شعرناب

مادر کبریت را کشید


مادر شیر گاز را تا انتها باز کرد و تمام پنجره ها را بست.کنار بچه نشست.بچه به کادوها نگاه میکرد.تمام پولی که مادر طی یک ماه پس انداز کرده بود اکنون در بسته هایی با آرزوهای کودکش کادوپیچ شده بود.و اکنون از کار نیز بیکار شده بود، میبایست برای تامین معاش فرزندش به یک پیشنهاد بیشرمانه تن دهد.پسر برای روشن شدن شمع روی کیک تولد لحظه شماری میکرد تا زودتر آن را فوت کند . شش شمع تولد و شش سال...مادر کبریت را کشید..........


2