منتخبی از رباعیات امام خمینی (ره):به نام یگانه نگارگر هستی! گزینش 28 رباعی ناب از دیوان امام خمینی (ره)، به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد آسمانی شدن حضرتش: 1 اى دوست، ببين حال دل زار مرا ويـن جانِ بلا ديده ی بيمار مرا تا كى درِ وصلِ خود به رويم بندى؟ جانا، مپسند ديگر آزار مرا *** 2 اى پيـــرطـــــــــريق، دستگيرى فرما! طفليم در اين طريق، پيرى فرما فرسوده شديم و ره به جايى نرسيد يارا، تو درين راه، اميرى فــــرما! *** 3 هشيارى من بگير و مستم بنما سر مست ز بـــــــاده ی الستم بنما بر نيستيم فزون كن، از راه كَرم در ديده ی خود، هر آنچه هستم، بنما *** 4 جمهورى اسلامى ما جـــــاويد است دشمن ز حيات خويشتن، نوميد است آن روز كه عالم ز ستمگر خالى است ما را و همه ستمكشان را عيد است *** 5 ز درد دلم، به جز تو كى باخبر است؟ يا با من ديوانه كه در بام و در است؟ طغيان درون را به كه بتوانـــم گفت؟ فرياد نهان را به دل كى اثر است؟ *** 6 اى پير، هواى خانقاهم هوس است! طاعت نكند سود، گناهم هوس است! ياران همه سوى كعبه، كردند رحيل، فرياد ز من، گناهگاهم هوس است! *** 7 جمهورى ما نشانگر اسلام است افكارِ پـــليدِ فتنه جـــويان، خـــام است ملّت به ره خويش جلو می تازد صدام به دست خويش در صد دام است *** 8 اى دوست، هر آنچه هست، نورِ رُخ تو است فرياد رس ِ دل، نظرِ فرّخ تو است طى شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشد يارا! دل مرده، تشنه پاسخ تو است *** 9 اين عيد سعيد، عيد حزب اللّه است دشمن زشكست خويشتن، آگاه است چــــون پرچم جمهورى اسلامى ما جــــــاويـــــد به اسمِ اعظمِ اللّه است *** 10 هر ذرّه در اين مزرعه، مهمان تو هست هر ريش دلى به محق، پريشان تو هست كس را نتوان يافت كه جوياى تو نيست جوينده هر چه هست، خواهان تو هست *** 11 آن دل كه به ياد تو نباشد، دل نيست قلبى كه به عشقت نتپد جز گِل نيست آن كس كه ندارد به سر كوى تو، راه از زندگى بى ثمرش حاصل نيست *** 12 در محفل دوستان، به جــز ياد تو نيست آزاده نــــــــباشد آن که آزاد تــــو نيست شيرين لب و شيرين خط و شيرين گفتار آن كيست كه با اين همه، فرهاد تو نيست؟ *** 13 افسوس كه عمر در بطالت بگذشت با بارِ گنه، بدونِ طاعت بگذشت فــــــــــردا كه به صحنه مجازات روم گويند كه هنگام ندامت بگذشت *** 14 افسوس كه ايّام جــــوانى بگذشت حالى نشد و جهان فــانى بگذشت مطلوب همه جهانْ نهان است، هنوز ديدى همه عمر در گمانى بگذشت؟ *** 15 با فلسفه، ره به سوى او نتـــــوان يافت با چشم عليل، كوى او نتوان يافت اين فلسفه را بِهِل كه بى شهپر عشق اشراقِ جميلِ روىِ او نتــوان يافت *** 16 صوفى، به ره عشق، صفا بايد كرد عهدى كه نمودهاى، وفا بايد كرد تا خويشتنى، به وصل جانان نرسى خود را به ره دوست، فنا بايد كرد *** 17 از هستى خويشتن، گذر بايد كرد زين ديو لعين، صرف نظر بايد كرد گــــــر طالب ديــــدار رخ محبوبى از منـــــزل بيگانه سفر بايد كرد *** 18 فصلى بگشا كه وصف رويت باشد آغــــازگر طُـــــرّه مــويـــــــت باشد طومــار علوم و فلسفه درهم پيچ يارا، نظرى كه ره به سويت باشد *** 19 اين عيد سعيد، عيد اسعد باشد ملّت به پنـاه لطف احمد باشد بر پرچم جمهورى اسلامـــى ما تمثال مبارك محمّد(ص) باشد *** 20 آن كس كه به زعم خويش، عارف باشد غـــــــوّاص به درياى معارف باشد روزى اگــــــــــــر از حجاب آزاد شــــــود بيند كه به لاك خويش واقف باشد *** 21 بـــــــــروى تو قبله نمازم باشد يــــــــاد تو گرهگشاى رازم باشد از هر دو جهان، برفكنم روى نياز گر گوشه چشمت به نيازم باشد *** 22 تا تكيهگهت عصاىِ برهان باشد تا ديدگهت كتابِ عــــرفان باشد در هجر جمال دوست تا آخرِ عمر قلب تو دگرگون و پريشان باشد *** 23 از هستــــــــــــىِ خويشتن، رها بايد شد از ديو خودىّ خود، جدا بايد شد آن كس كه به شيطان درون سرگرم است كى راهى راه انبيا خواهد شد؟ *** 24 موسى نشده، كليم كى خواهى شد؟ در طور رهش، مقيم كى خواهى شد؟ تا جلــــــــــوه حق، تو را ز خود نرهاند با يار ازل، نديــــــــم كى خواهى شد؟ *** 25 ان كه به علم فلسفه مىنازند بر علم دگــــــــــر به آشكارا تازند ترسم كه در اين حجاب اكبر، آخر سرگرم شوند و خويشتن را بازند *** 26 فــــــــولاد دلى كه آه، نرمش نكند يا ناله دلسوخته گرمش نكند طوقى ز جفا فكنده بر گردن خويش آزار دلم، دچــار شرمش نكند *** 27 تا جلوه او جبـــــــال را دَك نكند تا صَعْق، تو را ز خويش مُندَك نكند پيوسته خطاب لَن تَرانى شنوى فانى شو تا خود از تو منفك نكند *** 28 ذرّات جهان، ثناى حق مىگويند تسبيح كنان، لقاى او می جویند ما كـوردلان خامششان پنداريم با ذكر فصيح راه او مــــى پويند روح آسمانی حضرت روح الله، در جوار رحمت حق و در پردیس جاویدانالهی، تا هماره، شادان و جاودان باد! امید که از مریدان واقعی راه و مرامش باشیم! زهرا حکیمی بافقی 14 خرداد 96.
|