نباید از بستن ِ زاینده رود بگویم ؟ باوَرتون میشه زاینده رود در خرماپزونِ تابستون دوباره بسته شد !!! خب منِ یه لا قبای ناراحت و عصبانی چه کاری می توانم انجام دهم ، جز تکرار گفته های پیشین ؟ و شما هم ، شاید کلافه از خواندن ِ دوباره و سه باره ی آن ... پس ، آنان می بندند ... من ، تکرار می کنم ... و شما هم می خوانید ... البته به ناچار و به اجبار ... .......................................................................... از زنده رود ، نمانده ، دیگر اثـر ، نـدیـدی زخمی ز خار و خاشاک،پـا تا به سر ندیدی این رود شد کویری بی آبُ خشگُ تشنه تـیـپـا خورُ لگد مال ، شب تا سحر ندیدی ره میسپردُ میگشت سرمست در سپاهان دُردانه رودِ ما شد ، بَد، در به در ، ندیدی زاینده رود ، عمری ، بـا نـاز ، می خـرامید از کوهُ دشتُ صحرا ، بودَش گذر ندیدی رفتند از کنارش ، پروانه های رنـگین از بلبلان نباشد ، دیگر ، اثـر ، ندیدی آتش بجای آب استدر بسترش شبُ روز سوزند شاخه ها را از خشگُ تر ندیدی کو آن همه، پرنده ، در جستجوی ماهی مانده فقط از آنان یک دسته ، پـَر ندیدی قلاب و تور و ماهی ، با زنده رود رفتند شد پیرمرد ِ غمگین ، افسرده تر ندیدی در گوش او شنیدم خواجوی پای ،در گل پنهان گلایه میکرد با چشم ِ تـر ندیدی خواجوی پیر میگفت با زنده رود ِخسته : دیگر ، نـه آب ، مانده ، نـه رهگذر ندیدی ....................................................................................... با امید به زنده بودن ِپایدار ِ زاینده رود ... اصفهان - خرداد 95
|