قافیه ی مهر در شعردلم تنگ شده برای #توئه_زندگیم... همونی که براش عاشقونه مینوشتم با واژه هایی که از خودم هم امیدوارتر بودن برای اونی که فکر میکردم شبیه حرفاشه همون قهرمانیه که سالها به انتظارش نشسته بودم ... مهرش توی شعرام ردیف بود شوق دیدنش توی ثانیه های زندگیم قافیه ی خوشبختی... براش آهنگ و غزلهامو هشتگ میکردم ... ولی همه چی خراب شد سالی که با بهار آرزوهام با هزاران شوق و امید شروع شد از صدتا زمستون سردتر بود.. اون رفت و همدست طوفان شد همه ی شکوفه های لبخندمو پرپر کرد .. اون زمین شد و شهر عشقمو بلعید ... آره من حالا امروز از رابطه ای مینویسم که خاکستر برباد رفته ش هوای نوشته هامو خاکستری کرده ... گلوی نازک شعرم توی این همه بغض، لال شده... چادر سپید صورتم پهن شده برای اشکای حسرت این همه سال ... فکر میکردم دختر لبخند روی دریای سرخ لبهام میرقصه اما همه چی پوشالی بود یه جعبه ی پرزرق و برق به ظاهر عاشقانه اما خالی... مهناز نصیرپور قافیه به چه درد می خورد وقتی مهر در شعرت ردیف نیست؟ پ.ن: ببخشید که این روزا تلخ می نویسم ... امیدوارم تابستون واژه های خوشبختی دوباره توی دفترم سبز بشه و لبهام لبخندمو به آغوش بکشه... امیدوارم روزای بلند فصل دوم یلدای شادی باشه برای همه مون ...
|