شعرناب

سرسبزی بستان

اگر از بد حادثه به فقر گرفتارآییم وبه فاقه بسوزیم ومارا هیچ راه نجاتی ازآن اوضاع پریشان نباشدبرحسب آداب و فرهنگ وسنن دست بدعا برمیداریم وکرامت و سخاوتش را می طلبیم وعاجزانه مددش را میخواهیم وازآنجایی که وجود مبارکش در همچنین اوضاع وخیمی بنده اش را محک زده و به امتحان مینشیند میبینیم که اوضاع ما بدتر و بدتر شده فقر وفاقه ای خانمان سوز ریشه ما را میخشکاندوهرچه ما بیشتر و بیشتر بدعا متوسل میشویم حق سبحانه نیز بیشتر و بیشتر امتحان مارا به نظاره مینشیندتو گویی عجز مارا خداوند منان از خاطر خویش برده است یا خواهد که برده باشد که اورا باز خود داند وبس بهر حال آتشی از فقر برما مستولی میگردد وصبر حقیرمان را چنان لگد مال صابریت خویش مینماید که بمرگ خویش واهل وعیالمان میاندیشیم ولی باز از آنجاییکه عاجزتراز آنیم که جسارت و شهامت اینکار را داشته باشیم فقط وفقط بدان می اندیشیم ومارا یارای هلاکت خویش نیست پس بامیدامیدش چشم میدوزیم تا مگر قطره ای از بحربیکران جود و سخایش بر ما باریدن گیرد وآن سخا وبخشش و کرامت بیحدو حصر خویش وعطایش را لااقل بر کودکان بیگناه و معصوم خشکیده ی ما از گرسنگی و جوع روانه سازد وببرکت وجود کودکان معصوم و بیگناه ما مارا نیز نظر رحمتی بدارد واز آن اوضاع پریشانی برهاند ولی باز همچون مواقعی صابربودن را هماره چون صابریت خویش از مامیخواهد که باز ایکاش در همچنین اوقات خدای سبحان صبر کودکان بیگناه مارا نیز گوشه نگاهی و نظری نیز میانداخت و میدید نه اینکه خدای ناخواسته برآن اشرافش نیست بل خواهد که اشرافش نباشد که این خود در قاموس خداوندی گویند که نمیگنجدومانیز کورکورانه آنرادر باورمان حک کرده ایم که اینچنین است وباز اگر در پس این اوضاع نابسامان خویش دست سخاوتی مارا مختصر یاریی رسانید بینیم که شب نشده آن مختصر باهمان دست واسطه ای که که رسانیده با دست دگری از ما ستانیده تا مگر صبر ایوب وارمان که محال است از ما بیندرا بسنجد که مارابدانحال بیصبری چنان از خود بیخودمان کرده است که به لابه و زاری و استغاثه مینشینیم که در عوض این استغاثه و درماندگی بیشتر وبیشتر آن مختصر عنایتها را بدستمان نرسیده از دست رفته بینیم گویی خداوند کریم جود و سخا کودکانه به لجاجت با ما بندگان عاجز ودرمانده مینشیند وازاین بازی کودکانه ی عجز و حقارت آدمی حظی وجود مبارکش را فرامیگیردکه باز گفته اند که حکمتی در پس آن باشد که مارا بدان حکمت آگاهی نباشد وباز گفته اند حکمتی است که فقط خود داند و بس وچه بسا خیری بدان نهفته باشد وما را همچنان امیدوار بدان خیر کاشته تا سر سبزی بستانمان را بینیم .الله اعلم باالصواب


1