شعرناب

تعریف شخصی هنر ( بداهه )

هنر" البته نظری شخصیست" : گاهی سرکوفتیست گاهی اعتراض گاه خزیدن و پستو گزیدن و گاه: نگاشتن درونیات گاهی هنر : صدای رسای کوهستان است که دشت را میخواند و در باران غرق میشود گاها: عریانیست.... گاه در شمایل پیره زنی ....لرزان، فقط به تماشاست این خود: خلق تابلوی رنجنامه ی الهه هاست هنر : آفریدن فریباییست... گاهی : به اقتصاد سرکوفت میزند و روی میز فلان مدیر ، دو دستی برای رعیتش....میرقصد هنر: کتابت بتهای وزین تصنیع و تهذیب است.... یک موقع: هنر ، ریشخند کودکیست بیمار هنر، رد غریب مورچه ی کنار دیوار همسایه است " هنر- فریب آفرین فرودین آفریدید شب از دامن کش خورشید میباشد" هنر همین فی البداهه ی خیالی من بود که آنا نگاشتم.... //////// آنها ( هنرمندان ) بالقوه : خفتگانند....نشانه ی آیندگان که متولد خواهند شد چیزهایی میبینند و می آفرینند که خارج از زوایای عرفیست....بحال روزمره گی و ظواهر نیستند.." هنرمند " منظورمه و نه هنرجو آنان....از ذاتی سرشار از خشم( آری خشم و تنفر ) ...از عطوفت و اساسی پرتنش ممزوج یافته اند چرا که ریشه ی عشق ...( گذر از حس انتقام است) ...لطفا رجوع کنید به مطالب نیچه اینها در ذهنم آمد....... هنر ، بخش منظم تقدس مآبانه ی فکر است که با اشارتی بر سر انگشتان عشق، ریسه میبافد تا لحظه ای که به خیابان بن بستی بر میخورد و نگاه کوچکی بر پهنای صورت مرگ می اندازد...... ////////// نصراللهی e.t


2