جریان اندیشه سعدی در زبان مااگر خودتان این طور نیستید، حتما شده کسی را ببینید که با خودش حرف بزند. این افراد معمولا با لبخندی میگویند که دارند با خودشان فکر میکنند. دیگران ممکن است پیش خودشان بپرسند: "خب چرا بلند بلند فکر میکند؟". حالا بیایید و خودتان به یک چیزی فکر کنید. مثلا به شعرهایی که از سعدی حفظ هستید. روند فکر کردنتان حتما با کلمات انجام میشود. این کلمات ممکن است بسته به زبانی که شما در محاوره به کار میبرید یا در محل کار یا در زمان تحصیل، متفاوت باشند. اما وجه مشترکشان این است که کلمه هستند و بخشی از یک زبان. مهدی خلجی، نویسنده، میگوید که "زبان هم ابزار بیان اندیشه است و هم ابزار اندیشیدن". زبان، به گفته او، وسیله ای برای "اجتماعی شدن" است و پیوند دهنده ما با گذشته و نیاکانمان. چطور؟ آقای خلجی مثال ساده ای میزند: "وقتی که شما میگویید انسان هستید، کلمه انسان پیش از شما معنایش در زبان تعریف شده است." یعنی سالیان سال، تکلم به زبان فارسی و تجربههایی که از سر ایرانیان گذشته، سبب شده تا این کلمه عربی در زبان فارسی معنی خودش را پیدا کند و بار خاصی هم داشته باشد. به این ترتیب کلمات با معنایی که کسب کردهاند از گذشتگان به ما به ارث میرسند و ما با تکرار آن کلمات و کاربرد آنها در زبان است که مفهومی به ارث رسیده را منتقل میکنیم. مثلا بیایید این بیت شعر آشنای سعدی را یک بار دیگر در ذهنمان تکرار کنیم: "گفت چشم تنگ دنیادوست را / یا قناعت پر کند یا خاک گور". "دنیادوست" در دایره واژگانی امروز ما احتمالا خیلی به کار نمیرود اما معنی آن را خیلی راحت میفهمیم. یعنی کسی که از بس میل ِ این دنیا را دارد، از آخرت غافل مانده است. حالا که داریم این بیت را با خودمان مزمزه میکنیم، بگذارید داستانش را هم برایتان تعریف کنم. سعدی در جزیره کیش، مهمان تاجری بوده و میزبان برایش از سفر پیش رویش میگفته که میخواسته از این شهر به آن شهر رفته و از هر جا کالایی بخرد و در جایی دیگر بفروشد. تاجر از سعدی میخواهد که او هم چیزی بگوید که شاعر دو بیت برای طرف شعر میخواند که مصرع دومش همان است که بالاتر خواندید. مهدی خلجی میگوید که این بیت و حکایتش و کل ِ بابی که سعدی در گلستان به "فضیلت قناعت" اختصاص داده، همگی توصیههایی هستند برای "کشتن بلندپروازیها و جاه طلبیها". گلستان سعدی از این دست توصیهها کم ندارد. توصیههایی که حضور چندین و چند ساله این کتاب در میان ایرانیان، آنها را به ضرب المثلهایی تبدیل کرده که حالا بخشی از زبان ما هم هستند. آهنگ کلام سعدی، حتی وقتی نثر مینویسد و نه شعر، به یاری اش آمده تا کلامش ماندگار شود. اگر نه که به گفته آقای خلجی نوشتههای او کمتر حاوی نکاتی هستند که خود او کشفشان کرده باشد. مهدی جامی، نویسنده، میگوید که کار نویسندگان و شاعران "فشرده ساختن تجربه و اندیشه و حکمت زندگی است." در دوران معاصر به گفته آقای جامی این کار را سینماگران میکنند. او میگوید: "توفیق هر نویسنده ای جملههای درخشانی است که تولید میکند یا صحنههای جاودانی که فشرده گفتار و زندگی و عواطف انسانی اند." به گمان او، گلستان سعدی از یک طرف کتابی موفق است و از سوی دیگر کتابی است که حکمت موجود در آن زمان را بازآفرینی کرده است. از جمله دلایلی که برای موفقیت سعدی در گلستانش برشمرده اند یکی هم این است که زبان آهنگینش و ظرافت کلامش، به خاطرسپردنش را آسان کرده است. برای همین هم محبوبیتش نزد ایرانیان بالا بوده و هم در یادها مانده. مهدی خلجی میگوید آثاری که در دوران سلطه فرهنگ شفاهی یعنی پیش از اختراع دستگاه چاپ نوشته میشدند، برای ماندگاری ناگزیر باید از ترفندهایی استفاده میکردند که راحت در یاد بمانند: "در فرهنگ شفاهی مخاطب نوشتار بیشتر گوش است تا چشم، حافظه است تا توانایی عقلانی و نقادانه مخاطب." در نتیجه زبان نوشتار در این فرهنگ مجبور است با زرق و برق صنایع ادبی توجهها را جلب کند تا بیشتر در خاطرها بماند. "این آرایشها و مشاطهگریها فرصت اندیشیدن انتقادی را از شما میگیرند. در ضمن نویسنده هم توانایی یا تمایزش با دیگران بیشتر در همین صنایع است" وگرنه به نظر مهدی خلجی محتوا اصیل نیست و اساسا بر خلاف امروز "در آن دوران اوریژینال [اصیل] حرف زدن و نوشتن قباحت داشت.” چرا که محتوا "محصول ذهن جمعی و تاریخی است و نه شخص خاصی. سنت پشت آنها و قدمتشان هم به آنها قدرتی دو چندان میدهد تا زبانتان را گاز بگیرید و چیزی جز به تایید دربارهاشان نگویید." اما یک روزی میرسد که باید از خودمان بپرسیم، ما تا چه زمانی میخواهیم با حکمت ِ آن دوره، زندگی کنیم؟ تجربه زندگی چندین سده ما بعد از فوت سعدی چه میشود؟ مثلا الان در این دنیایی که اقتصادش را چین از یک طرف میکشد و ایالات متحده از طرف دیگر و این وسط چندین و چند کشور دیگر هر کدام نقشی دارند، آیا واقعا چنین توصیه ای محلی از اعراب دارد که یا "قناعت پیشه میکنی یا میمیری؟" مهدی خلجی برای مطالعه بیشتر درباره تفاوت دو زبان مدرن و کلاسیک – نوشتاری و شفاهی - توصیه میکند کتاب "درجه صفر نوشتار" از "رولان بارت" را بخوانید که "شیرین دخت دقیقیان" آن را ترجمه کرده و انتشارات هرمس در سال ۱۳۹۳ منتشرش کرده. آقای خلجی از ترجمه کتاب تعریف میکند و میگوید توضیحات بارت در این کتاب روشن و کوتاه است. سام فرزانه
|