شعرناب

نیمروزی به درازای تاریخ

نيم روزي به درازاي عمر يك دنيا
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست، بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست.
قتل ها بلكه قتل عام هاي بسياري در تاريخ واقع شده است. ظلم هاي بيشماري روا داشته شده است. هتك حرمت هاي فجيعانه اي رخ داده است. در طول تاريخ از ظاهر امري كه در كربلا به وقوع پيوست بسي قضايا و اتفاقات سهمگين تري پيش آمده است اما هيچ كدام داغي بر دل تاريخ ننشانده اند آن چنان كه كربلا نشانده است؛ پس کربلا یک تراژدی بزرگ و سانحه عمیقی در انسان تاریخی است که از زمان وقوع خود تا ابدیت زمان جاوید است.
اما نه، کربلا فقط یک تراژدی نیست حماسه نیز هست. شکوه پرواز است. بسیاری از رهبران آزادی از کربلا درس آموخته اند و از حسین (ع) الگو گرفته اند. پس کربلا یک مکتب است. آموزشگاه ، مدرسه، دانشگاه، تربیتخانة بزرگی است. بياييم از نو حسين (ع) را بشناسیم و كربلا را دقیقتر تحليل كنيم.
می دانیم كه حسين بن علي (ع) به عنوان نوه رسول الله (ص) در عاشورای 61 هجری به امر يزيد نوه ابوسفيان در کربلا كشته شده و از خانواده پيامبر در این سرزمین هتك حرمت شده است.
آن چه بواقع دل انسان را به درد مي آورد عمق بيگانگي آن کسانی از شريعت محمدي و صاحب آن است كه بر كرسي او تكيه زده خود را امیر المؤمنین نامیده اند ! اینان کربلا را نقطه عطفی برای بدر؛ و حسین (ع) و خانواده رسول خدا (ص) را خون بهای آباء و عموزادگان بدری خود شمردند که: این به جای آن.
اگر علی (ع) در خیبر، کلیتی از تمامت حق است که بر کلیت باطل به نام عمروعبدود چیره می شود؛ حسين (ع) در اين جا كليتي از تمامت حق است كه توسط تمامت باطل سربريده مي شود و به حسب ظاهر رشد و حيات جريان او تمام مي شود (زهي خيال باطل).
برگردیم و علي (ع) را در صفين و حسن (ع) را در انبار بنگریم که شرنگ ناكامي را مزمزه می کنند؛ و اینک در كربلا سپاهي را از مؤمنان می نگریم که به دست نامؤمنان قلع و قمع می شوند؛ و زنان و كودكان خلع سلاح و غير نظامي مورد تعرض افرادي مسلح قرار گرفته هتك حرمت می شوند و حتی از تجاوز به حق طفل شيرخواره نيز ابايي نكرده او را در آغوش پدر آماج تير و پيكان می سازند.
با این همه، اما آن چه كربلا را كربلاي تاريخ و حسين (ع) را شهيد همه انسان ها و همه دين ها گردانیده، مجرد ظاهر اين گزينه ها نیست.
اگر چه قتل شخصيت بي مانندي مثل حسين (ع) بسیار گران است، اما حسين (ع) خود مي داند كه اگر كشته نشود خواهد مرد زيرا طوق مرگ به قول خودش بر گردن آدمیزادگان مثل قلاده طلا بر گردن دختركان جوان نهاده شده است پس اصل مسأله قتل براي او مسأله اي نيست.
براي حسين (ع) آن چه مسأله بود مشاهده كنار رفتن دين از صحنه زندگي بود كه توسط آل اميه ترویج و پشتیبانی مي شد و منطق حسين (ع) اين بود كه:
"ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي، يا سيوف خذيني"
گر جز به كشتنم نشود دين حق بپا، اي تير و نيزه ها همه بر جان من جهيد!
قتل حسين (ع) مثل قتل هابيل، قتل انسان به دست ديو رجيم است. با قتل حسين (ع) در كربلا، انسان به مسلخ رفت. شرف از آدمي گريخت. كرامت از انسان كوچيد. آزادي سربريده شد. روز روشن امنيت شام تيره بدبختي گرديد. مسيحي دوباره بر دار شد و امتي عزادار بر امت داغدار افزوده شد. كربلا يادآور خندق آزرين نمرودي شد و حسين (ع) همچون ابراهيم (ع) طعمه آتش گرديد تا نغمه توحيد و نفي بتان به خاموشي ابدي گرايد.
فرياد «ياشيعة آل ابي سفيان»ش باطل السحر عصاي موسوي بود. و خون به ناحق ريخته او ويارانش واقعيت تمام خون هايي كه خدامردان ستم کشیده تا آن موقع و پس از آن خورده بودند و خواهند خورد.
حسين (ع) خون او خون حق بود و حق نامي از خدا ست؛ هم از اين جهت او «ثار الله» لقب گرفت كه وارث آدم و نوح و ابراهيم و موسا و عيسا و محمد و علي و فاطمه و حسن عليهم الصلوة و السلام بود.
لذا مي بينيم كه حسين (ع) «شهيد» هميشه تاريخ و همگي امت هاست؛ و كربلا تنور جوشنده نوح (ع) در نينواي طوفان ها، و مسلخ همه خدامردان زمان هاست.
از نظر زماني كربلا نيم روزي بيش نبود اما هاله غمبار آن تمامی تاريخ و انسان را فرا گرفت.
داغ حسين (ع)، داغي زنده بر قلب تمامي هابيليان است. و همه در عزاي «اشرف اولاد آدم» سوگوارند.
با قتل او دنيا به آخر می رسد و آفتاب از مغرب طلوع مي كند؛ خورشيد سربرهنه از كوهساران بر مي آيد !
هرجا علمی سبز بود روز عزا نیلی شود الا علم «خون خدا»
زان پرچم خونرنگ ندا می آید: آیا بودم یاوری از بهر خدا ؟ !
اما با اين وجود آوای جانبخش قافله سالار اسیران زینب (س) را مي شنويم كه «ما رأيت الاّ جميلا». نغمه امیدی است که از فتح بزرگ درخون نشسته ای خبر مي دهد. فتحي كه نه تنها يزيد 61 هجري را رسوا كرد و از تخت قدرت به زير افكند كه همه يزيدان تاريخ را.
پس هاي هاي بگرييد اما بر خود و غفلت خويش.
بگریید بر مظلومیت و غربت او که حتی در میان شیعیان و طرفداران خود غریب است؛ زیرا آنان که بر او گریستند به احساس خود پاسخ دادند. و چه غربتی برتر از این که سال ها از آن می گذرد اما هنوز سرّ قیامش ناشناخته است:
بعضی گفتند: او فدای امت شد تا خدا گناهان شان را بیامرزد.
بعضی گفتند: آن یک مشیت الهی بوده که در ازل رقم خورده است و حسین (ع) تسلیم محض آن بوده است.
بعضی نهضت او را صرف عمل به تکلیف دینی دانستند.
بعضی دیگر گفتند: او را عزم حکومت بود تا کرسی خلافت را از یزید بگیرد.
و بعضی هم گفتند حسین (ع) با الگوسازی عملی خود در شیوه «امر به معروف و نهی از منکر» راه شهادت و آزادی را به جهانیان نشان داد و خویشتن را فدای رهایی انسان گردانید.
1/9/1391. مشهد.


2