شعرناب

خوشبختى يعنى تعلق خاطر نيافتن در هيچ چيزى است

,,لذت بردن از زندگی بسیار خوب است، راز
خوشبختی تعلق خاطر نیافتن در هیچ چیزی است .
بوی گلها را لذت ببر،
اما خدا را در آن ببین.
من آگاهی حواس پنجگانه را نگه داشته‌ام تا باشد که همیشه فقط درک و فکر خدا را در استفاده از آن‌ها بکار گیرم.
"چشمان من ساخته شده‌اند تا زیبایی تو را همه جا مشاهده کنند.
گوشهای من ساخته شده‌اند تا صدای همه جا حاضر تو را بشنوند."
این وحدت با خدا است,,
لزومی نیست که به جنگل رفت تا او را یافت.
عادت‌های دنیوی ما را هر کجا که میخواهیم باشیم محکم حفظ خواهند کرد مگر اینکه خود را از آن‌ها آزاد کنیم.
سالک یاد میگیرد تا خدا را در غار قلب خود بیابد
. او هرکجا که برود،آگاهی سعادتبخش حضور خدا را با خود حمل می‌کند .،،


2