قسمت آخر تحول آرزو ادامه .............تصمیم گرفتم با چادر رفتم خونه ولی خب هد می زدم به این صورت نبود . دیگه رفتم خونه و... آرزو خودتی ؟چادر ؟ بابا بی خیال.. یه سری می گفتند مال نمایشگاهه در میاره میزاره کنار می دونستند نمایشگاه زدیم ..مال نمایشگاهه در میاره . گفتم نگین این جوری تو رو خدا دعا کنید من چادرمو واسه همیشه حفظ کنم . یه سریا می گفتند بعد از اینکه رفتم میون فامیل دیدن کلاً من چادری شدم ..خیلی حرف و حدیث شنیدم یه سری می گفتند سر کتاب باز کرده یه سری می گفتند می خواد شوهر کنه فلان کنه . دقیقاً برخوردتون ؟ دیگه خودتون میدونید بر خورد جامعه رو متاسفانه تو جامعه ما باب شده که هر کسی تیپ آنچنانی داشته باشه آرایش آنچنانی داشته باشه آدم با کلاس تریه ولی من می گم شما در حین اینکه محجبه هستید در حین این که اعتقادات خودتو داری می تونید فوق العاده آدم خاص با کلاس باشید . و با کلاسی واقعاً صرف در بی حجابی و بد لباسی و این چیزا نیست . دیگه می گفتند سر کتاب باز کرده فلان شده نمی دونم دعا کردن براش ........ می خواد شوهر کنه ..گفتم شما هر چی می خواین بگین من این پوششو انتخاب کردم . بعد از این قضیه دیگه من با قرآن خیلی انس گرفته بودم . هنوزم همینجوری ام دیگه ... من شنیده بودم نمی دونم حدیثه کدوم حدیثه ..می گن که اگه کسی یکسال به خوندن سوره نباء مداومت بورزه خداوند حج رو نصیبش می کنه من عاشق این بودم که دانشجویی برم مکه یعنی من یه حس خاصی داشتم مجردی دانشجویی برم مکه سال هشتاد هشت ثبت نام کردم برای مکه دانشجویی بعد قرعه کشی شد اسم من در نیومد . اسم من در نیومد من دیگه عضو بسیج شده بودم اونجا . بعد دیگه یه سری ذخیره رد کرده بودند پنج شش نفر ذخیره رد کرده بودند و ما اومده بودیم خونه اصلاً من دیگه فکرشو نمی کردم دوستم زنگ زد به من گفت آرزو میخوام یه خبر بهت بدم یعنی خدا شاهده من همه چی رو انتظار داشتم غیر اینکه کسی بخواد به من خبر بده که اسمت مکه دانشجویی در اومده . اصلاً نمی دونید من چه حالی بهم دست داد . گفتم خدایا من اصلاًانتظارشو نداشتم و این سوره نباء رو هم می خوندم . به امید مکه ولی واقعاً من از خود این سوره کیف می کردم . که بخواد هدفم این باشه که برای مکه باشه ولی واقعاً خدا اگر بخواد کاری انجام بده می ده . اگه وعده ای بخواد بده حتماً عملیش می کنه . دیگه من هشتاد هشت نوروز هشتاد هشت سوم رفتم تا هفدهم مکه بودم و خیلی خوشحال بودم که با این پوشش رفتم مکه الان یه سری از دوستان هستند می گن من اگه ازدواج کنم چادری می شم .اگه مکه برم قول می دم چادر بپوشم . ولی من خوشحالم که خداوند این پوشش رو به من داد و من واقعاً دیگه با این پوشش رفتم . دغدغه ای نداشتم ..وای من الان برم مکه برگردم چکار کنم اگه بی حجاب باشم . آرامش فکری کامل نصیبم شد . انشالله نصیب همه ی عاشقانش بشه ... دیگه بعد از اینکه از مکه اومدم دغدغه ی من شده بود موضوع ازدواجم . من که اعتقاداتم عوض شده بود . یه خانواده به این سبک حالا خدایا کی می خواد سر راه من قرار بگیره که خودش مثل من خانواده ش یه خانواده مثل خود من داشته باشه .و این آقا پسر بتونه با خانواده ی من کنار بیاد . خب من مسلماً یه آدم اینجوری شده بودم دوست داشتم که یه نفر که بلاخره با اعتقاد باشه به خودم بخوره .. دیگه مسلماً با من فعلی نمی شد یه سری که اهل تیپ خاص هست کنار بیاد . و واقعاً خدا رو هزاران مرتبه شکر می کنم هزاران مرتبه خیلی کمه به اندازه ی وسعت خودش شکر می کنم .همسری نصیب من شد ه که خدا رو شکر خدا رو شکر فکر می کنم خدا بهترین هدیه ای که می تونست بده همین همسرم بود . یعنی واقعاً باورتون نمی شه از هر لحاظ آقا و زمانی که ازدواج کردم اصلاً باورم نمی شد . گفتم خدا یا اول این پوشش رو به من دادی بعدش یه همسر خوب به من دادی حالا یه کوچولوی قشنگ به من دادی ..همه انشا اله کنار هم با هم باشیم . در اینجا یه خواهش میخوام بکنم از دوستای محجبه ی خودم . که فکر می کنم این تذکر به جا باشه که کسانی که بدحجاب هستند رو به چشم حقارت نگاه نکنند و اینجوری فکر نکنند که اونا حتماً یه آدمای خاصی هستند . آدمای بدی هستند . شاید یکی مثل من با شرایط من تو خانواده ای مثل من بزرگ شده و محیط وادارش کرده که اینجوری باشه ولی اگه راهو پیدا کنند مطمئن باشید فطرت آدم پاکه مسلماً آدم دنبال پاکی می ره امیدوارم که دیگه این حقارتا این تحقیرا از طرف بانوان محجبه برای ..من امر به معروف رو قبول دارما ولی اینکه ما خوبیم فلانیم .. منم همیشه از خدا خواستم از شما هم می خوام که برام دعا کنید که بتونم این پوششم رو حفظ کنم شما هم برای ما دعا کنید زنده باشید . انشا الله بتونم الگو باشم برای همه و از شما هم تشکر می کنم از اینکه منو دعوت کردید . انشا اله که راهگشا باشم برای بقیه ..زنده باشید ممنونم لینک قسمت اول لینک قسمت دوم لینک قسمت سوم
|