نقد سیزدهم *بنام هستی بخش* عبادات وطاعات قبول . با سلامی ودرودی دگر به محضر استادان و نابیان پرشور و فرزانه. با اجازه استاد بزرگوارم جناب احمدی زاده گرامی در نقد سیزدهم، شعر"نگاه تو "را می خوانیم. از شاعر گران ارج این اثر تشکر می کنم. گرانقدران نگاهتان عزیز و محترم. "نگاه تو" چرا فرو نمی رود به چشم من نگاه تو شب است و نیست روشنی ،کجاست روی ماه تو سرم کلاه می رود اگر به خشمناکی ات چگونه سر کند سری که گم کند کلاه تو تجسم گناه شد لبان بوسه پرورت پناه بر تحملم از آتش ِ گناه تو برادران عشق را همیشه یاد می کنم من از تبار یوسفم که گم شده به چاه تو شکایتت کجا بَرَد ستم کشیده ای چو من که عشق می کشانَدَم به سوی دادگاه تو به برف طعنه می زند تن ِ سفید و روشنت اگر که باد رد شود ز چادر سیاه ِ تو قطار ِ روزگار اگر توقفی نمی کند پیاده می شوم ولی، فقط در ایستگاه ِ تو
|