شعرناب

لختی تأمل درباره یِ از خودگذشتگی(۲)

بنده باور دارم منطقی این است که آدمی هر چیز را نخست از خود آغاز و در خود آزمایش و امتحان کند تا بتواند همان را به نحوِ احسند و به درست ترین شکل و با زیباترین معانی به دیگران تقدیم نماید.
انسانی که به خود محبّت نمی ورزد ، خود را دوست ندارد و از وظایفش در قبالِ زندگیِ شخصیش غافل است چگونه می تواند به درست ترین و زیباترین شکل و نیز با کدامین درک و توان و انرژی و انگیزه ای به دیگران محبت نموده و دوست داشتن را تقدیمِ سایرین ساخته و برایِ انجام دادنِ کارها و رسیدنِ به هدف در زمینه هایِ مختلف یاری رسانِ همنوعانش باشد.
آدمی ابتدا باید بتواند از منیّت ها و هواهایِ نفسانیِ خود که شدیداً هم بازدارنده اند به نفعِ انجامِ وظایفِ اصلی و اساسیِ زندگیش با پرداختنِ هر بهایی در راستایِ رشد و ترقّیِ همه جانبه و کسبِ آگاهی و خلقِ آثارِ سازنده و مفید بنابر استعداد و قابلیّت هایِ شاخصش بگذرد تا بیاموزد و درک کندچگونه و چطور برایِ دیگران با درست ترین معیارها از خودگذشتگی کند.
پس به تعبیری می توان از خود گذشتگی را در درجه یِ نخست رهایی و گذشتن از خودخواهی هایِ فردی و منیّت هایِ نفسانی و راحت طلبی هایِ بازدارنده و لذّت جویی هایِ افراطی و زیاده خواهانه به نفعِ کسبِ آگاهیِ روشن ، مفید ، سازنده ، منطقی ، مترقّی و رهگشا ، برخورداریِ بهینه از توشه ها و امکاناتِ انرژی بخشِ زندگی ، رشد و پیشرفتِ همه جانبه سمتِ بهزیستی و گذاری مسالمت آمیز ، توجّه به علایق و سلایقِ شخصی و ارتقاعِ قابلیّت ها و استعدادهای باالقوّه و در نهایت خلقِ آثارِ ارزشمند و نیل به برآزندگی و بالندگی و افتخار قلمداد نمود.
نیز همین شاخصه ها یعنی رهایی و گذشتن از منیّت هایِ شهوانی و تمایلاتِ خودخواهانه یِ فردی و به تعبیری کشیدنِ خطِ بطلان رویِ اهدافِ سودجویانه در راستایِ ارضایِ لذّاتِ نفسانی و کسبِ نام و شهرت و جایگاهِ اجتماعی و جلبِ توجّه یِ دیگران از طریقِ اقداماتِ نوعدوستانه ، خیرخواهانه و یا آنچه به از خود گذشتگی شهرت یافته است برایِ فراهم آوردنِ زمینه هایِ رشد و بالندگیِ همه جانبه یِ جامعه یِ بشری بدونِ در نظر گرفتنِ نژاد ، قومیّت ، رنگ ، مسلک ، عقیده یِ آنان لازم و ضروری می باشد.
بی شک نوع دوستی و یاری رسانیدن به دیگران هم غریزه ای ذاتی و هم امری اخلاقی و پسندیده است و باید به آن پرداخته شود.
انسان به دلیلِ نوعِ زندگیِ طراحی شده یِ اجتماعی اش دارایِ غریزه ای است که هر چه بیشتر او را سمتِ نزدیکی ، صمیمیّت ، همگرایی و همکاریِ جمعی با همنوعان و دیگر موجودات سوق و هدایت می نماید و در واقع موجودیّتش همراه با ایمنی و آسایش و آرامش ایده آل و کارآییِ فوق العاده ، خواسته یا ناخواسته بسته به مشارکتِ گروهی می باشد.
همین کشش هایِ ذاتی است که آدمی را ناگزیر می کند یار و یاورِ همنوع و غمخوارِ دیگر موجودات در زیستگاهِ زمین باشد و کمک به سایرین را جزءِ امور پسندیده و اخلاقیّات برشمارد چون مدد رسانیدن به دیگران همواره برایِ انسان با وجد و شعفِ قلبی همراه بوده و از لحاظِ روانی به آدمی آرامش و رضایت (بسته تشویقی جهتِ مبادرت به کاری هم راستا با اصولِ هستی و کشش هایِ ذاتی و پیامی رضایت بخش از سنسورهایِ بنیادی و مهر تأییدی بر درستی و پسندیدگیِ کار.) عطا می نماید.
کششِ شدیدِ آدمی به این سمت و سو و گرایشِ او به لذّت بردنی مداوم گاهی باعث می شود از دیگر ارکانِ زندگی بازمانده و سایرِ مسئولیّت ها و وظایفش را به دستِ فراموشی سپارد و با توجیهاتی خودخواهانه و دست آویزهایی راضی کنند مخصوصاً که یک کار در راستایِ خیر و جزءِ امورِ پسندیده هم باشد ، فقط به اموری چنین مبادرت ورزد.
خردِ انسان این قابلیّت را دارد با تحلیلِ منطقی و بررسیِ عقلی بر نفس ، وسوسه یِ فریبنده ، لذّت جویی هایِ وسواسی ، زیاده روی هایِ معتادگونه و افراط و تفریط غلبه نموده و آدمی را قانع سازد طوری برنامه ریزی نماید که بتواند تعادل را در همه یِ زمینه حفظ کند تا مطابق با اولویّت ها و به درست ترین شیوه و روش امورِ لازم و ضروری و آنچه سببِ نیرو ، انگیزه ، امید بیشتر می گردد را به انجام رساند.
بدیهی است کار خوب تا وقتی خوب است و پسندیده که موجبِ ضرر و آسیب (ضرر و آسیب چه به خود و چه دیگران و یا موجوداتِ دیگر.) نگردد و از افراط و تفریط دور باشد و تعادل در آن حفظ شود و سودجویانه حتّی در کمترین مقیاس نباشد در غیر این صورت اگر عبادتِ پروردگار هم باشد ، یعنی آنچه روحانی ترین و زیباترین کردار قلمداد می گردد می تواند زیانبار ، شنیع ، خسته کننده و نفرت برانگیز و مصداقِ گمراهی و خودآزاری باشد.
پس انسان می تواند با برنامه ریزیِ درست و منطقی هم به نیازهایِ روحی و روانی و کشش هایِ احساسی و عاطفیِ خود رسیدگی نماید و هم وظایفِ اساسی و اصلیش را درست در وقت و موقعِ مناسب و به اندازه یِ کافی رتق و فتق کند.
از خود گذشتگی مثل هر آنچه در عرصه یِ زندگی وجود دارد می تواند در حوزه یِ دو نیرویِ خیر و شر واقع و با این دو نیرویِ مکمّل در هستی معنی و تداعی گردد.
اگر عملی با هر مقصود و شکل و شیوه ای سببِ خودنمایی و رسیدن به مقاصدِ منفعت جویانه و ارضایِ منیّت ها و هواهایِ نفسانی گشته و نیز جهتِ کسبِ موقعیّت و منزلتِ خاص و جلبِ توجّه یِ دیگران و برجسته نمودنِ نام در هر حدّی صورت پذیرد و باعثِ نادیده گرفته شدنِ حقوق و تعدی به حریمِ خصوصیِ سایرین شود و دلیلی باشد تا اولویّت هایِ زندگی فراموش شده و یا آسیب و زیان و خسارت بر آنان وارد آید و موجبِ رویه ای یک سویه و تک بعدی در روندِ زیستن گردد و البتّه اگر هیچ راهی به منظورِ مدیریّت کردن آن آنچنان که مواردِ ذکر شده شاملِ حالِ اقدامات و فعّالیّت ها نگردد ، نمی تواند از خودگذشتگی نام گیرد.
امّا اگر اقدامی در راستایِ فراهم آوردنِ بستری مساعد و مناسب با امکانات لازم و کافی و ابزارهایی کارامد و مطمئن برایِ رشد و شکوفایی و ارتقاعِ سطحِ زندگی و دست یابی به راهکارهایِ سازنده و مفید جهتِ پیشرفت و بازگشت به مسیرِ اصلی(مسیرِ اصلی همانا مسیری که موجبِ پیشرفتِ همه جانبه در ارکانِ مختلفِ زندگی و نیز شکوفایی و رشد و رسیدن به جایگاهِ و شأنِ واقعیِ انسان می گردد.) و زیستنی مسالمت آمیز و نیل به سلامتی و شکوفایی و بالندگیِ روزافزونِ همنوعی و برانگیختنِ انگیزه ، تمایل و همّتِ او به منظورِ حرکت سمتِ رفاه ، تغییر ، بهسازی ، پویایی و پیشرفت بدونِ در نظر گرفتنِ مختصّاتِ ظاهری و انتخاب هایِ شخصی ، نوعِ نگاهِ او به هستی ، چگونگیِ عملکرد و مواجهه اش با مسائل و همچنین برخورد ، واکنشش انجام شود و فرد بتواند بر فشارهایِ وسوسه انگیزِ نفسانی غلبه و در کمالِ گمنامی به عنوانِ یک حکم و وظیفه یِ انسانی عمل نماید ، بی تردید توانسته است از خودگذشتگی کرده و با صرفِ وقت ، توانایی ، قابلیّت و نیرو قسمتی از وجودِ خود را به شخصی دیگر ببخشد بی آنکه قصدِ بازپس گیری و چشم داشتی به جبران و سود و منفعت داشته باشد.
در واقع بنده عقیده دارم خودِ کار و فعّالیّت و اقدام یک فرد برایِ کمک رسانی جهتِ رفاه ، آرامش ، آسایش و امنیّت همنوع ، دیگر موجودات و محیطِ زیست ، ارتقاعِ سطحِ علم و دانش ، فنون و مهارت ها و خلقِ آثارِ هنری و صنعتی به تنهایی هر چه قدر هم که بزرگ و گسترده باشد نمی تواند اگر مشخصّات و ویژگی هایِ خاصی را نداشته باشد صفتِ از خود گذشتگی را به خود اختصاص دهد.
تنها کارها ، اقدامات و اموراتی می توانند با از خودگذشتگی همراه باشند که یک فرد پس از انجامِ مطلوبِ وظایفِ و مسئولیّت هایِ مهم و اساسیِ شخصی طبقِ اولویّت هایِ دسته بندی شده یِ منطقی با پا گذاشتن رویِ منیّت ها و هواهایِ نفسانی و لذّت جویی هایِ شهوانی به درست ترین شکل و رعایتِ اصولِ انسانی و اخلاقی ، بدونِ هیچ تبعیض و پیش داوری اوقات فراغت خود را که می تواند به استراحت ، تفریحِ افراطی اختصاص یابد بی چشم داشت و مدِّ نظر قرار دادنِ واکنش ها از مقابل به دیگران (همنوعان ، موجوداتِ دیگر ، محیطِ زیست.) اختصاص می دهد.
از خودگذشتگی می تواند در هر سه رکنِ دنیا ، معنا و معاشرت کاربرد داشته باشد و زمینه ای را فراهم سازد تا انسان ها داشته ها و دست آوردهایِ خود را به درست ترین شکلِ ممکن ، آنچنان که شایسته و در خورِ شأنِ بشر باشد با یکدیگر قسمت کنند.
محبّت و کمک تنها شایسته است هدیه و تقدیم گردد ، بدونِ انکه ردّی بر جای ماند و حیثیّت و مقامی را خدشه دار نموده و ارزشی را پایین آورد و سببِ فساد و تباهی گردد ، آنچنان که طبیعت به انسان می آموزاند(سفره یِ طبیعت و مبدأ و منشأ پیدایشِ آن ، خاموش و بی توقّع ، بدونِ هیچ کوتاهی و تبعیضی زمینه یِ زیستن و کسبِ شکوفایی و رشد و بالندگی را برایِ موجودات به زیباترین شکل پدید می آورد آنچنان که انسان به شکلِ محسوس هیچگاه این کمک و یاری رسانی را چون فشارِ وزنه ای خردکننده بر شانه هایش احساس نمی کند.) و اگر معامله شود ، فروخته شود و منفعت جویی در آن ریشه دواند می تواند هر نامی به جز از خودگذشتگی را به خود اختصاص دهد.
در انتها فقط می شود محضِ نمونه به دسته ای از امورکه می توانند با صفتِ از خودگذشتگی همراه باشند اشاره نمود :
1-: از نگاهِ بنده انسانی که پس از رسیدگی به امورِ اساسی و اولویّت هایش ، بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و متناسب با توانایی و قابلیت و استعدادهایش همنوعانِ دردمند و گرفتار و افتاده اش را دست گیری و به درست ترین شیوه ها و روش هایِ اخلاقی و انسانی به آنان کمک و یاری می رساند و دستی می گردد تا آنان به خودباوری رسیده و خویش را شایسته یِ رسیدن به قله هایِ کامیابی و بهروزی بدانند و به نیکو ترین شکلِ ممکن سرافرازانه و ثمر بخش زیستن را دنبال نمایند یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
2-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و اوقاتش را صرف کشفیّات و اختراعات و خلقِ آثارِ علمی ، هنری ، فلسفی وصنعتی و ارائه یِ راهکارهایِ بهزیستی و ارتقاعِ سطحِ همزیستیِ مسالمت آمیز و نیز رفاه و آسایش و آرامش و شادکامیِ بشری و همچنین موجب انگیزه ، امید ، شهامت و نیرو برایِ همنوعانش می گردد یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
3-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و راهِ پیشرفت و ترقّیِ همنوعان را در زمینه هایِ مختلف مسدود ننموده و جلویِ شکوفاییِ قابلیّت ها و استعدادهایِ دیگران را نمی گیرد یک فرد از خود گذشته نام دارد.
از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد باورها و عقایدِ خود را به دیگران تحمیل نکرده و به نظرات و دیدگاه هایِ دیگران گوش فرا می دهد و در صورتِ منطقی بودن آن را می پذیرد و خود را تغییر و ذهنیّتش را تصحیح می کند یک فردِ از خود گذشته نام دارد.
4-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و دیگران را به خاطرِ داشتنِ عقاید و نقطه نظراتشات موردِ انتقاد و مواخذه و تمسخر و تحقیر قرار نداده و صدایِ آنان را خاموش نساخته و به دیدگاهِ آنان احترام می گذارد یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
5-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و به نظرات و دیدگاه هایِ دیگران صرفِ نظر از میزانِ تحصیلان ، سن ، پیشینه و داشتنِ هر خصوصیّات و عقیده یِ خصوصی گوش فرا می دهد و به حرف هایشان بی هیچ پیش داوری و تعصبی می اندیشد یک شخصِِ از خود گذشته نام دارد.
6-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و دیگران را درک کرده و به آنان فرصتِ اشتباه و خطا و کسبِ تجربه را می دهد یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
7-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیش را زیر پا می نهد و با شکیبایی و صرفِ حوصله ، مقتدرانه درست ترین رفتار و منش را از خود به نمایش گذاشته و با خلقِ زیبایی نگاه ها را سمتِ خود جلب و موجبِ تغییر و تأثیر در فرهنگِ زیستنِ همنوعان ، بدونِ مداخله یِ مستقیم در انتخاب و تعدی به حریمِ خصوصیِ دیگران می گردد یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
8-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و به داشته هایش(داشته هایِ علمی ، مالی ، صنفی و ...) فخر نمی فروشد و با همه یِ اقشار بدونِ در نظر گرفتنِ جایگاه و موقعیّتِ اجتماعی و شغلی و مالی و نیز پیشنه شان ارتباط برقرار کرده و با آنان معاشرت می کند یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
9-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و دانش و معلومات و مهارت ها و نیز دست آوردها و تجاربش را در تمامیِ زمینه ها و بنابر استعدادها و قالبیّت هایِ باالقوّه اش بدونِ هیچ چشم داشتی به دیگران هدیه می کند یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
10-: از نگاهِ بنده انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیِ خود را زیر پا می نهد و پس از یافتنِ راه هایِ مطمئن جهتِ صعود و فتحِ قلّه هایِ کامیابی و موفّقیت در تمامیِ ارکانِ دنیا ، معنا و معاشرت و نیز در زمینه هایِ بهزیستی آنان را در اختیار همنوعانش بی هیچ چشم داشت و توقعی قرار می دهد یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
11: انسانی که بر منیّت ها و هواهایِ نفسانی و وسوسه هایِ پلید چیره شده و زیاده خواهی ها و لذّت جویی هایِ شهوانیش را زیر پا می نهد و از آنچه خود فکر می کند ، خود باور دارد ، خود می خواهد ، خود میل دارد ، خود طلبیده و می پسندد به نفعِ همزیستیِ مسالمت آمیز و اعتلایِ اخلاق و گسترشِ صلح و دوستی و صمیمیت می گذرد یک شخصِ از خود گذشته نام دارد.
پایان


3