شعرناب

قسمتی از کتاب ( تو میدونی و خودت )


قسمتی از کتاب ( تو میدونی و خودت )
مولف : باقر رمزی باصر
میدونی برو کشکتو بساب یعنی چی ؟ اگر نمیدونی پس حتما باید بری کشکتو بسابی . بقیشو بخون تا بدونی چرا باید بری کشکتو بسابی . فکر کنم در سنۀ دویست و میخ بود یا در سنۀ سیصد و سیخ ، دقیقا سه ماه و ده روز از قرن بوق گذشته بود که کشک کشف شد ، کشف کشک در آن زمان همینطور کشکی کشکی کشف نشد . خیلی از قبایل که مثل خورشید از پشت کوه آمده بودند در تلاش برای رسیدن به این کشف کشته ها دادند و خیلی ها هم به اعماق دریای کشک فرورفتند و دیگر بر نگشتند و خیلی ها هم قبل از کشف کشک ، کشک سابی را اختراع و کشف کرده بودند ، این دسته از آی . کی . یوی بالایی برخوردار بودند که بعدها به هکرهای کشکولی معروف شدند و سلسلۀ کشکولیان را بنیان نهادند .
کشف کشک و کشک سابی ، کشکی کشکی نبوده که ما به راحتی به هم میگوییم برو کشکتو بساب .
در همان زمان کمی اینورتر یا اونورتر، خداوند عقل را آفرید . زنان چادر چاقچور کرده ، در سر هر کوچه و بازاری به کشکسابی مشغول بودند و مغزهای گچی خود را ماله میکشیدند ، در همان اوان بود که چیزی با عنوان « الغیبت و اشد و من الزنا » نازل شد ، زنان در حال کشکسابی گودوله روبکار مینداختند که ظهر یا شوم برای اصغرآقای کله پز کشک و بادمجان درست کنند یا اشکنه کشک ، یا آش کشک خالته ، بخوری پاته نخوری پاته .
تفکر منطقی را باید از زنان کشکساب یاد گرفت ، هم کار میکردند هم غیبت میکردند و در ضمن همین کارها ، خودی به شوهر نشان میدادند و در لابه لای حرفها ، لختی هم فکر میکردند ، اون هم چه فکری ، که دقیقا یکی از مهارتهای بچه داریست .
بگذریم ، ما گاهی جایگاه خودمان رو به تور تساعدی می اندازیم ، یه وقت جای دوست خودمونو با دوست مامانو اشتباه میگیریم ، یه وقت خیار میکنیم که بیک ایمانوردی هستیم ، یه وقت باورمون میشه که همه چی رو میتونیم حل کنیم و ادای فیسوافادهای فیساغورث را درمیاریم ، گاهی به سبک فردین آبگوشت مرگمون میکنیم و گاهی هم خدای نکرده زبونم لال ، اوا خدا مرگم بده ، جای خدا رو میگیریم .
مولف : باقر رمزی باصر


1