شعرناب

آیا بیماری روانی والدین را به ارث می‌بریم؟

برای بسیاری از مردم صحبت کردن در مورد بیماری‌های روانی کار سختی است. ولی کسانی که با این مشکل سر و کار دارند معمولا به اعضای خانواده که مشکلات مشابهی دارند، اشاره می‌کنند. آیا دلیل افسردگی من از دست دادن پدرم به شکلی بسیار دردناک و تراژیک است؟ یا دلیل آن ژنتیکی و محصول دی ان ای من است؟
پژوهشگران دانشکده پزشکی کینگز کالج لندن در زمینه ژنتیکی بیماریهای روانی تحقیقاتی انجام داده‌اند.
مطالعه در مورد دوقلوها و تاریخچه خانوادگی ثابت کرده که ارث در بیماری‌های روانی نقش دارد اما فقط در چند سال گذشته دانشمندان توانسته‌اند تغییرات ژنتیکی را که ممکن است خطر ابتلا به بیماری روانی را افزایش دهد شناسایی کنند.
پروفسور کاترین لوییس از مرکز تحقیقات زیست‌پزشکی مادزلی در لندن می‌گوید: "شناسایی عوامل ژنتیکی بیماری‌های روانی بسیار دشوار است. در مدرسه ما با بیماری‌های ساده مندل (قوانین ژنتیک که گرگور مندل کشف کرد) مثل هانتینگتون یا فیبروز سیستیک آشنا می شویم، بیماری‌هایی که یک ژن مشخص در ایجاد بیماری نقش دارد. ولی در بیماری‌های روانی فقط یک ژن دخیل نیست و ما باید روی مجموعه‌ای از ژن‌ها مطالعه کنیم."
پژوهش‌هایی که در کینگز کالج لندن آغاز شده هنوز در مراحل اولیه است ولی نشان داده در اسکیزوفرنی ۱۰۸ ژن تغییر می‌کنند. در مورد افسردگی تغییر ۹ ژن و در اختلال دو قطبی (بای‌پولار) تغییر ۲۰ ژن شناسایی شده است. بی‌تردید تعداد بیشتری از ژن‌های موثر در بیماری‌های روانی باید شناسایی شوند و پژوهشگران می‌گویند بسیاری از این ژن‌ها در بیماری‌های روانی مختلف مشترکند.
دانستن اینکه چه ژن‌هایی به من به ارث رسیده بسیار مهم است چون به من امکان می‌دهد از این فکر که افسردگی اجتناب‌ناپذیر است رها شوم. آیا گریزی از افسردگی دارم؟ آیا می‌توانم از آن رها شوم؟ یا ورای توانایی‌های من است؟
پروفسور لوییس می گوید: "تحقیقات چند سال اخیر نشان می‌دهند که عوامل ژنتیکی خطرساز در بسیاری از بیماری‌های روانی مشترکند. به عنوان نمونه برخی تفاوت‌های ژنتیکی مرتبط با اسکیزوفرنی، در افسردگی و اختلال دو قطبی هم دیده می‌شوند."
اسکیزوفرنی پدرم به من منتقل نشده چون اگر اینطور بود قاعدتا تا حالا باید علائم آن را می‌‎دیدم. ولی احتمالا برخی از کدهای ژنتیک مشترک بین من و پدرم باعث شده که من دچار افسردگی شوم.
اما سرنوشت خواهر و برادرهایی که پدر و مادرشان بیماری روانی دارند می‌تواند کاملا متفاوت باشد. به عنوان نمونه مادر لوسی و جانی که دو قلو هستند به اختلال دو قطبی مبتلاست. جانی نیز به این اختلال مبتلا شده ولی لوسی چنین مشکلی ندارد.
جانی می گوید: "وقتی حالم خیلی بد است حتی نمی‌توانم از تخت بیرون بیایم. حتی اگر بتوانم هیچ چیزی را نمی فهمم. به معنی واقعی کلمه نمی‌توانم بفهمم چه چیزی با چیزهای دیگر جور درمی‌آید. مغزم مه‌آلود است. بنابراین وقتی می‌گوییم کسی حال روانی‌اش خوب نیست جنبه‌های جسمی هم دارد."
از او پرسیدم وقتی که متوجه شد بیماری مادرش را به ارث برده چه احساسی به او دست داد.
"احساسات مختلف و دغدغه‌های فکری فراوانی پیدا کردم. ولی در عین حال از احساس راحتی به گریه افتادم. من فرزند مادرم هستم ولی در عین حال احساس می‌کنم وضعیت من ویژگی‌های خاص خود را دارد چون هر مشکل روانی برای فرد مبتلا کاملا منحصربه فرد است."
اگر یکی از اوالدین شما افسرده باشد احتمال ابتلا شما به افسردگی دو برابر می‌شود. در مورد اختلال دو قطبی این احتمال چهار برابر است و در مورد اسکیزوفرنی، که پدر من به آن مبتلا بود، این احتمال هشت برابر می‌شود.
اما این احتمالات نسبی‌اند و در مجموع خطر ابتلا به این نوع بیماری‌ها بسیار اندک است ولی مثل هر مورد دیگری، احتمال اینکه برخی خصلت‌های ژنتیکی منتقل شوند وجود دارد. نحوه پرورش ما در کودکی و تجاربمان در بزرگسالی در ابتلا به بیماری‌های روانی تاثیر مهمی دارد.
خودکشی پدرم روی زندگی من و رابطه با مادرم تاثیر فراوانی داشت. او نیز افسردگی دارد که احتمالا دلیل آن، مرگ پدرم است. بنابراین صحبت کردن با او در مورد شرایط روحی خودش و نگرانی‌هایش در مورد من بسیار تعیین‌کننده بود.
احساس ناتوانی و ناکامی او در جلوگیری از خودکشی پدرم و نگرانی‌های او در مورد احتمال ابتلای من به اختلال روانی شبیه پدرم کاملا واضح بود.
او روز مرگ پدرم را تعریف به یاد می‌آورد؛ او به مدرسه آمد تا به من خبر بدهد و بخوبی چهره من را که نه ساله بودم و روی پاهایش نشسته بودم در خاطر دارد. برایم تعریف کرد که آن شب گریه می‌کردم و پدرم را می‌خواستم . ولی من هیچیک ازاین‌ها را به خاطر ندارم.
ولی مادرم این نگرانی را که من بیماری‌های جدی مثل اسکیزوفرنی را به ارث برده باشم پشت سر گذاشته است.
او می گوید: "پدرت اگر زنده بود حتما به تو افتخار می‌کرد. مطمئنم به خاطر همه کارهایی که تو توانستی بکنی و او هیچگاه نتوانست انجام دهد به تو خیلی افتخار می‌کرد. در عمق وجودش می‌گفت ببین چه جوان خوبی تربیت کرده‌ایم."


2