نابک .....داستانهای کوتاهماسه و کف هفت بار خویشتنم را حقیر و کوچک پنداشتم: آن هنگام که ذلّت را برتن می کرد تا بالاتر رود؛ و آن هنگام که در برابر اخلاص دیگران پرواز می کرد. و آن هنگام که از میان دشوار و آسان، آسان را انتخاب کرد. و آن هنگام که مرتکب گناهی شدم و او برای تسلّی خاطرم گفت: «دیگران نیز چنین گناهی را انجام می دهند» و آن هنگام که متوجّه سستی و ناتوانی او شدم اما شکیبایی را به قدرت نسبت داد. و آن هنگام که نقاب زشتی را بر چهره انداخت. و آن هنگام که آواز مدح و ستایش را خواند و آن را فضیلت با ارزش پنداشت. #خلیل_جبران #نابک_کانال_رسمی_داستانهای_کوتاه naabak_nab@ #سایت_ادبی_تخصصی_شعرناب sherenab.com
|