شعرناب

اعتراف ناب


با عرض سلام و ادب سامی هستم با ۲۲ سال سن اندک، به تازگی جز کوچکی از خانواده شعرناب شدم در بدو ورودم به این محفل و با دیدن اشعار زیبای دوستان احساس خلع کردم و با خودم گفتم محاله بتونم روزی یدونه بیت هم بگم چه برسه به شعر! یک شعر از شعرهای مورد علاقه ام را ارسال کردم و تایید شد بعد از چند ساعت از عضویتم با پستی روبه رو شدم از استادی که اسمشون را فراموشم شده نوشته بودن این جمع جمع خودمانی است و همه راحت باشند و شعر بگن اولین جرقه زده شد تا اینکه داخل یک برنامه تلویزیونی راجب به حق و حقوق هنرمندان و کپی رایت صحبت شد واقعا متاثر شدم و همون لحظه تصمیم گفتم یا شعری از خودم بگم یا کلا از این محیط دور شوم و شروع کردم به نوشتن، در کمال ناباوری تونستم شعری نه چندان جالب به نام نارفیق را بنویسم ولی از نظرم برای شروع خوب بود و تصمیم گرفتم ادامه دهم. این اعتراف صادقانه امیدوارم سبب بخشش اشتباه من که اولین و اخرین کپی رایتم بود بشه در زیر هم شعری در همین مضمون نوشتم ممنون از همگی
محفل اهل دلی بود نامش شعرناب
سامی خسته دلی بود رسمش مثِ آب
در میان این بزرگان این شُعَرای پیر
آمدم من به میان یک مَرد حقیر
تا که دیدم اشعار این اساتید بزرگ
رخ من زرد شد و چشمانم دُرشت O_O
به خودم گفتم محال است که روزی
بتوانم بسرایم تک بیت جان سوزی
شعر دردی که برای منه دردمند نبود
ارسال کردم و مدیر آنرا تایید نمود
بعدِ چندی نه چنان بیش زِ روز
پستی دیدم واضح روشن چو روز
مکتوب شده بود از بزرگی همچو رفیق
که این محفل ناب خودمانیست رفیق
راحت باش و شعر خودت را بسرای
از درون هر چه داری برایم بسرای
ساعتی نگذشته بود که سیمای خارجه
کرد صحبتی از کپی برداری که رایجه
با خودم گفتم پسر باید خودت شعری نویسی
یا که از شعر سخن فاصله گیری، بری وپَر بریزی
این چنین شد که نوشتم از رفیق نارفیق
آنکه با دشمن پریدُ با منه دوست شد نارفیق
هر چند خام هستم نوپا و جوان
از قواعد بی خبر همه عیان
اما امید به نقد و یاری دوستان و خوبان
ادامه میدهم تا که شود پسند یاران
به دلیل اشکال در فرم شعر لطفا شعر را در بخش نظرها بخوانید ممنونم


0