شعرناب

از من بجز من نخواهد ماند(بیوگرافی)


طرح چشمان او(اشعار علی توکلی)
چند خطی از خودم...
چیزی از خود ندارم که در باره اش بنویسم،فقط یک دل که آنهم بارها شکسته و زوارش در رفته است.
زندگی ساکتی دارم.
گاه می نویسم،نمیدانم چه اما هرچه دل میگوید می نویسم.
در هشتمین روز سال 1369 از سر جبر چشم بر این جهان گشودم و برای اولین بار تهران همیشه غم آلود خودم را دیدم. 10 سال گذشت تا بفهمم گریه هایم همان شعر هستند .مدتی برای خودم نوشتم و خواندم تا نا خوداگاه به دنیای جدی تر شعر رسیدم.غزل را با هیچ چیز عوض نمیکنم حتی باران...
گرافیک خوانده ام وطرحی هرزگاهی آسمان افکارم را ابری می کند گاه هم میبارد.دوره دبیرستان را در رشته ریاضی به گرافیک سپردم و چند صباحی خواندم بعد از اخذ مدرک به شغلی کاملا خلاف هنرم روی اوردم.شاید هیچ وقت کسی من را مهندس صدا نکرد و نخواهد کرد .
بیشتر به شعر علاقه دارم.زندگی خود را با آن آمیخته ام.در چند سال اخیر بسیار کوشیده ام که شعر بگویم نه سر درد.
26 سال داشتم که سقف ارزو بر سر دو عاشق ساختم
اصلیتم آذری است اما اهل تهرانم و زاده اینجا.
در جنوب شهر ماه را مینگرم و همچنان در جبر زندگی میکنم.
دلم به وسعت دنیایتان غزل دارد
منی که بین غزل ها هجای ناچیزم
#علی_توکلی


2