سه طنز کراواتِـت ، یه وَر ُ رَخت و لِـبـاسِـت یه وَرِس کُت ِچَـرمیت یه ورُ کفشی گُشادِت یه وَرِس یه قوری چای گلستانُ یه قندون ، پـو لِـکی یه سـماور ، پُـرِ آبـجوش و نَـبا تِـت یه ورس .............. لینک ادامه در روستـــای «یوسـف آبـــاد» دارد اقامت مرد چاقی شاعر ولی بیگانه با شعر ، دل بسته بر دیگ و اجاقی از صبـــح تا شـــب کنج خانه ، کـز کرده در جنب زنانه میـــدان فعّالیـــت او ، محــــدود بــــاشـــد در اتــاقی ............... لینک ادامه ای خد ا چی شد چرا دیگر برایم تب نکرد من که می مردم برایش او چرا پس گشته سرد عکس ماهش چند باری دیده بودم تو ی سایت روسری ست بود با ابرو و مو و تا پ زرد ............. لینک ادامه
|