نقدی بر \\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\"تاوان\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\" و علت آن ..\"تاوان\" با من سخن نگو از طغیان هوس های بی ریشه! آن گاه که در لرزش استخوان های حماقت به ارتفاع تملق ایمان آوردیم، بر سنگ های شرارت ذهن گسل خورده ی عصیان را به نظاره نشستیم، خسته از هویت پوشالی زمان به هوشیاری سایه های دور اندیش پشت کردیم! -باور انسانیت لرزید!- ببین چگونه صفحه ی منجمد حیات در انتظار پژواک غرایز شوم بر دام وهم برانگیز تاوان به زشتی های شیطانی دل می بندد! با من سخن نگو! .. \" سارا چگنی زاده\" .. سلام دوستان عزیز و گرامی ، شاعران و مخاطبان فرهیخته خوشحالم که باز فرصتی شد در خدمت شما باشم ، با تفسیری از شعر دیگر .. این بار شعر خانوم چگنی زاده را با هم مرور خواهیم کرد و در واقع در بحثی شرکت خواهیم نمود که مبنای آن شعر تاوان است که در بالا با هم خواندیم ، ابتدا می خواهم این نکته را برای بار چندم خدمت عزیزان عرض کنم که مقصود از تفسیر یک شعر در واقع باز کردن لایه های پنهان شعر و همچنین بیان نکاتی برای درک بهتر آن شعر و اشعار شبیه به آن است و در واقع نگارش بنده از نوع ساده ست که بتواند بهتر با مخاطب ارتباط برقرار کند و از آوردن اصطلاحات ادبی خاص ( که سود چندانی برای مخاطب ندارد) تا حد امکان خودداری می کنم مگر اینکه واقعا لازم شود، در لابه لا ی این نکات هم نکاتی حاشیه ای هم خواهم آورد که برای دوستان جذابیت داشته باشد .. شعر \" تاوان\" در قالب سپید سروده شده ، البته این قالب شمایلی از سبک روایی پیشرو غربی هم به خود گرفته که در ایران گاه به اسم مکتب پیشرفته (Modernism ) یا مکتب فراپیشرفته (Postmodernism) بر سر زبان ها افتاده است، (در بیشتر موارد به اشتباه نام سبک ها جابه جا می شوند در حالی که هر کدام تعریف مشخص خود را دارند.. البته کسانی چون براهنی و باباچاهی سعی کردند تا حدی به این سبک نزدیک شوند و شکل درستی از پسانوگرای غرب را در شعر ایران پیاده کنند ، که به نظر خیلی ها موفق و در نظر خیلی ها ی دیگر هم نا موفق بودند .. ) ساختار این گونه اشعار ( روایی پیشرو یا پست مدرن ایرانیزه شده ) بر پایه ترکیب بندی کلمات و تصویر سازی های پی در پی است و تفاوتی که با اشعار پست مدرن دارند در واقع در عدم معنا گریزی و و نیز قاعده پذیری ( داشتن یک روایت ) خلاصه می شود . امروزه تصویر اشعار از حالت تک بعدی خارج شدند ، به زبان ساده تر در زمانی نه چندان دور ، تصویر ها در اکثر اشعار فقط دارای یکی از ویژگی ها یا آرایه های تصویر ساز بودند ، ولی امروزه به خاطر پیچیده شدن همه ی اسباب زندگی ، شعر هم پا عقب نگذاشته و در این جهت آرایه های آن هم به سمت تکامل پیش رفته اند ، که مهترین این تکامل ها را ما در مجموعه صنعت تصویر سازی می بینیم ، تصویر سازی های امروز از چند آرایه به صورت همزمان استفاده می کنند ، و سبک های شعری همچون سپید و شبه سپید از این نوع تصویر ها سود می برند ، به خاطر همین معمولا درک این گونه اشعار احتیاج به تامل بیشتر و تمرکز بهتر دارد ، این رویه در همه ی مسائل دنیای امروز ما رخنه کرده و در واقع ما همانند گذشته با خطوط حرکت نمی کنیم و اگر کردیم مطمئنا به مقصدی از قبل تعیین شده خواهیم رسید ( گرچه ممکن است به خاطر تکراری از گذشته بودن و شناخت مکرر، مخاطب عامش زیاد باشد!! ) که برای دنیا امروز کارساز نخواهد بود ، ما احتیاج به تجربه آموزی و حرکت جدولی داریم که بتوانیم در هر مرحله و در هر خانه با استفاده از امکانات موجودش به هدف مورد نظر برسیم و مراحل بالاتر حتی در سمت دیگر صعود کنیم و نه لزوما در همان جهت و صف! در شعر امروز هم همین گونه است ، اشعار خطی و با ساختار تک بعدی باید کم کم جای خود را به اشعار جدولی و چند بعدی بدهند ، البته این بدان معنا نیست که اشعار خطی دارای مخاطب نیستند ، هر سبکی مخاطب خاص خود را داراست ولی خوب گذر زمان معمولا با خود فیلتر با همراه دارد و بعضی از سبک ها از آن عبور نخواهند کرد ، این خلاصه ای از وقایع شعر امروز جهان است که در ایران هم با توجه به سن نسل موجود خیلی دور از ذهن نیست که کم کم بر اوضاع شعر ایران هم غالب شود، اینکه ذات این اتفاق مثبت است یا منفی هیچ اهمیتی ندارد چون خیلی از دیدگاه های امروز در مقابل این قضیه ایستاده اند و خیلی های دیگر با آغوش باز استقبال می کنند ، چیزی که اهمیت دارد این است که حس مخاطب و سلیقه و در نهایت نیاز او چیست و نیز هدف از شعر، که آیا یک هدف کوتاه مدت است یا دراز مدت .. شعر تاوان با یک دستور فرضی شروع می شود ، دستوری که نشان دهنده ی عصبی بودن شاعر از یک موضوع اتفاق افتاده است ، او تنهایی را به هم صحبتی با افراد مخاطبش ترجیح می دهد ، اساسی ترین دلیل این موضوع شک از تفکر حاکم بر جامعه است ، وقتی شک پدید آید ، ذهن سراغ جواب راحت تر می رود ، جواب راحت تر را معمولا کسانی می دهند که به یقین پوچ رسیده باشند و چه کسانی به یقین پوچ رسیده اند! مشخص است که کسانی که مکاتب الحادی (Atheism ) را دنبال می کنند ( جرقه هایی از مکاتب الحادی با پیدایش کتاب های همچون \"تولدی دیگر نوشته شجاع الدین شفا\" و ... در ایران که سال ها در خفا بود ، شعله ور شد که توانست طرفداران زیادی به خود جذب کند و این متاسفانه دلیل همان مطلق اندیشی ست.. ) و به همین دلیل وقتی در جامعه تفکری مطلق شود باید ترس از این رویه هم باشد که بسیاری از مخاطبان آن تفکر با کوچکترین اشتباه آن دچار شک و به سمت مکاتب مذکور سوق داده شوند ، چیزی که متاسفانه در جامعه ما دیده می شود ، خرافات و سنت های غلط تبدیل به تفکر مطلق شده و تفکر مطلق به خاطر تعریف و ساختار انسانی مطمئنا روزی دچار اختلال می گردد و این اختلال باعث می شود تمام طرفدارانش را دچار شک کند و شک اولین قدم برای رسیدن به یقین است و یقین هم همان طور که گفته شد می تواند پوچ از آب درآید ، در واقع در دنیای امروز فرضیه مهم نسبیت به این قضیه کمک می کند که حتی تفکر غالب به شکلی نسبی شود که متوصل آن بداند امکان خطا هست و در واقع از قبل خود را آماده کند ، در ادامه شعر واضح به همان چیز هایی که گفته شد می رسیم ، ما شاخه هایی از ایمان به حماقت به معنای مطلق گرایی سنت ها و تفکر های غلط رو داریم ، طغیان و عصیان در شعر داریم به مفهوم فروپاشی به دلیل ایجاد بند های کوچکتر و در عین حال جدا شدن انسان ها از تفکر مورد خطاب ، لرزیدن باور به معنای شک رو داریم و جدا شدن مراحل زندگی را از هم داریم . در انتهای شعر اتفاق جالبی رخ داده است ، شاعر همه ی این مشکلات را عمدی می داند و آن را وصل می کند به عده ای که انگار به خاطر هوس های دنیوی دست به تفکر نویسی زده اند ، و در واقع او در آخر شعر باز با عصبانیت می خواهد که او را توجیه نکنند! و گویا او در لابه لای شک به یقین رسیده و همان عده ای که مورد بحث است به مکتب های الحادی پیوسته اند در حقیقت این نوعی تاوان می باشد که دلایل آن را در بالا ذکر کردم. خلاصه ی کلام: انسان هایی خالی از بینش و فهم خود با دست خود تفکری پوچ را می سازند که بعد از مدتی همان انسان ها ( یا جانشینان آن ها ) با خراب شدن همان تفکرها ، دوباره پوچ گرا می شوند !! عاقبت کسانی که خوب نمی فهمند و خوب عمل نمی کنند و خوب نتیجه نمی گیرند همین است ، یک چرخه ی باطل .. مرور دیگری بر ساختار \"تاوان\" خواهیم داشت : شعر از نوع خطی متمایل به جدولی ست ، در واقع این شعر همانند دیواری میان شعر دیروز و امروز به نظر می آید ، که از این لحاظ می شود امتیاز بالایی به شعر داد که میل داشته کم کم و نه به صورت مطلق از ساختار های قبلی جدا شود و به سمت فرا مدرن پیش رود ، ترکیب های زیبایی همچون هوس های بی ریشه ، استخوان های حماقت ، ارتفاع تملق ووو به شعر کمک می کند که تصویر سازی های پیچیده داشته باشد ، به عنوان مثال می توان حماقت را به عنوان یک موجود زنده که دارای استخوان است را در حال لرزش تصور کنیم ، یا همین تصویر را با توجه به ادامه شعر این گونه بُعد می دهیم که استخوان هایی روی هم قرار گرفته اند ، که اسم این استخوان های حماقت است و ارتفاع این برج استخوانی در واقع به اندازه تملق می باشد و تصویر های دیگری که هر فرد می تواند در ذهن تداعی کند ( تعبیر استخوان می تواند مجاز از افرادی باشند که زیر خاک خوابیده اند و صفت حماقت داشته اند و انگار که تن آن ها در گور می لرزد! در واقع نمادی ست از برخی از گذشتگان نادان ما! ) ، در تصویر سازی این چنینی چند ویژگی باید رعایت شود ، اولا تازگی و خلاقیت حرف اول را می زند ، اگر تصویر تبدیل به معما شده باید جواب معما در خود شعر جاسازی شود ، در ادامه با یک مثال ساده روبه رو می شویم (( برای دیدن یک فیلم سه بعدی شما احتیاج به عینک مخصوص دارید و همچنین اسباب دیگر ، حالا شاعر تمام اسباب را در شعر می گذارد و مثلا عینک سه بعدی را فراموش می کند خوب این در دید مخاطب عام مشکل ساز خواهد شد ، مخاطب خاص معمولا با این تصاویر آشناست و عینک سه بعدی همیشه بر چشمم هست )) این مثال یک تمثیل از دنیای واقعی ست ، ویژگی دیگر این است که با تصاویر در ذهن مخاطب هم گره یا شبه خانواده باشد ، البته در سبک های فرامدرن معمولا تصاویر به هم ارتباط ندارند و پیچیدگی خاصی به شعر می دهد ، ولی برای ایران که هنوز مدرن هم به درستی تعریف ، درک و لمس نشده است باید این ویژگی حساس رعایت شود که تصاویر با جامعه هم همساز باشد ، مثال دیگری از تصویر های شعر را مرور می کنیم ، در قطعه آخر شعر داریم ، در واقع پس از لرزش باور ها، حیات تفکری که مطلق و منجمد شده است شروع به ترک برداشتن می کند ، و هر کدام از این ها راهی دام وهم انگیز تاوان می شوند ، تاوان هم همان زشتی ها شیطان یا گرایش های الحادی ست که در مقدمه گفته شده است ، تصویر در این بخش از نوع شبه جدولی ست چون باید تا حدی رفت و از جا ها ی دیگر شعر، معنا و تصویر برداشت، در واقع همانند تکه های جورچین کنار هم قرار می گیرند و نه دقیقا ریل قطار ، البته واژه جدولی در اینجا با مفهومی که به تازگی به صورت برچسب بر شعر سپید می گذارند فرق دارد ، شعر جدولی که در تعاریف دوستان آمده یک معمای ست که فقط خود از جواب آن با خبرند و منظور بنده آن نیست و تمثیل جورچین مدنظر است که در هر خانه امکانات لازم برای همراهی شعر و رفتن به خانه ی دیگر گذاشته شده است و لزوما این خانه ها پشت سر هم نیستند .. در مرور نهایی شعر : رد پای آهنگ درونی و نیز آرایه های دیگر را بررسی خواهیم کرد و ببینیم که شعر در این زمینه چقدر موفق بوده است .. اولین نکته مثبت شعر این بود که روان خوانده شد ، پاره ها به درستی زیر هم قرار گرفتند ، شعر از لحاظ واج آرایی حروف خوب است ولی از لحاظ جناس و کلمات هم جنس و مشتق تا حدی ضعف دارد که البته این به خاطر به کار بردن ترکیبات جدید است ، یعنی ترکیب سازی در ذهن شاعر در جایگاه نخست بوده ، شعر دارای ریتم پایا است و از نکات مثبت دیگرش می باشد ، نکته جالب این است که اگر به حروف اول هر پاره توجه کنیم می بینیم تشابه تلفظی وجود دارد ، اینجا ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ذهن انسان یک حافظه ی ثانیه ای ( سطحی یا در دسترس فوری) دارد ، این حافظه هم بصری و هم سمعی ست ، وقتی چشم به اول پاره می رود به صورت ناخودآگاه دنبال حرف اول پاره قبلی می گردد ( به خاطر تکرار مواضع و ثبت لحظه ای )، وقتی حرف دقیقا همان باشد ذهن با استفاده از حافظه و سرعت بیشتری تلفظ پاره را شروع می کند ، البته این در زمان بسیار ناچیزی اتفاق می افتد ، در این قسمت به جز این عمل که روانی محسوب می شود ، ما بخش مکانیکی ( ماهیچه ای ) چرخش ابزار تلفظ را هم داریم ، در واقع واج آرایی به خاطر همین سرعت بخشیدن به بخش مکانیکی تلفظ ( اسباب دهان ) هم قابل اهمیت است و گوش های شنونده هم به همین طریق حروف همساز را بهتر و با ریتم هماهنگ تری می شنود ، واج آرایی به خاطر همین مورد توجه است ، چون هم از لحاظ روانی و هم جسمی و نیز بصری و سمعی دارای ویژگی های خاص می باشد که باید به این آرایه بیشتر توجه شود ، پس این شعر از لحاظ آهنگ و روان بودن در درجه ی خوبی ست .. از همان ابتدا آرایه های شعری آغاز می شود و آرایه های مهم اعم از استعاره ، تشبیه ، تشخیص و تخیل ، مجاز در شعر دیده می شود .. نکته ی مهم شعر : خسته از هویت پوشالی زمان به هوشیاری سایه های دور اندیش پشت کردیم! این قسمت از شعر را به صورت جداگانه بررسی می کنم ، معنای بسیار زیبایی دارد ، ما در جامعه انسان هایی داریم که همیشه در خفا هستند ولی قدرت و درک بالایی دارند ، به دلایلی از آن ها استفاده نمی شود ، در حالی که بسیار آینده نگر و متفکر هستند ، شاعر در این جا می گوید که در گذر زمان به چنین انسان هایی اهمیت ندادیم .. هویت پوشالی زمان ترکیب بسیار جالبی ست ، یک تصویر با پایه های حقیقی و سقف حسی ، زمانی که در اختیار ماست هیچ فرقی با زمانی که در اختیار فلان کس در هزار سال قبل یا بعد هست ندارد ، زمان به خاطر همین یکی از مفاهیم بدون تعریف معنایی و کلامی ست و برای هر کسی مفهومی انتزاعی دارد . چرا این قسمت را جداگانه آوردم؟ به این دلیل که معما را حل می کند ، آشتی با این سایه های دور اندیش می تواند مارا به سمت موفقیت و سعادت هدایت کند ، ویژگی سایه این است که با ما هم قدم و هم سو است، البته اگر در \" نور\" حرکت کنیم .. امیدوارم از این مطلب لذت برده باشین ، خیلی از مطالب رو به دلیل تکراری بودن ( مثلا شناخت استعاره ها که در پست های قبلی آورده شده ) و مسائل دیگر حذف کردم که مطلب کوتاه تر شود .. با تشکر از شما عزیزان مازیار نظربیگی مرداد90 شاد و شاعر بمانین
|