شعرناب

توهم ایرانی

آمریکا تاریخی دارد در حدود 200، 300 سال و یک شهروند آمریکن تکلیفش را با خودش و تاریخش میداند.او میداند که کشورش از چه زمانیو بر چه پایه ای شکل گرفته، از ضعفهای تاریخی اش مثل برده داری آگاه است و شخصیتهای تاریخی کشورش را میشناسد از آلکاپون گرفته تا لینکولن.
اما شهروند ایرانی بدلیل داشتن تاریخ دو سه هزار ساله و دوری زمانی از پیدایش تاریخش دچار سردر گمی است .ایران تاریخی دارد که رسما به دو قسمت تقسیم شده است.قبل از اسلام یا باستان و بعد از اسلام.و گرفتاری ایرانی جماعت در همین دو تکه بودن تاریخش است.او از ایران باستانش در ذهن خود مدینه فاضله ای ساخته و کشوری کاملن دموکراتیک و مدرن بدون کوچکترین ضعفی و تمام ضعفهای دوران را حواله میدهد به دوران بعد از ساسانیان.او یعنی ایرانی جماعت، از کوروش اسطوره ای ساخته بدون عیب و از انوشیروان پادشاهی که در تمام مملکتش کوچکترین بیعدالتی وجود نداشته است.البته نقش شاهنامه و خسرو و شیرین و هفت پیکر نظامی را هم نبایست در این خودبزرگ بینی باستانی نادیده گرفت.البته تقصیری هم ندارد چون نه در سنگواره های تخت جمشید و بیستون و نه در کاسه کوزه های کشف شده از تپه هاس سیلک، اثری از فقر و ضعف و بیعدالتی شاهان وجود ندارد و همه نشان قدرت است.قدرتی که اگر پایه اجتماعی داشت در برابر اسکندر و سعد ابی وقاص فرو نمیریخت.تاریخ و فرهنگ ما خالی از ضعف های اجتماعی و اخلاقی نیست، ضعفهایی که سهم ایران و ایرانی در آنها بیشتر از سهم عرب و یونانی و رومی بوده است.شاید اگر آن آسیابان میدانست که با کشتن یزدگرد سوم، به چه توهمی دامن میزند، در کارش تجدید نظر میکرد.


2