شعرناب

گرته‌برداری در فارسی

گَرته‌برداری نوعی وام‌گیری زبانی است که در آن، صورت ترکیبی یا اصطلاح‌های زبان دیگری، تجزیه می‌شود و برای هر یک از کلمه‌های آن اصطلاح یک معادل قرار داده می‌شود و عبارت به زبان وام‌گیرنده ترجمه می‌شود. برای مثال زمانی که «سیب‌زمینی» وارد ایران شد، واژه‌ای برای نامیدن آن وجود نداشت، و برای نامیدن آن اصطلاح فرانسوی «Pomme de terre» را به‌صورت واژه‌های تشکیل‌دهنده‌ی آن (سیب و زمین) تجزیه کردند و عبارت «سیب‌زمینی» به‌جای آن قرار دادند.
گَرته‌برداری بسیار پنهان‌تر و پیچیده‌تر از وام‌واژه (گرفتن عین کلمات از زبان بیگانه، مانند: کامپیوتر) است و کم‌تر مورد توجه ادیبان و حتا زبان‌شناسان قرار گرفته است. در گرته‌برداری برخلاف وام‌واژه‌ها، عین کلمه را از زبان بیگانه نمی‌گیرند بلکه اصطلاح یا عبارت بیگآن‌های را می‌گیرند و هر کلمه از آن اصطلاح را به زبان خودی ترجمه می‌کنند و بدین ترتیب آن عبارت بیگانه را با استفاده از واژه‌های خودی به‌کار می‌برند. در زبان فارسی بسیاری از واژه‌ها و اصطلاح‌هایی که به امور و چیزهای جدید و معاصر مربوط هستند و در زبان فارسی قبلن وجود نداشته‌اند، گرته‌برداری از زبان‌های اروپایی (به‌ویژه انگلیسی) هستند. مانند: آسمان‌خراش، بادام‌زمینی، راه‌آهن و ... .
گرته‌برداری (یا گرده‌برداری) را می‌توان چنین تصور کرد که کسی مثلن "زمین خوردن" را با فعل خوردن و " آبرو " را با واژه‌ی آب از فارسی به زبان دیگری برگرداند. زبان فارسی، اکنون سخت آلوده به این گرده‌برداری‌ها از واژه ها و عبارات بیگانه است و دیگر کسی درستی یا نادرستی و فارسی‌بودن یا نبودن این‌گونه واژه‌ها و عبارات را که همه‌روزه و در همه‌ی زمینه‎‌ها بر زبان‌ها جاری است درنمی‌یابد. نخست به نمونه‌هایی از این واژه‌ها و عبارت‌ها نگاه کنید:
آسمان‌خراش: که برگردان sky scraper در انگلیسی است.
راه‌آهن: که که برگردان تحت‌الفظی از rail way در انگلیسی یا Eisenbahn در آلمانی است (و دست‌کم بایستی راهِ آهنی می‌بود).
نقطه‌نظر: که برگردان point of view در انگلیسی و Gesichtspunkt در آلمانی است (که در فارسی برای آن دیدگاه وجود دارد)،
شرایط: در معنی ِ "اوضاع" که در انگلیسی و فرانسوی Conditions در دو معنی "شرط‌ها" (شرایط) و "اوضاع" است)، سیب زمینی: که برگردان عبارت فرانسوی Pomme de Terre است
هوا‌به‌هوا: ( مانند موشک‌های هوابه‌هوا) از عبارت انگلیسی aie to air
تاریخ تولد: که برگردان date of birth در انگلیسی وGeburtsdatum در آلمانی است.
بازارسیاه: که همان black market در انگلیسی و Schwarzmarkt در آلمانی است.
دیر یا زود: که در انگلیسی sooner ot later و در آلمانی früher oder später گفته می‌شود.
دوش گرفتن: ( در انگلیسی take a shower و در آلمانی eine Dusche nehmen)،
روی کسی حساب کردن: (در آلمانی: Auf jemanden rechnen، در انگلیسی: count on somebody)،
نقش بازی کردن: (در آلمانی: eine Rolle spielen)،
ارزش نهادن بر چیزی: ( به معنی به چیزی بها دادن) (در آلمانی Wert auf etwas legen، در انگلیسی set great store by something)،
به اجرا گذاشتن: (در انگلیسی put into effect ، در آلمانی in Kraft setzen ).
همچنین نگاه کنید به ... : (در آلمانی: siehe auch . . . ، در انگلیسی: also see . . .)،
درس گرفتن: (در انگلیسی take a lesson ، در آلمانی einen Unterricht nehmen)،
کسی را فهمیدن: (به معنی حرف کسی را متوجه شدن) در انگلیسی understand somebody و در آلمانی jemanden verstehen ،
خود را روی چیزی متمرکز کردن: که در انگلیسی concentrate (up)on something و در آلمانی sich auf etwas konzentrieren گفته می‌شود.
حمام آفتاب گرفتن: که برگردان ein Sonnenbad nehmen در آلمانی و sunbathe در انگلیسی است
لطف کردن: که در انگلیسی do a favour و در آلمانی einen Gefallen tun گفته می‌شود.
تاکسی گرفتن: که در انگلیسی catch a taxi و در آلمانی (sich) ein Taxi nehmen گفته می‌شود.
و نمونه های بسیار فراوان دیگر.
البته گرته‌برداری محدود به واژه‌ها و اصطلاح‌ها نیست، بلکه حیطه‌ی وسیع‌تری دارد و به ترجمه، معناکردن، جمله‌سازی، نحوه‌ی نگارش، و نحو نیز کشیده می‌شود. مانند آن‌که در فارسی گفته می‌شود: «فناوری‌های نو می‌رود که چهره‌ی زمین را به‌کلی دگرگون کند.»، این نوع نگارش (می‌رود که ...) گرته‌برداری نحوی از زبان‌های غربی است که در این مثال باید گفته شود که «فناوری‌های نو نزدیک است که ...».
گرته‌برداری چندین گونه دارد:
١. گرته‌برداری از اصطلاح‌ها و ترکیب‌ها
اصطلاح‌ها و ترکیب‌های بیگانه به دو صورت در زبان وارد می‌شود:
یکی به‌صورت وام‌واژه، مانند کارت‌پستال، کودتا، اولتیماتوم، پیک‌نیک، و غیره. که در برخی از رشته‌های علوم - به‌ویژه شیمی - ورود وام‌واژه‌ها انبوه بوده است، مانند کلرور دوسدیم، اسید سولفوریک، و نیتروگلیسیرین.
صورت دیگر ورود اصطلاح‌ها و ترکیب‌های بیگانه به زبان، گرته‌برداری است. گرته‌برداری در حقیقت ترجمه لفظ‌به‌لفظ یک اصلاح بیگانه است که در زبان خودی معادلی ندارد و در آن عبارت بیگانه با حفظ ترتیب اجزای خود وارد زبان مقصد می‌شود. مانند «آسمان‌خراش، سیب‌زمینی، راه‌آهن، زیردریایی، ستون‌های زرهی، پرده‌ی آهنین، بادام‌زمینی و دهها ترکیب دیگر که از گرته، زبان‌های فرانسوی، آلمانی یا انگلیسی ساخته شده است. این ترکیب‌ها که بیشتر ساخته‌ی خود مردم، خبرگزاری‌ها و یا کاربران اینترنت است؛ از دید زبان‌شناسان و ادیبان نه‌تنها اشتباه نیست، بلکه به‌ترین راه برای گرفتن اصطلاح‌های فنّی جدید و حتا به‌ترین شیوه‌ی مبارزه با هجوم واژه‌های بیگانه است.
با این همه، نمونه‌های دیگری وجود دارد که در درستی ساخت آن‌ها و تأثیر آنان بر زبان خودی می‌توان تردید کرد. مانند «حمّام گرفتن» و «درس گرفتن»، که کاربرد فعل «گرفتن» با این کلمه‌ها از دید تداول فارسی‌زبانان درست نمی‌نماید، بلکه اگر معنایی از آن برآید «در دست گرفتن» است. گذشته از این به‌جای این دو اصطلاح، می‌توان «حمام کردن» و «درس آموختن» را به کار برد.
به دلایل زیر توصیه می‌شود از کاربر ترکیب‌های نادرست بیگانه پرهیز ‌شود:
۱. ترکیب اجزای این اصطلاح‌ها از دید واژگان فارسی نابه‌جا و از دید دستوری غالبن اشتباه است.
۲. معنایی که از جمع معانی اجزا به‌دست می‌آید، در بیش‌تر موارد غیر از معنای مورد نظر است.
۳. کاربرد این نوع اصطلاح‌های بیگانه، ممکن است تنها مربوط به یکی از کشورهای فارسی‌زبان باشد و فارسی‌زبانان کشورهای دیگر قادر به درک این ترکیب‌ها نباشند. و این موضوع به یکپارچگی زبان فارسی آسیب می‌رساند و بی‌توجهی به این موضوع و استفاده از این اصطلاح‌های بیگانه، فارسی‌زبانان کشورهای مختلف را در فهم سخنان یکدیگر با مشکل مواجه می‌کند.
۴. و مهم‌تر از همه، این ترکیب‌ها، معادل‌های مفهوم‌تر و حتا رایج‌تری در فارسی دارند که ما را از کاربرد ترکیب‌های بیگانه بی‌نیاز می‌کند، به شرطی که از مختصر کوشش فکری دریغ نورزیم.
چند نمونه‌ی دیگر از این گونه ترکیب‌ها:
در جریان قرار دادن (یا گذاشتن)
بارها شنیده‌ایم که: «اکنون شما را در جریان خبرهای این ساعت قرار می‌دهیم.»؛ این ترکیب که عینن از یک اصطلاح فرانسوی گرته‌برداری شده است، به شرطی معنا دارد که بخواهیم اخبار را به جریان آب رود یا سیلاب تشبیه کنیم و شنوندگان یا بینندگان را به دست آن بسپاریم! البته این معنی مورد نظر گوینده نیست، بلکه به‌طور ساده می‌خواهد بگوید: «شما را از آخرین خبرهای این ساعت آگاه می‌کنیم.» یا «آخرین خبرهای این ساعت را به شما اطّلاع می‌دهیم.» یا حتا «... به اطلاع (یا آگاهی) شما می‌رسانیم.»
نقطه‌نظر
این اصطلاح نیز که عینن از زبان‌های فرانسوی و انگلیسی گرته‌برداری شده است، ظاهرن در فارسی بی‌معنا است. مولوی و دیگران در گذشته «نظرگاه» را کم‌وبیش به کار برده‌اند. امروز هم می‌توانیم از «نظرگاه» یا به‌تر از آن، از «دیدگاه» استفاده کنیم.
«در رابطه با» یا «در ارتباط با»
اصطلاح «در رابطه با» یا «در ارتباط با» که به‌جای «درباره‌ی» به کار می‌رود، اخیرن رواج روزافزونی یافته است و گویا از دانش‌جویان از فرنگ برگشته یا مترجمان ناشی می‌شود. از یکی دو سده پیش، به‌جای حرف اضافه‌ی مرکّب «درباره‌ی»، تدریجن ترکیب‌های فارسی-عربی گوناگونی رایج شد؛ مانند «در باب»، «در خصوص»، «راجع به»، و غیره. سپس ظاهرن برای طرد واژه‌ی عربی موجود در این ترکیب‌ها، ناگهان اصطلاح «در پیرامون» سر بر کشید، ولی اذهان متوجه‌ی ترکیب درست فارسی این عبارت که پیش‌تر هم رایج بود (یعنی «درباره‌ی»)، نشد. امّا اصطلاح «در پیرامون» دقیقن به معنای «درباره‌ی» نیست. مثلن، «در پیرامون مساله‌ای بحث کردن»، یعنی در حول و حوش موضوع (و نه خود آن) بحث کردن.
بدتر از آن مدتی است که اصطلاح «در رابطه با» یا «در ارتباط با» رایج شده است. این اصطلاح ترجمه‌ی لفظ‌به‌لفظ اصطلاح «in this respect» در انگلیسی است. مثلن گفته می‌شود: «در رابطه (یا در ارتباط) با این موضوع باید گفت که ...»، این جمله اشتباه است و درست آن این است: «درباره‌ی این موضوع باید گفت که ...». حتا برخی اوقات چنین جمله‌های خنده‌آوری نیز شنیده می‌شود: «در رابطه با ارتباط کشورهای عربی با کشورهای اروپایی ...»، که به‌جای آن‌ها می‌توان «درباره‌ی» یا «در این باره» را به کار برد یا در بسیاری از موارد به‌کلّی آن را از جمله حذف کرد، مانند این جمله: «در این رابطه باید گفت که ...»
بی‌تفاوت
مثلن، می‌گویند: «فلانی نسبت به مسائل سیاسی بی‌تفاوت است.» از این جمله در فارسی هیچ معنایی برنمی‌آید. به‌جای «بی‌تفاوت»، به‌آسانی می‌توان از «بی‌اعتنا» و گاهی «بی‌علاقه» استفاده کرد.
روی کسی حساب کردن
این ترکیب را بسیار می‌شنویم که «من روی شما حساب می‌کنم.» این جمله در صورتی معنی دارد که گوینده بر پشت یا دوش مخاطب خود سوار شود و عملیّات جمع و تفریق را با کاغذ و قلم انجام دهد! امّا منظور گوینده این است که «من به امید (یا پشتگرمی) شما هستم.»
خدای من
این تعبیر در زبان فارسی به کار نمی‌رفته است و در سال‌های اخیر از ترجمه «my god» به زبان مردم سرایت کرده است. به‌جای آن در فارسی متداول «خدایا» می‌گویند.
٢. گرته‌برداری معنایی
در هر زبانی، برخی واژه‌ها چندین معنی دارند، که ممکن است در زبانی دیگر چندین واژه برای این معانی وجود داشته باشد. مثلن در فارسی پا هم به قسمتی از بدن که از لگن تا نوک انگشتان امتداد دارد گفته می‌شود و هم به آن قسمت از بدن که کفش آن را می‌پوشاند. اما در انگلیسی به قسمت اولی «leg» و به قسمت دومی «foot» گفته می‌شود. هنگامی مترجم برای برگردان این دو کلمه متفاوت به فارسی، از یک واژه (پا) استفاده می‌کند، «گرته‌برداری معنایی» انجام داده است. در بسیاری از موارد برای انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر از گرته‌برداری معنایی چاره‌ای نیست. امّا گرته‌برداری معنایی غالبن به روح زبان مقصد آسیب می‌رساند، به‌ویژه در مواردی که واژه مناسب دیگری در زبان مقصد وجود داشته باشد.
ترجمه دو یا چند معنای مختلف یک واژه‌ی بیگانه به یک واژه‌ی واحد در زبان خودی را گرته‌برداری معنایی گویند.
در بسیاری از موارد برای انتقال مفاهیم از زبانی به زبان دیگر از گرته‌برداری معنایی چاره‌ای نیست. مثلن کلمه‌ی «جبهه» (وام‌واژه عربی) در فارسی به معنای «پیشانی» و در معنای وسیعتر به معنای «قسمت پیشین هر شیء نسبتن بزرگ» به کار می‌رود و در این معنا برابر است با واژه‌ی «front» فرانسوی، که در عین حال به معنای دیگری نیز در این زبان به کار می‌رود: «صف مقدّم سپاهیان در میدان جنگ» و توسّعن «منطقه‌ای که دو طرف متخاصم در حال جنگیدن هستند». معانی اخیر از سالیان پیش با همان کلمه‌ی «جبهه» به فارسی ترجمه شده است و اکنون رواج همگانی یافته است.
امّا گرته‌برداری معنایی غالبن به روح زبان مقصد آسیب می‌رساند، به‌ویژه در مواردی که واژه مناسب دیگری در زبان مقصد وجود داشته باشد. چون گرته‌برداری معنایی بیشتر به‌صورت پوشیده و تقریبن بی‌اطلاع اهل زبان صورت می‌گیرد، گاهی ممکن است زیان‌های جبران‌ناپذیری به بار آورد. خطر آن را نباید کمتر از وام‌واژه‌ها دانست، زیرا اگر دامنه‌ی نفوذ آن گسترش یابد، ممکن است باعث آشفتگی مفاهیم شود و اهل زبان از فهم سخن یکدیگر ناتوان شوند، چنان‌که امروزه از فهم بسیاری از نوشته‌های یکدیگر عاجزیم. در این مقاله به ذکر چند نمونه از گرته‌برداری معنایی نابه‌جا در فارسی اشاره شده است.
چند نمونه‌ی دیگر:
نرخ
«نرخ» در فارسی به معنای «بهای کالا در مظنّه‌ی رایج بازار» است. مثلن هنگامی که می‌گویند «نرخ دلار چقدر است؟»؛ یعنی «امروز دلار را در بازار به چه قیمت معامله می‌کنند؟» بنابراین اگر در جایی بخوانیم: «نرخ تولید کتاب بسیار بیش‌تر از آن است که بتوان همه‌ی کتاب‌ها را تهیه و در کتاب‌خانه نگهداری کرد». فقط می‌توانیم این معنی را از آن برداشت کنیم که: امروزه قیمت تولید کتاب چنان گران است که کسی نمی‌تواند، همه‌ی کتاب‌ها را بخرد و در کتاب‌خانه نگهداری کند. البته منظور نویسنده این نیست، بلکه می‌خواهد بگوید که «میزان (یا سرعت) تولید کتاب چنان است که دیگر نمی‌توان همه‌ی کتاب‌ها را در کتاب‌خانه‌ها گردآورد». این معنای جدید «نرخ» که از گرته‌برداری از زبان‌های فرنگی است، در فارسی به کار نرفته است و در بیش‌تر موارد به‌جای آن می‌توان از «میزان» استفاده کرد.
رنج بردن
اگر گفته شود که «فلانی از فشار خون رنج می‌برد». هنگامی این جمله درست است که واقعن آن شخص به خاطر فشار خون عملن دچار رنج‌های جسمی یا روحی شده باشد، ولی معمولن این جمله به این معناست که «فلانی به فشار خون مبتلا است». حتا گاهی این جمله‌های خنده‌آور شنیده می‌شود: «این کتاب از بی‌نظمی عجیبی رنج می‌برد».
برخوردار بودن
این اصطلاح در فارسی فقط می‌تواند درباره‌ی امور خوب و مثبت به کار رود، مانند «فلانی از سلامت جسمی برخوردار است» یا «این خانه از چشم‌انداز زیبایی برخوردار است». پس همان‌طور که نمی‌توانیم بگوییم که «این خانه از چشم‌انداز زشتی برخوردار است»، درست نیست بگوییم که «در جبهه‌ی جنوبی، آتش توپخانه از شدت بیش‌تری برخوردار بود»، مگر این‌که آتش جنگ را چیز پسندیده‌ای بدانیم؛ بلکه به‌جای آن به آسانی می‌توان گفت: «آتش توپخانه شدّت بیشتری داشت».
بها دادن
«بها دادن» در فارسی به معنای «قیمت پرداختن» است. از مدتی پیش، اصلاح «بها دادن»، به معنای «ارزش گذاشتن» و «اهمّیّت دادن» رواج شگفت‌انگیزی یافته است. مثلن گفته می‌شود که: «ما به تکامل فکری بشر بها می‌دهیم» یا «نباید به سخن این‌ها بها داد». در کنار این کاربرد، «پربها دادن» و «کم‌بها دادن» نیز که کاملن یاوه و بی‌معنا است، در زبان‌ها افتاده است. مثلن می‌گویند «هنرمندان به ابداع و ابتکار، پربها می‌دهند»؛ در حالی که مانند همه‌ی مردم فارسی‌زبان می‌توان گفت: «هنرمندان به ابداع و ابتکار، اهمّیّت می‌دهند».
باید
از حدود یک سده‌ی پیش که ترجمه زبان‌های اروپایی به فارسی رواج یافت، برخی از گرته‌برداری‌های معنایی چنان در زبان فارسی نفوذ کرده است که شاید کم‌تر کسی باشد که بداند این معانی جدید، قبلن در زبان نبوده است. برای نمونه فعل «بایستن» قابل توجه است. این فعل در گذشته، به معنای «موظّف بودن» و «ناچار بودن» و گاهی «شایسته بودن» به کار می‌رفته است. امّا در فارسی امروز به معنای «احتمال» نیز به کار می‌رود؛ مثلن جمله «بهروز باید اینجا باشد»، به معنای «بهروز ظاهرن اینجا است»، می‌باشد. این معنای جدید «بایستن» که زبان‌های کشورهای غربی گرته‌برداری شده است، در کنار معانی دیگر آن ایجاد ابهام می‌کند. برای مثال جمله‌ی «بهروز باید اینجا باشد»، دقیقن معلوم نیست که به چه معناست؛ آیا بهروز لازم است که اینجا باشد؟ یا ظاهرن اینجاست؟
٣. گرته‌برداری نحوی
پایه‌ی زبان بر نحو است. دو زبان را هنگامی می‌توان متفاوت دانست که نحو آن‌ها متفاوت باشد، حتا اگر واژگانشان مانند یکدیگر باشد (مانند فارسی و اردو). بنابراین اگر در نحو زبان تغییراتی روی دهد، شالوده‌ی آن زبان دگرگون می‌شود. امروزه تأثیر زبان‌های بیگانه را در نحو فارسی می‌توان دید. مانند این جمله که بر گرته‌ی زبان‌های کشورهای غربی ساخته شده است: «تو مرا درک نمی‌کنی»، به‌جای این‌که بگوید: تو حال یا حرف مرا درک نمی‌کنی. ترجمه‌ی عینی جمله‌های زبان بیگانه به زبان دیگر، به‌صورتی که نحو و ساخت آن جمله تغییر پیدا نکند را گرته‌برداری نحوی می‌گویند
گرته‌برداری نحوی، در نحو زبان تغییراتی به وجود می‌آورد و استفاده‌ی زیاد از آن در شالوده‌ی زبان دگرگونی ایجاد می‌کند و آن زبان را مبهم و نامفهوم می‌کند. پس تا جای ممکن باید از گرته‌برداری نحوی خودداری کرد.
گرته‌برداری نحوی بر ساخت جمله وارد می‌شود و شیوه‌ی آن را دگرگون می‌کند. این دگرگونی ساختاری اگر ادامه یابد، بیم آن است که به نامفهوم شدن زبان بیانجامد؛ به‌ویژه آنکه گرته‌برداری نحوی نیز مانند گرته‌برداری معنایی، غالبن به‌صورت پنهان و ناآگاهانه صورت می‌گیرد.
امروزه زیانبارترین تأثیر زبان‌های بیگانه را در نحو فارسی می‌توان دید. البتّه این تأثیر هنوز به‌جایی نرسیده است که در شالوده‌ی زبان دگرگونی‌های اساسی ایجاد کند، ولی این موضوع خطری مهم برای زبان فارسی محسوب می‌شود. در صد سال گذشته، به دلیل ترجمه‌های فراوان از زبان‌های اروپایی به فارسی، گرته‌برداری نحوی بسیاری از این زبان‌ها صورت پذیرفته است و اگر همین روند ادامه پیدا کند به تغییر نحوی زبان فارسی و نامفهومی و تباهی آن می‌انجامد.
چند نمونه‌ از گرته‌برداری نحوی در زبان فارسی:
جمله‌های زیر بر پایه‌ی گرته‌ی زبان‌های اروپایی (به‌ویژه انگلیسی و فرانسوی) ساخته شده است و در رسانه‌ها دیده و شنیده می‌شود:
• «فناوری می‌رود که چهره‌ی کره‌ی زمین را به‌کلّی دگرگون کند» (مشابه ساختار زمان آینده در زبان فرانسه) به‌جای «فناوری نزدیک است که چهره‌ی کره‌ی زمین ... ».
• «تو مرا نمی‌فهمی» به‌جای «تو حال یا سخن مرا نمی‌فهمی».
• «من روی این کار، خیلی وقت گذاشته‌ام» به‌جای «من برای این کار، خیلی وقت صرف کرده‌ام».
• «به اندازه‌ی کافی کار دارم که فرصت دیدن او را نداشته باشم» به‌جای «آن‌قدر کار دارم که فرصت نمی‌کنم او را ببینم».
• «بعضی معتقدند که دنیای بیرونی وجود ندارد و این ذهن ماست که همه چیز را می‌آفریند»؛ در فارسی نیازی به استفاده‌ی از واژه‌ی «این» نیست و این نوع جمله‌بندی به سبک زبان‌های کشورهای غربی مخصوصن عبارت فرانسه «...et ça c'est...» است. در این جمله واژه‌ی «این» را به آسانی می‌توان حذف کرد.
• «نه آینده و نه تاریخ معیار تکامل نیستند» به‌جای «نه آینده معیار تکامل است و نه تاریخ». حتا با افزودن «هیچ‌کدام» و گفتن اینکه «نه آینده و نه تاریخ، هیچکدام معیار تکامل نیستند»، بازهم جمله فارسی نخواهد شد.
گرته‌برداری نحوی از حروف اضافه
گرته‌برداری از حرف اضافه نیز در زبان فارسی از زبان‌های بیگانه رایج شده است. در زیر مثال‌هایی از این مورد آمده است.
• امروزه عادت کرده‌ایم که فعل «اندیشیدن» را با حرف اضافه‌ی «به» به کار ببریم؛ مانند «من به تو فکر می‌کنم» یا «هر چه به این موضوع می‌اندیشم، فکرم به‌جایی نمی‌رسد». استفاده از حرف اضافه‌ی «به» در این مورد، عینن گرته‌برداری از زبان‌های اروپایی است و زمان ورود آن، به آغاز آشنایی زبان فارسی با زبان‌های فرنگی بازمی‌گردد.
• هنگامی که نخستین مترجمان آثار فرنگی در دوره‌ی قاجاریه، به حرف اضافه‌ی contre فرانسوی و against انگلیسی برخوردند، درماندند که آن را چگونه به فارسی برگردانند. زیرا آن‌ها نیز در آغاز، ظاهرن به شیوه‌ی ترجمه‌ی آیات قرآنی و احادیث، بنای کار را در ترجمه‌ی لفظ‌به‌لفظ گذاشته بودند. تا روزی که مترجمان ترک‌زبان کشور عثمانی، واژه‌ی «علیه» و متضاد آن «له» را از لابه‌لای متون عربی بیرون کشیدند. از آن به بعد، «علیه و برعلیه و له و بر له» با سرعت روزافزونی در نوشته‌ها رواج یافت و حتا به زبان مردم کوچه و بازار نیز راه پیدا کرد. مثلن این جمله «ما علیه آن‌ها جنگ خواهیم کرد».
جای آن بود که نخستین مترجمان آثار فرنگی و جانشینان آنان در دوره‌های بعد، لحظه‌ای با خود می‌اندیشیدند که مفاهیمی مانند «جنگیدن»، «مبارزه کردن»، یا «دعوا کردن» فقط در عصر جدید وجود ندارد و گذشتگان که لابد با این مفاهیم سروکار داشته‌اند، آن را با چه حرف اضافه‌ای به کار می‌برده‌اند. آنگاه پی می‌برند که نه تنها پیشینیان، بلکه مردم عادی نیز به طور طبیعی و به صرافت طبع می‌گویند که: «من تا حقّ خودم را نگیرم، با آن‌ها مبارزه خواهم کرد» یا «فلانی با من دعوا دارد».
افسوس که به قول یکی از صاحب‌نظران: «غالبن همین که قلم را به دست می‌گیریم، طبیعی‌ترین و ساده‌ترین شیوه‌ی ادای جمله را، که درست‌ترین شیوه نیز هست، فراموش می‌کنیم و ترکیبی نادرست می‌سازیم که یا مأخوذ (برگرفته) از زبان‌های بیگانه است و یا معمول هیچ زبانی نیست!»
• جعل حروف اضافه، با همه‌ی معایبی که دارد، غالبن از محدوده‌ی یک واژه تجاوز نمی‌کند و بنابراین همیشه دگرگونی اساسی در ساخت جمله نمی‌دهد. امّا مورد دیگری از جعل و استفاده‌ی حرف اضافه است که جمله‌بندی فارسی را بر سبک جمله‌بندی زبان‌های فرنگی، سراپا دگرگون می‌سازد و آن «به توسط» و سایر مترادف‌های آن «به وسیله‌ی»، «به واسطه»، «از طریق»، و «از سوی» است که معادل par در فرانسوی و by در انگلیسی است. نیازی به مثال نیست، کافی است یکی از رسانه‌ها را مورد دقت قرار دهیم تا کاربرد این موارد را متوجه شویم. در نوشته‌ی یکی از فاضلان فارسی زبان، این عبارت آمده است: «عبور کوه توسط پرندگان!»؛ اگر ذهن او را زبان تصنّعی متداول کور نکرده بود، می‌توانست به سادگی بگوید: «عبور پرندگان از کوه».
این نوع جمله‌بندی، گذشته از این که در زبان فارسی معمول نبوده است، غالبن ابهام‌آمیز نیز هست. مثلن از عبارت «خانه توسّط امید خریده شد»، معلوم نمی‌شود که آیا امید خانه را خریده است یا دیگری با وساطت امید، آن را خریده است. برخی از سره‌نویسان، گمان می‌کنند که اگر به‌جای «توسّطِ» و مترادف‌های آن، «از سوی» استفاده شود، جمله فارسی خواهد شد. ولی با این کلمه هم جمله ابهام‌آمیز خواهد بود، مثلن در جمله‌ی «شهر از سوی دشمن آتش زده شد»، ابهام همچنان باقی است؛ آیا دشمن شهر را آتش زده است؟ یا آتش‌سوزی نخست از سوی نزدیک به دشمن آغاز شده است و سپس به سوی دیگر سرایت کرده است؟
گرته‌برداری نحوی از ضمیرها
یک نوع رایج گرته‌برداری ترجمه واژه‌های زائٔد (به‌ویژه ضمیرها) در متن یک عبارت، از زبان‌های دیگر به فارسی است. مانند عبارت "شما می‌توانید پرسش‌های خود را بفرستید." در اینجا "شما" در صرف فعل "بفرستید" موجود است و درک می‌شود، ولی چون در زبان‌های خارجی جملات با "vous" (فرانسوی) یا "you" (انگلیسی‌) آغاز می‌شوند، مترجم همان واژه آغازین را بدون توجه به زاید بودنش از نظر معنا، و رایج نبودنش در فارسی، به فارسی برمی‌گرداند، و دو بار مفهوم دوم شخص جمع را می‌آورد. فراورده این گونه ترجمه تزاحم واژه‌های زاید و نثر نامانوس است.
دلیل این‌که چرا گذشتگان فارسی زبان ما، جمله‌هایی مانند «موش توسّطِ گربه خورده شد»، را به کار نمی‌برده‌اند؛ مسلّمن این نبوده است که آن‌ها صیغه‌ی مجهول نداشته‌اند و همه‌ی افعال را با صیغه‌ی معلوم به کار می‌برده‌اند. جای این پژوهش در زبان فارسی خالی است که پیشینیان گرچه با فعل مجهول آشنا بوده‌اند، چه می‌کرده‌اند که نیازی به حرف اضافه‌ی «توسّطِ» و مترادف‌های آن نداشته‌اند.
تدوین: آریا ادیب


2