شعرناب

از سیر تا پیاز قافیه

قافیه در لغت به معنای از پی رونده است. کسی که از قفا می آید... . و در اصطلاح ادبی ، کلمه ای است که در آخر بیت شعر واقع شود و دارای قواعدی است که ذیلا عرض خواهم کرد. در­ واقع قافیه به حروف مشترکی گفته می­شود که در واژه­ه های پایانی ابیات شعر منظوم تکرار می­شود؛ واژه­هایی که این حروف مشترک در آن­ها آمده است «کلمات قافیه» نامیده می­شوند. آمدی آرام جانم پس چرا دیر آمدی؟ صبح روشن رفتی و در شام دلگیر آمدی جای حیرت نیست گر نشناسیم قدم خمید بی خبر چون رفتی و بی عذر و تقصیر آمدی دراین ابیات ، واژه "آمدی" که عیناتکرارشده، ردیف و واژه های دیر "رادیر" ، دلگیر ، وتقصیر ، قافیه؟هستند. قافیه دارای حروفی با اسامی مشخص است که در ادامه به تفصیل خواهم عرض کرد... زیبایی و تأثیر قافیه را به­ طورکلی می­توان در این زمینه­ها دانست: تأثیر موسیقایی، کمک به تنظیم فکر و احساس شاعر، استحکام شعر، جدا کردن مصراع­ها و بیت­ها، کمک به شاعر با تداعی معانی در آفرینش مفاهیم نو و.... در شعر سنتی، قافیه اجباری و ردیف که پس از قافیه می­آید، اختیاری است. شعر سنتی زبان فارسی «مقفی» (قافیه دار) است. اگر شعری علاوه­ بر قافیه آخر مصراع در وسط مصراع هم قافیه داشته باشد به آن قافیه، قافیه درونی و به آن شعر، شعر مسجع می­گویند. قافیه از مشخصات شعر است، ولی گاهی در نثر هم دیده می­شود. از حیث تاریخی ظاهرا در اشعار قدیم فارسی، قافیه وجود نداشته است. بهار احتمال می­دهد که قافیه اولین­بار در نوعی شعر که آن­را «ترانگ» می­گفته­ اند، به شعر فارسی راه یافته باشد قافیه، قسمت تکرار­شونده از کلمه‌هایی است که در نظم و شعر تکرار می‌شود، به شرط آن­که قسمت تکرارشونده جزئی از کلمه ­ي قافیه باشد و به آن الحاق نشده باشد. اما اگر کل کلمه و نه جزئی از آن تکرار شود به آن ردیف می‌گویند. هجای قافیه هجایی از كلمه كه آخرین واکِ (کوچکترین واحد آوایی زبان) آن ، واکِ روی باشد، هجای قافیه نام دارد. در كلمه­ي «شكستم» هجای قافیه «كست» است. در كلمه­ «آمد» هجای قافیه «مد» است. در کلمات یک هجائی، کلمه­ي قافیه و هجای قافیه یکی است. رَوی به آخرین واکِ اصلی کلمه­ قافیه «روی» (مجری) می­گویند. روی آخرین حرف قسمت اصلی کلمه­ قافیه است؛ مانند «ه» در کلمات ماه و راه. برای تعیین روی باید واک­های زاید بر اصل کلمه را کنار گذاشت. این تک­واژه­ ها (کوچک­ترین واحد معنی­دار زبان) عبارتند از: ((نشانه ­های جمع، ضمایر متصل، شناسه­ فعل، نون مصدری و پسوندها.)) کلمات قافیه در حرف روی مشترکند. هرگاه بعد از روی، حرف یا حروفی آمده باشد، آن حرف یا حروف نیز باید عینا تکرار گردند؛ از این­رو می­توان حرف روی را به­ وسیله­ قافیه ­های شعر، به ­آسانی تشخیص داد؛ سوال : اگر قافیه شعری «خفتند» و «گفتند» باشد، روی کدام حرف است ؟ احتمالا بسیاری از شما پاسخ میدهید : " د" اما پاسخ صحیح ، حرف «ت» است، چون شناسه­ «ند» اولا اضافه بوده و دوما عینا تکرار شده است. روي بر دو گونه است: ۱/ رَوی متحرک: به روی­ ای که بعد از آن مصوت آمده باشد «روی متحرک» می­گویند. در کتب سنتی فارسی به روی متحرک «روی مطلق» یا «روی موصول» و به کلمه­ي قافیه­ ای که دارای رَوی موصول باشد «قافیه­ موصوله» می­گفتند. ۲/ روی ساکن: به روی­ ای که بعد از آن مصوت نباشد «روی ساکن» می­گویند. در این صورت روی، هم واک اصلی و هم آخرین واک کلمه­ قافیه است. در کتب سنتی قافیه، به روی ساکن «روی قید» می­گفتند. حروف قافیه الف) حروف پیش از حرف روی ب) حروف پس از حرف روی «قافیه در اصل یک حرف است و چهار آن را تبع چهار پیش و چهار پس، این مرکز آن­ها دایره حرف تأسیس و دخیل و قید و ردف آن گه روی بعد از آن وصل و خروج است و مزید و نایره» تاسیس و دخیل و قید و رِدف ، پیش از روی و وصل و خروج و مزید و نایره ، پس از روی. 1. تأسیس: الفی را گویند که با فاصله یک حرف متحرک پیش از حرف روی می­آید؛ مانند: حرف الف در قاصر و ماهر. 2. دخیل: حرف متحرکی که میان الف تاسیس و حرف روی می­آید. 3. ردف: (ردف اصلی و ردف زاید، ردف مرکب.) · ردف اصلی: مصوت­های بلند که با فاصله­ي یک حرف ساکن یا بدون فاصله از حرف روی می­آیند؛ مانند: مصوت الف در یاد و شاد. · ردف زاید: حرف ساکنی که بین مصوت­های بلند و حرف روی قرار می­گیرد (ردف مرکب مانند: وخ در دوخت و سوخت). 4. قید: حرف ساکنی که بدون هیچ واسطه قبل از حرف روی آمده باشد؛ مانند: س در دست و بست. ب) حروف بعد از روی: 1. وصل: حرفی که بلافاصله بعد از روی می­آید؛ مانند: م در سوختم و افروختم. 2. خروج: حرفی که بعد از حرف وصل می­آید؛ مانند: م در سوختیم و افروختیم. 3. مزید: حرفی که پس از حرف خروج می­آید؛ مانند: ش در سوختیمش و افروختیمش. 4. نایره: حرف یا حروفی که پس از مزید بیاید؛ مانند: ان در سوختیمشان و افروختیمشان..... . خب حالا خیلی نکات درمورد قافیه میدانیم درواقع میشود بدون همه اینهاهم قافیه درستی نوشت اگر بدانیم : قافیه باید هم وزن باشد. حرف روی که همیشه مشترک است و علاوه بر آن ، باید مصوت ماقبلِ رَوی هم در کلمه قافیه مشترک باشد. گاهی قبل روی یک حرف صامت دیگر هم هست که اگربود باید آن حرف صامت هم یکسان باشد. در واقع : قانون کلی قافیه میگوید : ( آخرین مصوت قافیه و تمام صامت های بعد از آن باید یکی باشند. ) حالت اول: اگر قافیه با مصوت بلند (به جز «ای») تمام شود به تنهایی برای قافیه شدن کفایت می کند. مثال برای «ا»: دریا و صحرا و تنها و... مثال برای «او»: جارو و بانو و سوسو و... حالت دوم: اگر قافیه با مصوت های کوتاه (فتحه و ضمه و کسره) یا مصوت بلند «ای» تمام شود با آن مثل ردیف برخورد می کنیم! یعنی حذفش کرده و بقیه ی کلمه باید قافیه باشد. مثلا «دایره» و خاطره» که در واقع «دایر ِ» و «خاطر ِ» هستند. کسره را حذف می کنیم و «دایر» و «خاطر» باید قافیه باشند. نکته ۲ : کلماتی مثل «دایره»، «نامه»، «فاجعه»، «روزه» و... در واقع با کسره تمام شده اند و می شود آنها را به این شکل نوشت: «دایر ِ»، «نام ِ»، «فاجع ِ»، «روز ِ» علت نوشتن کسره به شکل «ه و ـه» آن است که در فارسی ما مصوت های کوتاه را نمی نویسیم و اگر کسره ی انتهایی این کلمات نوشته نشود با کلمات مشابه «نام»، «روز» و... قابل اشتباه هستند. اما چند استثناء هم وجود دارند که بعد از این کسره، صامت «ه» واقعا وجود دارد. مثل «دِه»، «زره»، «له کردن»، «مه غلیظ» و... که البته تعداد این کلمات مخصوصا در زبان امروز بسیار کم است. نکته ۳ : مصوت بلند «ای» چون کشیدگی کمتری نسبت به مصوت های بلند دیگر دارد و همچنین اکثر «ای»ها در انتهای کلمه پسوند هستند معمولا از قوانین مصوت های کوتاه پیروی می کند. حالت سوم: «مصوت کوتاه یا بلند»+ یک یا چند صامت (حرف): مثال: «آدَم» و «غـَم» که «فتحه» و حرف های پس از آن یعنی «م» یکی هستند. یا «قند» و «آرزومند» که «فتحه» و حرف های بعد از آن یعنی «ن» و «د» یکی هستند. یا «بار» و «دار» که مصوت بلند «ا» و حروف بعد از آن یعنی «ر» یکی هستند. مثال برای حرف رَوی متحرک: «بربری» و «برادری». همانجور که گفتیم «ی» و مصوت های کوتاه انتهایی را حذف می کنیم یعنی می شود «بربَر» و «برادَر» که در آنها «فتحه» و صامت های بعد از آن یعنی «ر» یکی هستند. نکته ۴ : در قافیه ی جدید، شناسه ها یا علامت جمع را یکبار می توان قافیه کرد. مثلا اگر قافیه «آتش» و «آرش» و... باشد می توان یکبار «دستش» (که دست+ش است) را قافیه کرد. یا اگر قافیه «میدان» و «زندان» و... باشد می توان یکبار «گنجشکان» (که گنجشک+ان است) را قافیه کرد. مشخص است که در غیر این مورد، «علامات جمع» و «شناسه ها» جزء ردیف هستند و مثلا «گنجشکان» و «درختان» با هم قافیه نمی شوند! نکته ۵ : کلماتی که یک شکل بوده اما معنی متفاوتی دارند می توانند قافیه شوند هرچند امروزه این کلمات بسیار کم شده اند: «مبارک باد» و «می وزد به بغض مترسک، باد» در اینجا چون معنای «باد» در دو مصرع متفاوت است قافیه است (البته کلمه ی قبلی یعنی «مبارک» و «مترسک» هم قافیه هستند و به این وضعیت، دو قافیه ای یا ذوقافیتین می گویند) نکته ۶ : کلمه ی «کوهی ست» با «راهی ست» قافیه نمی شود چون «است» که ردیف است و «ای» هم که حذف می شود و باید «راه و «کوه» قافیه شوند که درست است «ه» در آنها مشترک است اما چون مصوتشان متفاوت است پس قافیه نیستند. اما استثنائا کلماتی مثل چیست، نیست، کیست و... می توانند با هم قافیه شوند و اشکالی ندارد. نکته 7: کلماتی مثل «درو»، «نو» و... در واقع با ضمه تمام نشده و با «ow» تمام می شوند پس می توانند با هم قافیه شوند مثل غزل «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو». اما امروزه کلماتی که ظاهر مشابه دارند اما در گذشته با این کلمات قافیه نبودند را هم قافیه می کنیم و مشکلی ندارد مثل «تو» و «دست من و...» و... نکته 8: اگر حروف قافیه از لحاظ شنیداری یکی باشند اما نوشتار متفاوت داشته باشند قافیه را «سماعی» می نامند. در گذشته شاعران از این قوافی پرهیز می کرده اند اما امروزه گاهی در حدّ یک یا دو مورد در یک شعر از این قوافی استفاده می شود و مثلا «قنوت» و «خطوط» را مرحوم «قیصر امین پور» قافیه کرده است. در ترانه (به علت ویژگی شنیداری آن) به کارگیری این قوافی اشکالی ندارد. نکته ی آخر: اگر حرف روی متحرک باشد (یعنی «مصوتـ کوتاه» یا «ای» به آن متصل باشد) و آخرین مصوت قافیه، «مصوت کوتاه» باشد این مصوت کوتاه می تواند تغییر کند! اگر به زبان ساده و با مثال بخواهیم توضیح دهیم مثلا قبلا خواندیم که «بربری» و «برادری» با هم قافیه هستند، چون بعد از حذف «ای» مصوت کوتاه فتحه یکی است و «ر» هم حروف رَوی بوده و مشترک است. اما چون این حرف روی (در اینجا «ر») متحرک است مصوت کوتاه آخر قافیه (در اینجا «فتحه» یا –َ) می تواند تغییر کند و مثلا دلخوری یا فرفِری هم می توانند قافیه محسوب شوند. در مثالی دیگر «خنده» با «بَنده» قافیه است چون کسره حذف شده و «خند» و «بند» دارای مصوت کوتاه مشترک («فتحه») و حروف یکسان «ن» و «د» هستند. اما چون حروف رَوی یعنی «د» متحرک است پس می تواند مصوت کوتاه (در اینجا «فتحه») تغییر کند و مثلا «زِنده» نیز با این کلمات قافیه شود. انواع قافیه قدما قافیه را به ۵ دسته تقسیم کرده اند. مترادف ، متدارک ، متکاوس ، متواتر و متراکب. بعضی، این الفاظ را «القاب قوافی» می‌گویند و بعضی حدود قافیه گویند.» ۱. مترادف: ترادف در لغت به‌معنی پیاپی‌شونده است، و آن قافیه‌ای است که دو حرف ساکن پیاپی داشته‌باشد و یک حرف آخرِ ساکن، مانند یار (قدما مصوّت‌های بلند را ساکن به‌شمار می‌آوردند) ۲. متدارک: تدارک در لغت به‌معنی دریابنده و دریافت‌کننده است، و آن قافیه‌ای است که دو حرف متحرک و یک حرف آخرِ ساکن داشته‌باشد، مانند خِرَد؛ ۳. متکاوس: در لغت به‌معنی انبوه است، و در اصطلاح، قافیه‌ای است که چهار حرف متحرک داشته‌باشد و یک حرف آخرِ ساکن، مانند بزنمش؛ ۴. متواتر: تواتر در لغت به‌معنی پیاپی‌شونده و پیاپی‌آینده است، و آن متحرکی است که در دو طرفش حرف ساکن باشد، مانند درکش؛ ۵. متراکب: متراکب در لغت به‌معنی برهم‌نشسته است، و آن قافیه‌ای است با سه حرف متحرک و ساکنی در آخر، مانند فِکَنَد. قافیه­ محجوب آن است که در وسط قافیتین، فاصله ­ای واقع شود؛ و آن کلمه­ فاصله را حاجب خوانند؛ مثال: چشم دولت، ز سواد قلمت، گشت منیر باغ دانش، ز سحاب کرمت، گشت نضیر سلمان ساوجی قافیه­ای را که دارای حاجب است قافیه محجوب می­نامند. .... عیوب قافیه اساتید فن عیوب قافیه را به دو بخش تقسیم کرده اند. عیوب ملقبه و عیوب غیر ملقبه. عیوب ملقبه­ قافیه بر چهار نوع است: اقوا ، اکفا ، سناد ، ایطا ، شایگان. عیوبی که برای قافیه­ شعر فارسی به پیروی از عیوب قافیه در شعر عرب برشمرده­ اند، در حقیقت جزو عیوب قافیه­ شعر فارسی محسوب نمی­شود؛ به این­ دلیل که آوردن کلمه­ هایی مثل «بَر» با «دُر» و «فردوسی» با «طوسی» غلط است و شاعران این­ها را هم­قافیه نمی­دانند. تنها موردی که در فارسی تا حدی معمول است، شایگان است. شایگان معادل فارسی ایطای جلی است و آن قافیه کردن نشانه­ های جمع است؛ مانند «رخان» و «زلفکان»، «خوبان» و «رندان» در بیت­های زیر: شب سیاه بدان زلفکان تو ماند سپید روز به پاکی رخان تو ماند دقیقی در وفای تو مشهور خوبانم چو شمع همنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع حافظ مابقی عیوب ملقبه در شعر فارسی کاربرد ندارد عیوب غیرملقبه، عیب­ های قافیه ­ای را گویند که قدما بر آن نامی برنگیزیده­ اند. ساکن بودن روی در مصراعی و متحرک بودن در مصراع دیگر، از این نوع عیوب است. عیوب غیرملقبه فراوان است؛ از جمله قافیه­ ي معموله. قافیه­ ی معموله قافیه­ ي معموله یا قافیه ­ي معمولی قافیه ­ای است که در آن کلمه­ ی مرکبی را مانند کلمه­ ای بسیط در نظر بگیرند؛ یکی از حروف آن­را روی قرار دهند و آن­را با کلمه ­ای بسیط قافیه کنند. چراغ روی ترا شمع گشت پروانه مرا ز حال تو یا حال خویش پروا ، نه حافظ قافیه­ ی مصنوع در عروض و قافیه، اصطلاحی به نام قافیه­ ی مصنوع داریم؛ چنانچه یکی از دو کلمه­ ي قافیه در تلفظ تغییر کند تا بتواند با قرینه ­ي خود هم قافیه بشود، آن­را قافیه­ي مصنوع گویند، مثل دو کلمه­ي «سالخورد» و «کرد» در بیت زیر: چه گفت آن سراینده سالخورد چو اندرز انوشیروان یاد کرد در مثال فوق «سالخورد» به صورت «سالخَرد» تلفظ می­شود. قافیه­ ی خطی قافیه بر مبنای زبان، یعنی صورت ملفوظ حرف یا حروف است نه مکتوب. با این همه شاعران علاوه ­بر رعایت وحدت موسیقی قافیه که از راه گوش حس می­شود، وحدت نوشتاری را که از راه چشم حاصل می­شود نیز رعایت کرده­اند؛ گرچه حروف (ز) و (ض) در فارسی تلفظ یکسانی دارند اما به­ سبب اختلاف شکل خطی در قافیه با هم به­ کار نمی­روند. با این­ همه بعضی شاعران قافیه خطی را رعایت نکرده­اند. چه مصر و چه شام و چه بر و چه بحر همه روستایند و شیراز شهر ردالقافیه صنعت ردالقافیه در علم بدیع، دوباره آوردن قافیه مصراع اول قصیده یا غزلی در آخر بیت دوم است، مانند: بر لشکر زمستان نوروز نامدار کرده است رأی تاختن و عزم کارزار و اینک بیامده است به پنجاه روز پیش جشن سده طلایه نوروز نامدار منوچهری دامغانی به امید موفقیت روزافزون امیرحسین مقدم #آموزش.عروض.و.قافیه


1