شعرناب

گذشته پلی به سویِ آینده

آدمی بنابر اصولی طبیعی چه بخواهد یا نخواهد ، مثلِ هر گونه یِ وجودیِ دیگر در زمین از تیره هایِ مختلف و نژادهایِ متنوع تشکیل یافته است(جدایِ از تفاوت هایِ فردی در جزء) که از لحاظِ ژنتیکی و ظاهر با هم متفاوت بوده و نیز به دلیلِ نوعِ زندگی در شرایطِ مختلفِ اقلیمی ملل و فرهنگ هایِ گوناگونی را با خصوصیّات ، مشخصّات و مختصّاتِ مخصوصِ به خود پدید آورده اند.
پیشینه یِ تاریخی در همه یِ زمینه هایِ علمی ، فرهنگی و سنّت هایِ باستانی در زندگیِ یک ملّت نقشی اساسی را بازی می کنند و انسان هایِ یک جامعه را از بلاتکلیفی و سردرگمی و عدمِ اعتماد به نفس و خوداتکایی نجات می بخشند و البتّه تا وقتی که خود به معضل و مرضی محلک بدل نگردند و باعثِ اتلافِ وقت و انرژی و قابلیّت هایِ آدمی و همچنین افولِ به هنجارهایِ اخلاقی و انسانی و نیز موجبِ اختلاف ، تفرقه و فاصله بینِ نسلِ به هم پیوسته یِ بشری نباشند.
گذشته یِ یک ملّت می تواند پلی سویِ آینده ای روشن ، مترقّی و شایسته و برآزنده گردد در صورتی که قابلیّتِ پویش ، واقع بینی ، تصحیح ، تغییر و بهسازی در اعضاءِ یک جامعه وجود داشته و تعصّب هایِ بی جا و تبعیّت هایِ کورکورانه جایِ خود را به خردورزی ، منطق گرائی و بینشمندی و میل به پیشرفت و احیاءِ ارزش ها و رفعِ زشتی ها و پلشتی ها و ریشه کنیِ جهل و خرافه پرستی با هر نام و در هر قالب داده باشد.
پیشینه یِ تاریخی ، فرهنگ یا سنّت و آداب و رسوم آنگاه که ملّتی خردمند ، واقع گرا و منطقی وام دارِ آن باشند و در راستایِ اعتلاء و ترقّی و رفعِ معایب و تصحیح و ترفیعش اقدام نموده و دروازه ها را جهتِ رشد و بالندگیِ میراثِ خود باز و آن را به حریم و حیطه ای مقدّس و غیرِ قابلِ تعقل و دست کاری و تغییر مبدّل نسازند و چشم و گوش بسته مطیع و مجریِ آن نگردند می تواند نقطه یِ عطفی باشد برایِ حرکت سویِ رسیدن به جامعه ای مترقّی و پویا و آنچه موردِ احترامِ دیگران و در واقع اسوه و الگویی پسندیده ، نیکو و سازنده و مفید گردد.
پیشینه یِ تاریخی ، سنّت و هر آنچه متعلّق به آداب و رسوم و باورها و در کل داشته هایِ رایچِ یک ملّت است سبب می گردد تا افرادِ جامعه نقطه یِ اتکائی برایِ تأسی به مجموعه ای از روش ها و شیوه ها و متدهایِ زیستن و نیز پیروی از خط و مشی و ساز و کارهائی در همه یِ عرصه هایِ زندگی یعنی دنیا ، معنا و معاشرت داشته باشند و سپس با پویش و تحقیق بهترین ها و زیباترین ها و مفیدترین ها را نیز در صورتِ لزوم و وجودِ کمبود از دیگر ملل و جوامع از طریقِ تعامل و تبادلِ افکار و اندیشه استخراج نموده و با دادنِ آب و رنگی مطابق با فرهنگِ خود و نه به صورتِ خام و دست نخورده موردِ استفاده و بهره برداری قرار دهند.
گرفتن یا مخدوش ساختن و نیز انکارِ پیشینه یِ تاریخی و باورهای بنیادی و رسوماتِ فرهنگی و سنّت هایِ موروثی و هر آنچه در خط و سیرِ زندگیِ یک ملّت به شکلِ طبیعی وجود داشته و غیرِ قابلِ انکار است به هر بهانه و با هر شیوه و روشی ، مخصوصاً با اتکا به زور و استفاده از سیاست هایِ تبلیغی بدون اینکه دلیلِ محکم و قابلِ قبول و قانع کننده ای در فاسد و زیانبار بودنِ آنان ارائه گردد گرچه شاید به ظاهر در مقطعی امکان پذیر باشد امّا تجربه ثابت کرده برگشتنِ تدریجی به اصل و نقطه یِ اوّلیه امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.
پیشینه یِ تاریخی مشخّص و مدوّن باعث می گردد اعضاءِ یک ملّت عزّت و اعتماد به نفسِ کافی برایِ تولیدِ علم ، هنر و صنعت و تکنولوژی و هرگونه فرآورده ای در زمینه هایِ مختلف را مطابق با روحیّات و کشش هایِ ذاتیِ خود پیدا نموده و با تنوعی متمایز از مللِ دیگر سمتِ معرّفیِ زیبائی ها و نوعِ زیستن گام بردارند.
معمولاً تهاجم فرهنگی در ملّت هائی مؤثر واقع می گردد که اعضاء آن هویّت ، عزّت و غرورِ ملّی خود را از دست داده و پیشینه یِ خود را به دستِ فراموشی سپرده و از اصل خود به زیر آمده اند.
از همین نقطه است که هر چیزِ خارجی در هر رشته بهتر و زیباتر و کامل تر و نیز الگوهایِ انتخابیِ ملّت افتاده از هویّت همواره حتّی در کوچکترین بخش هایِ زندگی از منابعِ بیرونی تأمین گشته و وسیله ای برایِ مباهات و اعلامِ تجدّد و ترقّی می گردد.
پایان.


2