المپیک،شهرداری،آمریکا و باقی قضایاچندی پیش شهرداری تهران بنرهایی چاپیده بود(کلا دست به چاپیدنشان خوب است) با مضمونهای شدیدا ضد آمریکن،و زحمت کشیده و بر سر هر کوی و برزن و پل و پارک آویزان کرده بود که ای ملت خوش باشید که در ینگه دنیا بنیان خانواده پیچش شل است و فرزندان یو اس آ نصفشان شیشه میزنند و نصف دیگر هم کلا اعصاب نداشته و شیشه میشکنند و مادران و پدران دمبال عیاشی میروند و وضعیت اجتماعیشان فلان است و وضعیت اخلاقیشان بهمان.ما که دیدیم این بنرها و بیلبوردها را لبخندی زدیم و رد شدیم.گذشت و رسیدیم به المپیک.نشستیم پای رسانه ملی که ببینیم دلاوریهای فرزندان ایران زمین را.اما چشمتان روز بد نبیند،شکست پشت شکست،ضربه فنی پشت ضربه فنی،گریه پشت گریه.اما ای کاش ماجرا به همین جا ختم میشد،در لحظاتی که قهرمانان ما یکی پس از دیگری پرپر شده و از دور خارج میشدند،این دلاوران گاوچران آمریکا بودند که افتاده بودن به جان مدالها و درو میکردند از دم.آری،همان بچه هایی که درخانواده های طلاق و از نظر بنیان شل و وارفته رشد کرده بودند!پرچم مملکت خویش را بالا میکشیدند و سرود ای آمریکا ای مرز پر گوهر میخواندند.همان بچه های رشد کرده در منجلاب فساد و خشانت آمریکا تا لحظه نوشتن این مطلب،تا کنون ۱۰۰ مدال برای خاکشان به ارمغان آورده اند.اینجاست که آدم خود به خود و کاملن اتوماتیک وار یاد آن شعر نظامی می افتد که آقا: عیب کسان منگر و اخسان خویش دیده فروبر به گریبان خویش ای کاش بجای پیله کردن به وضعیت اجتماعی دیگران و چاپیدن بنر و غیر بنر،نگاهی می انداختیم به حال و روز خودمان.مقایسه آماری را رها کنید،نگاهی بیندازید به همین جدول توزیع مدالهای المپیک،خواهید فهمید که اوضاع از چه قرار است. آری،تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...ببخشید از این جدول. علی میرزایی(زنده از ریو)
|