواهی ومی نویسی...را باید در قالب ریخت وشکلی از پیش رقم خورده داد؟؟یا قالب را در کلمات؟؟...کدامیک قربانی دیگری....وعاقبت حرف دل قربانی کدامیک.؟؟...>>ویا سکوت بهترین راه...؟..صد البته تمرین...ومطالعه جایگاه ویژه ی خودرا دارد....ولی لزومش ...مرزش برای دلنوشته ها تا کجاست؟؟....حقی دارند...جایی دارند...یا قالبی جز سپیدی...
|