گام نهم برای ترانه نویسی گام نهم...............ما در گام نهم تازه میتونیم به این برسیم که هر هشت گام قبلی تنها مقدمه ای برای نوشتن ترانه و شناخت ترانه بود. و قدمها و گام های بعدی آموزش ترانه نویسی و نوشتن ترانه است .اما چرا باید ترانه نویسی را به صورت آکادمیک پیگیری کرد و آموخت ...در اینجا مطلبی با قلم استاد خوبم حسن علیشیری خالق کتاب ما اهل هم بودیم روبه اشنتراک میزارم. امیدوارم از این پست مفید لذت کافی رو ببرید..... ...... ترانه: چرا آموزش؟! چرا كارِ تئوريك؟! ______________حسن عليشيري________________ موضوع ساده است. وقتي شاخه اي از هنر فراگير ميشود، نسل اول كارورزان آن شاخه ي هنري، به دليل فقدان منابع تئوريك و آموزشي، ناچارند با آزمون و خطا و بر اساس تجارب شخصي خود پيش بروند و پايه هاي آن شاخه ي هنري را شكل دهند. اين روند بارها در دنيا و براي شاخه هاي مختلف هنري تكرار شده. از هنرهاي ديريني چون نقاشي گرفته تا هنرهاي متاخري همچون بازيگري تئاتر و سينما. در كشور ما نيز نسلهاي اوليه ي هر شاخه ي هنري خودآموخته اند و هنرشان بيشتر بر اساس استعدادهاي ذاتي شان شكل گرفته، نه آموزش و كار تئوريك. اين موضوع درباره ي هنرهايي كه پيوندهايي جدي با زبان فارسي و فرهنگ ايراني دارند بيشتر خودنمايي ميكند. براي مثال ميتوانيد موسيقي سنتي يا دستگاهي را با موسيقي كلاسيك غربي مقايسه كنيد. آموزش و فعاليت تئوريك در حوزه ي موسيقي دستگاهي به نسبت موسيقي كلاسيك غربي عمر چنداني ندارد، به همان نسبت هم از عمق و جديت كمتري برخوردار است. ميتوان حدس زد در آغاز فعاليتهاي تئوريك و آموزشي در اين شاخه از موسيقي برخي از اساتيد و اهالي اين نوع موسيقي در برابر اين فعاليتهاي تازه جبهه گرفته باشند و هنر خود را دروني و ذاتي و غيرقابل بررسي تئوريك دانسته باشند. حتا در مورد هنري همچون بازيگري كه قرنهاست در آكادميهاي هنري دنيا آموزش داده ميشود، در برهه اي از زمان شاهد مقاومت در مقابل بررسيهاي تئوريك و نقد علمي بوده ايم. »رضا كيانيان« كه به نحوي يكي از پيشگامان »نقد بازيگري سينما« بوده همين اواخر در مصاحبهاش با »فريدون جيراني« به اين مطلب اشاره ميكند )نقل به مضمون( كه وقتي شروع به نوشتن مطالبي با موضوع نقد بازيگري كرده، برخي از بازيگران و قديميهاي سينما جبهه گرفته اند كه مگر بازيگري سينما چه دارد كه نقد هم بشود! حال حكايت »ترانه« و »ترانه سرايي« است! با وجود اينكه موسيقي باكلام و تصنيف سرايي عمري دراز در تاريخ ما دارد، اما از آغاز »ترانه سرايي« به معني امروزي خود كه عمدتاً براي موسيقي هاي روزي و به زبان شكسته اتفاق ميافتد، زمان زيادي نميگذرد. بزرگان و كارورزان اين شاخه از ادبيات كه پيوندي عميق با موسيقي دارد، بيشتر شاعراني بوده اند كه بر اساس علاقه ي شخصي -و حتا در مواردي به سبب جبر روزگار يا از روي تصادف- به سمت ترانه آمده اند. برخي از آنها همچون »ايرج جنتي عطايي«، »شهيار قنبري« و »اردلان سرفراز« به بزرگترين چهره هاي اين حوزه تبديل شده اند و خود معيارهاي اين رشته را شكل داده اند و برخي ديگر با يكي دو كار ناموفق و ناشنيده مانده به كار و حرفه ي پيشين خود بازگشته اند. فعاليتهاي چندين ساله ي اين بزرگان و بسياري در پيش و پس ايشان، »ترانه سرايي« را به شاخهاي قابل توجه از هنر تبديل كرده كه به ويژه در دهه هاي اخير مورد اقبال و استقبال فراوان جوانان قرار گرفته. همان گونه كه پيشتر گفته شد، نسلهاي آغازين ترانه، همچون هر شاخه ي هنري نوپاي ديگري، هر يك بر اساس دانش و تجربه ي شخصي خود به ترانه پرداخته اند و دستكم بخشي از مسير حرفهاي خود را با آزمون و خطا-كه الزام كار هر هنرمند پيشرويي است- طي كرده اند. اما آيا ميتوان جمع بزرگي كه با اشتياق و اميد به »ترانه سرا« شدن، در سراسر كشور، ترانه مينويسند و در جلسات ترانه خواني شركت ميكنند را براي بيشتر و بهتر دانستن درباره ي ترانه، تنها به سمت تجربيات شخصي خودشان و آزمون و خطا هدايت كرد؟! اين نسل نوآمده، كجا و چگونه ميتواند تحليل درستي از كارنامه ي بزرگان ترانه به دست آورد؟! آيا اين كه برخي از ترانه سرايان قديمي و باسابقه، ترانه را غيرقابل آموزش ميدانند، توهين به خودشان و تلاشهاي چندين ساله شان نيست؟! آيا اين طرز تلقي به معني نفي وجود هرگونه اصول و مباني در كار ترانه نيست؟! شايد از همين روست كه در عرصه ي آموزش و فعاليتهاي تئوريك، در سالهاي اخير، شاهد تلاشهايي جدي و فراگير هستيم. تلاشهايي كه گرچه نميتوان به تمام آنها مهر تاييد زد اما ذات انجامشان قابل تقدير و اميدواركننده است. كارگاههاي ترانه، در وجه مثبتشان، با آموزش اصول و مباني، بررسي رابطه ي ميان كلام و موسيقي و تحليل تاريخ ترانه ميتوانند آنچه يك كارورز ترانه طي زمان طولاني و با آزمون و خطا به دست آورد، در اختيارش قرار دهند. تاليف و ترجم ه ي آثار تئوريك نيز در اين حوزه، بنيان هاي فكري ترانه سرايان را تقويت ميكند و آنان را از مطالعه ي آثار متعددي كه ارتباط مستقيم با ترانه ندارد بي نياز ميسازد. البته نبايد از خاطر برد كه هر دوي اين پديده ها، يعني كارگاههاي ترانه و آثار تئوريك در اين حوزه، داراي آفتها و آسيبهاي زيادي نيز هستند. همچنين موضوع حائز اهميت ديگري كه بايد به آن پرداخته شود، مرز ميان وجوه جوششي و كوششي ترانه و نسبت آنها با امر آموزش است. گام های بعدی صد در صد در ادامه_________________ اما ترانه ی ناب این پست ....______________ احساس ميكنم تورو__________ از پشت اين همه سكوت__________ تو كافه بارون ميگيره__________ وقتي ميشينم ، روبروت !__________ از راه كه ميرسي بازم__________ عطرت ميپيچه تو هوا__________ فنجونمُ پر ميكني__________ از حسِ طعمي آشنا__________ وقتي نگاه ميكني__________ خورشيد تكراري ميشه !__________ همينجا روي ميزمون__________ رودِ عسل جاري ميشه !__________ حّوا تويي، هرجا تو باشي بهشته !__________ سيبي كه چيدي، ابتداي سرنوشته__________ كافه ، خيابون ، خونه يا هرجا كه باشي__________ ميتوني از دنيا و تلخي هاش جدا شي__________ چيزي بگو بانوي من__________ كلافه ام ازين سكوت__________ ميشكنه بغض آخرم__________ وقتي ميشينم روبه روت !__________ چيزي بگو شايد صدات__________ حريف دلتنگي بشه__________ شايد شبِ سياه سفيد__________ با واژه هات ، رنگي بشه__________ شايد كه بيدارم كني__________ از خوابي كه كابوسمه__________ دارم به دريا ميزنم__________ چشماي تو فانوسمه__________ حّوا تويي هرجا تو باشي بهشته !__________ سيبي كه چيدي ابتداي سرنوشته__________ كافه ، خيابون ، خونه يا هرجا كه باشي__________ ميتوني از دنيا و تلخيهاش جدا شي....____________ از حسن علیشیری___________________________ پ.ن: این ترانه و اجرای رضا یزدانی عطر داره،......... موقع گوش دادن نفس عمیــــــــــــــق
|