موسیقی ترسوموسیقی از اجتمتاع تاثیر میپذیرد و بر آن اگر بتواند تاثیر میگذارد و موسیقی هر کشوری گاهی بیان حالات و موقعیتهای اجتماعی و تاریخی آن کشور بوده است و این در مورد موسیقی سنتی ایران کاملا صادق است. موسیقی ایرانی، آهنگ خفقان است و ناله ترس و شکست.آیینه حالت مردمان این دیار است.تار و سه تار و سنتور مینالند انگار و کمانچه میگرید و تنبک آهنگ خوشباشی و بی قیدی است که خود واکنشی است منفی به اتفاقاتی که پیرامون جامعه ایرانی افتاده است. آواز ایرانی در بهترین حالتش، ناله ای است از سر درد، دردی از سر ناکامی اجتماعی و تاریخی که جلوهپیدا کرده در فراق معشوق.معشوق استعاره ایست از خواستهای برآورده نشده و بربادرفته این ملت در طول تاریخش. موسیقی ایرانی زیباست ولی ترسو .محافظه کار است مثل شعر کلاسیک ، که این دو همواره دست در گردن یکدیگر داشته اندو به بقای هم کمک کرده اند. موسیقی ایرانی نیاز به یک بازبینی دارد و یک تحول ، چون قدیمی است و پاسخگوی نیاز امروز مخاطب نیست.مخاطبی که از سالار عقیلی و همایون وعلیرضا قربانی ودیگران، چیزی را نمیخواهد که بارها وبارها بهترش را در آثار شجریان و ناظری و بنان شنیده است.مخاطب این موسیقی دیگر رخوتش را تحمل نمیکند و آن را پس میزند و رو برمیگرداند به طرف پاپ ،پاپ بی ریشه و سطحی و بازاری و مبتذل و اگر قدرت تشخیصی داشته باشد و اندکی شعور موسیقی ، راک و کلاسیک را در لیست شنیداری اش میگنجاند.اما هر مخاطبی که از دست برود، ضربه ایاست بر ریشه موسیقی سنتی ما وبر بخشی از فرهنگ ما.
|