شعرناب

آی آدم نماها....


حقوق عقب افتاده بشر یا حقوق بشر عقب افتاده
اگر در رم ،پاریس،لندن یا نیویورک یا هر خراب شده ی دیگری در آن طرف دنیا،خون از دماغ خوشگلکی بیاید و خاطر نازکی رنجیده گردد مدعیان متمدن حقوق بشر گریبان چاک میکنند و گلوی خود را جر میدهند و آن قدر در رسانه هاشان در بوق و کرنا میکنند که دورافتاده ترین قبیله های آفریقا هم مطلع گردند و بروند برای یادبود آن خاطر نازک شمع بگیرانند و اشک بریزند،اما اگر در دمشق ،بغداد ،تهران یا میانمار در اختیار ماران ،خونها ریخته گردد و سرها بریده شود و عده ای دسته جمعی زنده به گور شوند،همان مدافعان حقوق بشر ککشان هم نمیگزد و ترجیح میدهند در رسانه هایشان از سرماخوردگی ملکه انگلیس یا گم شدن توله سگ دختر رییس جمهور امریکا حرف بزنند.
انگار خون مردمان آن ور آبها از این طرفیها رنگین تر است،هر چه باشد آنها متمدنند و با شلوارک خیابانها را گز میکنند،کتاب میخوانند و به تیاتر میروند و جلوی کافه ها قهوه مینوشند و در باره ادبیات پست مدرن بحث میکنند و با هزار فلسفه و منطق و مسئله ریاضی مرگ خدا را ثابت میکنند،اما این طرفیها قرنهاست در خاک و خل زیست میکنند و به دنبال تمدن گمشده شان زیر شنهای بیابان میگردند و عمریست درگیر استبداد و استعمار و خرافات هستند..
اینجاست که باید آب دهان را جمع کرد و تفی انداخت بر روی بشر متمدن نما و مدعی حقوق بشر و بر همان اعلامیه دروغینش.اینجاست که باید بر حال بشر و علم ناقصش و غرور کاذبش تاسف خورد و خون گریه کرد،آن هم خونی که بیرنگ تر از برخی خونهای دیگر است.
آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد میسپارد جان...
(نیمای بزرگ)


1