طریقت دوست داشتن خدابه نام خدا طریقت دوست داشتن خدا در ذهن کلاغ سوالی بود و آن اینکه چه کسی بیشتر از همه خدا را دوست دارد ؟ برای یافتن پاسخ سوالش به کنار برکه ی کوچک وسط جنگل رفت و گفت چه کسی خدا را بیشتر از همه دوست دارد ؟ بلبل که بر روی شاخه ی درخت نشسته بود نغمه سر داد و گفت که من خدا را از همه بیشتر دوست دارم . آب برکه تا پاسخ بلبل را شنید موجی برآورد و گفت : نه !! من خدا را بیشتر از همه دوست دارم . مورچه دانه ای را که برای توشه زمستانش جمع کرده بود را بر زمین انداخت و گفت : من از همه ی شما ها خدا را بیشتر دوست دارم . کم کم در بین آنها بحث بالا گرفت و هر یک می خواست که ثابت کند بیشتر از دیگری خدا را دوست دارد . لاکپشت پیر که از دور نظاره گر این گفت و گو بود ؛ جلو آمد و گفت : مورچه خدا را بیشتر از همه دوست دارد .!!! برکه و بلبل به لاکپشت اعتراض کردند و گفتند که به چه دلیل تو میگویی مورچه خدا را بیشتر از همه دوست دارد ؟ لاکپشت گفت : هر یک از شما در گفتن پاسخ کلاغ توانایی خود را به رخ کشیدید و بعد گفتید که خدا را بیشتر از همه دوست دارید . و رو به بلبل کرد و گفت : تو نغمه ی خوش خود را به رخ خدا کشیدی و گفتی که او را دوست داری ؛ و دوباره رویش را به طرف برکه چرخاند و به آب گفت : تو نیز مانند بلبل قدرت امواج خود را به رخ کشیدی و ادعا کردی که خدا را بیشتر از همه دوست داری غافل از آن که این نعمت ها را خود او به شما داده است . اما مورچه نه تنها توانایی خود را به رخ نکشید بلکه توشه ی زمستان خود را نیز بر زمین انداخت و در آن حال اعتراف کرد که خدا را بیشتر از همه دوست دارد . آری حواسمان باشد که در موقع ادعای دوست داشتن خدا از خویش رهایی یافته و فقط او را در نظر داشته باشیم . نویسنده : بنده ی حقیر مهدیار
|