شعرناب

معرفی شعر سبز با ارائه نظریه ماهیت شعر


رویایی سطحی که در حالت خلسه و در یک لحظه اتفاق می افتد شعر است و با این استدلال که رویا و خلسه هر دو در تمامی انسانها بصورت غریزی و مشترک وجود دارد پس شعر هم در تمام انسانها بصورت لحظه ای اتفاق می افتد؛ اما کسی که بتواند این لحظه ها را شکار و بیان کند شاعر است. شعر حاصل مفهوم و زیباشناسی است که طی سه مرحله به مخاطب انتقال داده می شود، در تعریفی دقیقتر میتوان شعر را تاثیر احساسات بر اندیشه و ادغام آن با تخیل، توسط ضمیر ناخودآگاه و زیبایی های درونی حاصل از آنها دانست، که این مرحله در حالت خلسه و بصورت آنی در ذهن شاعر اتفاق می افتد. در مرحله دوم شاعر بدنبال راهی است تا شعرش را از فضای بسته ذهن خود خارج سازد، از این رو آن را به نشانه ای نمادین تبدیل میکند تا بتواند در خارج از ذهن خود بر آن دلالت کند و در مرحله ی آخر از طریق اتصال واژه ها با زیبایی های بیرونی آن را از ذهن خود خارج ساخته و بر زبان یا قلم جاری میکند. ذهن این مراحل سه گانه شعر را در روابط اولیه شاعر با شعر ، خارج از دسترس در خود پردازش و ذخیره میکند و در ارتباطهای بعدی ،بصورت جوششی ، طی یک فرایند به صناعت شعر می پردازد. و اما رویای سطحی چیست؟ از نگاه حقیر رویای سطحی تجربه تصاویر (گاهی همراه با صوت و حواس های دیگر و گاهی بدون صوت و حواس ها) در حین خلسه توسط ضمیرناخودآگاه می باشد که تجربه ی نشان دادن این حواس در این حالت جز هنرمندان از کسی دیگر ساخته نیست و این توانایی نعمتی بسیار گرانبهاست .شعر در حقیقت خود معلولی ست ذهنی که می توان به علت آن در خارج ذهن اشاره داشت. شاعر هنگامی به شعر دچار می شود که امیال او سرکوب شده و بدنبال لذتی جایگزین باشد، حال چه لذتی فراتر از آفرینش یک اثر هنری است؟
از آنجایی که اکثر قالبها در شعر فارسی با عقاید و باورهایم همخوانی نداشته اند بدنبال راهی بودم تا تحمیل قالب های پیشین را از خود برهانم و شعر را آنگونه که باور دارم بر دوش حمل کنم. شعر سبز شعری آزاد و نمادی از یک مفهوم کلی است که محور عمودی آن از دو بخش تشکیل می شود و با رویکرد نزدیک شدن به حقیقت شعر ایجاد شده است.
مولفه ی اصلی شعر سبز که آن را از اشعار کلاسیک و نو متمایز می کند دو بخشی بودن محور عمودی آن است بدین ترتیب که شاعر به ایجاد یک قرارداد مفهومی می پردازد سپس قرارداد ایجاد شده در مقابل علت خارجی آن قرار می گیرد و تصور مفهومی دیگری از آن حاصل می شود که شاعر آن را جداگانه به شعر می افزاید و مشخص می کند.
نکته :
در شعر سبز مدلول همان مفهومی است که از دال حاصل شده است و بر آن دلالت می کند.
در این قالب از پیوند دال و مدلول شعر سبز(نشانه ای نمادین) بوجود می آید که به مدلول خود در ذهن مخاطب اشاره دارد.
مثال:
سابیده >
دیگر نمی سرایم >
هرزه هرزگاهی >
ماهی می شوم > دال
در تنگنای تنگان >
ماهی یا >
در ظلمات آسمانها >
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
دیگر نمی هراسم >
از شومی جغدان نادان > مدلول
بر بوم نقاشی ها >
شعر سبز- قیطانی فر(باباکمیل)
از آنجایی که قالب سبز، حقیقت شعر را تنها همان زیبایی های درونی می داند ،شاعر در بکار گیری زیبایی های بیرونی یا لفظی ( موسیقی درونی ،کناری ، بیرونی ) بر اساس مضامین خود کاملا آزاد است و می تواند سرایشی «شبیه» به اشعار کلاسیک ، نیمایی و یا سپید داشته باشد
مانند:
بزین، زین زمین تا ماه آگاه بودش چون نهان >> دال
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
بپرگارِ زمان خط تا شدش همچون کمان >> مدلول
شعر سبز- قیطانی فر(باباکمیل)
شعر سبز یک نماد است و به دلایل زیر تابع تصویر سازی توسط شاعر نیست
تصویر در ماهیت خود نمی تواند بر چیزی جز خود دلالت کند
در تصویر سازی میان تصور صوتی و تصور مفهومی آن شباهت های صوری وجود دارد مانند نثر
عبدالکریم قیطانی فرد- باباکمیل 27 دی 94


2