شعرناب

اهمیّتِ برنامه ریزی: قسمت دوّم


برنامه ریزی برایِ امور و مسئولیّت هایِ هر شخص و نیز جهتِ تصمیم هایِ در دستِ اقدام پس از براوردِ منطقی و سازماندهیِ درست باعث می گردد ذهنِ از فضایی آشفته و شلوغ و به هم ریخته و تاریک و استرس زا به محیطی مرتّب و روشن و آرامش بخش تبدیل گردد و طبیعی عمل کند و بازدهیِ مفید داشته باشد و تکالیفِ انسان دسته بندی و اولویّت هایِ او مشخّص گردد.
وقتی امورِ انسان اولویّت بندی و لیست می گردد اهداف معیّن و تکلیفِ او مشخّص شده و آدمی در آرامشی قابلِ قبول ، بدونِ پراکندگیِ ذهن با موضوعاتی ناهمگون و آشفتگیِ خاطر می تواند پتانسیلِ خود را رویِ امورِ جاری متمرکز سازد و نتایجی مطلوب را در هر مرحله کسب نماید.
داشتنِ برنامه باعث می گردد زندگیِ هر روزه یِ انسان هدف گذاری گردد و آدمی هر صبح پس از برخاستن از بستر بدونِ اینکه دچارِ سردرگمی و اتلافِ وقت و انرژی گردد اموراتِ خود را با بالاترین سطحِ بازدهی انجام دهد و نتایجِ قابلِ قبول به بار آورد.
در یک نگرشِ کلّی برنامه‌ريزىِ منطقي انسان را يارى مى‌دهد تا تغييراتِ محيطى را بهتر پيش‌بينى کند و مقابلِ آنها واکنش هایِ درست تر و سنجیده تر و راهبردی تر نشان دهد و نیز بهترین نوعِ زیستن را مطابق با امکاناتِ موجود و در دسترس و تحتِ اختیارش اتّخاذ نماید.
برنامه‌ريزى آدمی را تشويق مى‌کند که در راستایِ اهدافش و بسیار واقع گرایانه آينده‌نگرى نماید و سطحِ فعّالیّت ها و دامنه یِ
حرکت هایش را گام به گام گسترش دهد و هر روز بیش از پیش بر خود و زندگیش کنترل یافته و گذارش را مدیریّت کند.
برنامه‌ريزى بشر را ملزم مى‌کند اهداف و سياست‌هاىِ خود را مشخّص کند و دقيق‌تر و سنجیده تر عمل نماید و متعهّدانه تر به اجرایِ اموراتِ لازم در زندگیش بپردازد و بیشتر از فرصت هایش بهره بَرَد.
برنامه‌ريزى به هماهنگىِ هرچه بهترِ نیروها و امکانات جهتِ پیشبردِ کار و بهینه شدنِ تلاش‌هاىِ یک انسان در راستایِ احقاقِ اهدافِ پیش بینی شده مى‌انجامد و الگوهاىِ اجراییِ روشن‌ترى را براىِ کنترلِ امور حینِ فعّالیّتِ طراحی شده (فراغِ خاطر و آسودگیِ خیالی که به دلیلِ وجودِ برنامه ریزی در شخص نمود و ظهور می یاید سبب می گردد تا ذهن تمرکزِ بیشتری پیدا کند و الگوهایِ اجرایی روشن تری را بیابد یا بسازد.) به او ارایه مى‌کند.
رسیدن به کامیابی هایِ سریع و پیشرفتِ قابلِ توجّه و نیز تحمّلِ فشارهایِ ناشی از تغییراتِ بنیادی در روندِ زندگی به هیچ عنوان بدونِ برنامه ریزی ممکن نمی باشد و حرکت هایِ انسان برایِ اجرایی ساختنِ تصمیم ها بی تردید تداوم نخواهد یافت.
بشر همواره می تواند دو نوع برنامه ریزیِ اصلی در زندگی داشته باشد که عبارت است از :
1- برنامه ریزیِ بلند مدّت.
2- برنامه ریزیِ کوتاه مدّت.
برنامه ریزیِ بلند مدّت هدف گذاری هایِ نهایی مطابق با قابلیّت ها ، توانمندی ها ، استعدادها ، علایق ، سلایق و نیز در نظر گرفتنِ امکاناتِ موجودِ هر انسان را شامل می گردد و آرزوها و آمالِ هر شخص را در بر می گیرد و سازماندهی کلانی که او در این زمینه طراحی می نماید.
برنامه ریزیِ کوتاه مدّت عبارت است از تصمیم گیری هایِ هماهنگ در راستایِ احقاقِ اهدافِ نهایی و آنچه شخص را سویِ مقصودِ غایی رهنمون ساخته و پیشرفت هایِ گام به گام و بر اساسِ ترتیب و اولویّتش را موجب می گردد و نیز برطرف نمودنِ الزامات و نیازهایی که روندِ حرکت را در آن جهت تداوم می بخشد.
اگر انسان در زندگی از یک برنامه ریزی مناسب و منطقی تبعیّت و امورِ روزمرّه یِ خود را در قالبِ اصولی از پیش تعیین و براورد شده و سازنده تعریف نماید و بتواند درست با شرایطِ فوق العاده مواجه شده و مشکلات ، موانع و چالش ها را مدیریّت کند ، موفّقیّت هایِ او در همه یِ زمینه ها با درصدِ بالایی از اطمینان تضمین می شود و به فنونی دسترسی می یابد که قادر است ابعادِ شخصی و اجتماعیِ زندگیش را نیز تحتِ تاثیر قرار داده و ضریبِ آرامش ، رضایت و پیشرفتش را در تمامیِ عرصه ها ارتقا بخشد.
برنامه ریزی می تواند روشی مناسب برای پاسخ به نیازهایِ انسان باشد و کارهایِ اساسی و ضروری در راستایِ برآوردنِ احتیاجاتِ او را دسته بندی و لیست شده در اختیارش قرار دهد.
امروزه نیازِ اصلیِ بشر موفّقیّتِ همه جانبه یِ روندِ کاری در ارکانِ مختلفِ زندگی (دنیا- معنا- معاشرت.) است به صورتی که تمامیِ نیازهایش پاسخ داده شده و احتیاجاتش برطرف گردد ، بنابراین برنامه ریزی به او کمک می کند تا بهتر و سریع تر به اهدافِ خود رسیده و در ابعادِ گوناگون پیروز و سر بلند و مفتخر باشد.
برنامه ریزی همچنین باعث می گردد تا بشر از تمرکزِ بالایی در اموراتِ جاریِ خود برخوردار گردد و بدونِ اینکه ذهنش نگرانِ کارهایِ بعد و چگونگیِ انجام دادن شان و نیز کمبودِ وقت و بروزِ حوادث ، اتّفاقات و وقایعِ پیش بینی نشده و ده ها موردِ جانبیِ دیگر و مرتبط با هر فعّالیّت باشد و انرژی و قابلیّت هایِ شخص را تحلیل دهد سمتِ اهدافِ تعیین شده حرکت نماید.
افزایشِ دقّت و تمرکزِ انسان با داشتنِ برنامه ریزی به این دلیل است که ذهن تکلیفِ خود را در می یابد و از فشارِ ناشی از انباشتِ موضوعات و هجمه یِ دستوالعمل هایِ تئوری رهایی می یابد.
ذهن در چنین وضعیّتی همچنین از سردرگمی و مردّد بودن و اضظراب هایِ ناشی از اقدامات و سازماندهی هایِ فوریِ براورد ، مطالعه و بررسی نشده و نسنجیده و ترس از اشتباه و خطا و کمبودِ وقت و مواجه شدن با وقایعِ پیش بینی نگشته و ده ها موردِ مشغله آفرین و دلهره آورِ دیگر خارج می شود و همچنین در صورتِ قابلیّت داشتنِ انسان در کنترل و تربیتِ آن کمتر از حدودِ مأموریت هایِ صادر شده بیرون رفته و دچارِ پراکندگیِ غیرِ مرتبط با روندِ جاری و کارِ محوّله می گردد و همین امر بازدهی و ضریبِ توانمندیش را بالا می برد.


3