افسانه بازسازی سایه های واقعی نگاره هفتمباور آروم آروم/ داشت مه غلیظ و مرطوب از بین میرفت /نسیم ملایمی که می اومد هم داشت به نرمی ناپدید میشد /نه گرم بود و نه سرد /زیر پاهاش نرم تر از قبل شده بود /نه خیلی / اما انگار داشت روی ماسه های بادی و روان لب ساحل راه میرفت /انگار گردو غباری توی چشمهاش رفته باشه /به اجبار چشمهاش رو بست /سوز
|