شعرناب

شعر ایران باستان


زبان پهلوی بر دو گونه است یکی پهلوی پارتی که زبان اشکانیان بود و بعد ه در سیر تحول زمان ، همین زبان فارسی دری نامیده می‌شود ، دومی‌زبان دوره ساسانی(پهلوی جنوبی ) بود که مردم مدتها تا تسلط کامل پارسی دری به آن سخن می‌گفتند ، و به آن لهجه ، فهلوی می‌گفتند ،شعر اوستایی که همان شعر فهلوی است در اوستا و کتب دیگر مذهبی از قبیل اشعار مانی ، قطعاتی از کتاب یاتکازریران (مثل سخنان جاماست در گزارش رزم گشتاسب با ارجاسب) در دوران قبل از اسلام کم و بیش موجود است
درخصوص اشعار پهلوی یک نکته قابل توجه این است که این اشعار بر پایه ی وزن عروضی بیان نشده و براساس کشیدن هجا‌ها و با نواختن بربط حالت آهنگین و دلنواز به خود می‌گیرد و گفته شده است همین اشعار (که به خسروانی معروفند) در پیشگاه پادشاهان ایرانی با بربط خوانده می‌شده ، برخی بر این عقیده اند که در اشعار پهلوی قافیه جایگاهی ندارد و گفته می‌شود که در سروده‌های اورامنها احتمالن قافیه وجود دارد و برخی معتقدند یشت‌ها به صورت شعر‌های آزاد هشت سیلابی است و قافیه در گاتهای اوستا تا اندازه ای بی نظم وجود دارد و غالباً در آخر مصرع‌ها پدید می‌آید و اروپای لاتین زبان ( مسیحیت قرون وسطا) قافیه پردازی را ازگاتهای اوستا گرفته است این احتمال به سبب اینکه سروده‌های مذهبی عمدتاً می‌بایست حفظ شود و قافیه و آهنگین بودن به حفظ سروده‌ها کمک می‌کند قوت می‌یابد
آنچه تحقیق در مورد اشعار پهلوی را دشوار می‌نماید عدم مشخص شدن کیفیت وزن‌های هجایی است که به چه صورت می‌بایست خوانده شود امروز به عنوان مثال ((بادا بادا مبارک بادا …ای شا الله مبارک بادا )) را که بر اساس کشش هجایی در مراسم عروسی پارسیان استفاده می‌شود می‌توان نوعی شعر با کشش هجایی به حساب آورد که با وزن رباعی نیز می‌توان آنرا تطبیق داد
خواجه عبدالله انصاری بر این عقیده است که برخی از اشعار پارسی را می‌توان بر اساس وزن رباعی تقطیع کرد ، این سخن خواجه عبدالله انصاری را می‌توان چنین تحلیل کرد که به مرور زمان اشعار غیر عروضی پارسی تحت تاثیر شعر عروضی عرب تغییر ساختار داده و شکل عروضی به خود گرفته و اشکالات عروضی شعرای قرون اول هجری را که به زبان پارسی شعر می‌سرودند را دلیل دیگری در اثبات سخن فوق می‌توان آورد ، بعد از ورود اسلام به ایران نوعی اشعار در عامه ی مردم طرفدار داشته که همین اشعار به خانقاه‌ها راه می‌یابد و در میان عرفا رایج است که احتمال دارد بازمانده ی همان اشعار کشش هجایی در زبان عامیانه مردم باشد که بعد‌ها با تطبیق آن با وزن عروضی رباعی این فهلویات شکل رباعی به خود گرفته است و اما دوبیتی جایگاه طبیعت گرایی در شعر ایران دارد
ایران باستان که به سبب پهناوری با چین هم مرز و مبادلات فرهنگی ایران تا منتها الیه مشرق زمین می‌رسیده و با خاستگاه شعر طبیعت گرا (، واگا ،تان کا، 5 و7 هجایی که در قرون اخیر تبدیل به‌هایکو شده )در ارتباط بود به نظر می‌رسد پارسیان باستان که مردمان شادزی هستند از نوعی شعر برای ثبت لحظه‌ها و تصاویر شاد بدور از فلسفه بافی و تعقل گرایی استفاده می‌کرده اند که همین امر پیش زمینه ی سرودن اشعار طبیعت گرایی عصر سامانی که غالبا محدود به دو و یا سه بیت در خصوص طبیعت و زیبایی‌های طبیعت می‌باشد شده است
این اشعار مبتنی بر تشبیه و ثبت نگاه‌ها و لحظه‌هاست ، از قبیل دوبیتی‌های (گل دورنگ از منجیک ، شنبلید و نرگس از کسایی مروزی، برف از آغاجی ، دوزلف در باد از خبازی نیشابوری ، زاغ سیاه روی برف از بهرامی‌سرخسی ، پسته دهن گشاد از بزجمهر قاینی و…) که می‌توان نتیجه گرفت هم اشعار دوبیتی و هم اشعار رباعی شکل تکامل یافته ای از اشعار پارسیان است که خاستگاه چند هزار ساله و پشتوانه ای مستحکم نقل سینه به سینه به ویژه در اقوام کوچ نشین ایران زمین را دارا می‌باشد و از لحاظ درون محتوایی رباعی نزدیک به خردگرایی که بعد‌ها این خردگرایی جای خویش را به نفی خرد و اشعار شهودی داده است….. و دوبیتی به ثبت لحظه‌ها و تصاویر نزدیک است ، از دیگر عوامل موثر در اثبات جایگاه دیرینه ی اشعار کوتاه در ادب پارسی می‌توان ، به جایگاه نداشتن رباعی و دوبیتی در شعر عرب اشاره نمود
تامقاله ای دیگر بدرود
سیدمهدی نژادهاشمی


3