شعرناب

بوی علف می آید


بوی < علف > می آید . . . .
یک داستان نخ‌نمای دیگر! این بار رونمایی از محصولی نامتعارف و ناهمگون با عرف و قانون و فرهنگمان با روشی بسیار زیرکانه برای تخدیر قشر موثر جوان؛ روشی که بسیار سریع و آسان بر سلیقه اثر می‌گذارد و جهت خواسته‌ها را تغییر می‌دهد و بی‌شک عرف مصرف را تعریف می‌کند.
وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، به یاد می‌آوریم که پدران ما با دستگاه و نوار ویدئو درگیر بودند، نسل بعد با ماهواره، دیروز با انواع مدل مو و اشکال خالکوبی و امروز ... در بالاترین مرحله تجارت ، ترویج و تبلیغ نمادهایی با مضمون برگ گیاه شاهدانه - ماریجوانا. اما در همه آنها یک چیز مشترک است و آن اینکه همیشه متولیان مبارزه در جبهه فرهنگی و سیاستگذاری، گویی یک گام عقب‌تر از مهاجمان و قربانیان بوده‌اند و البته رویکردها، حذفی بوده تا تحلیلی و درمانی. همیشه هنگامی به خود آمده‌ایم که محصولی وارداتی، سبک زندگی و سلیقه‌ مصرفی و فرهنگی جامعه را هدف قرار داده و بعد حتی تبدیل به یک مطالبه به‌حق شده است! حالا اگر در این لحظه قانونگذار و هزار و یک نهاد ذیربط و بی‌ربط به خود بیایند، باز هم بسیار دیر است. اینجاست که مجادله‌ای فرسایشی بین سیاستگذاران و قشر پذیرنده که معمولا هم جوان است،شکل می‌گیرد و مسلما نتیجه آن چیزی جز نارضایتی و صرف هزینه‌های بسیار گزاف نخواهد بود.
این بار محصولی نه از خارج مرزها، بلکه از قلب کوچه‌ها و خیابان‌های شهرمان دارد خود را به شکلی آشکار عرضه می‌کند. این بار نه فقط در هزارتوی شریان‌ها و روح و روان ما، که ویترینی آشکار در جامعه دارد و از روی پیراهن و کفش و کلاه قربانیان نگون‌بخت، سرک می‌کشد و قدرتنمایی می‌کند.
داستان نخ نمای دیگری در حال تکرار است
( در عرف عامیانه به محصولات گیاه شاهدانه که شامل برگ و گل آن می شود ، علف می گویند )
باقر رمزی باصر
افتاده بپا خاسته


1