حالات اسم!! حالات اسم اسم چهار حالت دارد : فاعلی ، مفعولی ، اضافه ، ندا 1- حالت فاعلی ، یا اسنادی ، آن اسمی است که فاعل یا مسند الیه واقع شود و فاعل کلمه ای است که عمل یا صفتی را به وی نسبت دهیم یا سلب کنیم : هوا گرم است . یوسف آمد . سهراب رفت . محمد نیامد . علی دانا نیست . فاعل در جواب " که " یا " چه " واقع می شود : علی آمد ، بهمن رفت . آفتاب دمید . که آمد ؟ علی . که رفت ؟/ بهمن . چه وزید ؟ آفتاب. 2- حالت مفعولی ، آن اسمی است که مفعول یا متمم واقع شود و مفعول یا متمم ، آن است که معنی فعل را تمام کند . مثلا اگر بگوییم : اسفندیار آورد ، فعل " آورد " نیازمند متمم است و معلوم نیست ، اسفندیار چه آورده است و اگر گفته شود : اسفندیار کتاب را آورد ، معنی فعل با آن تمام می شود . مفعول بر 2 قسم است : بی واسطه ، با واسطه . مفعول بی واسطه یا مستقیم ، آن است که معنی فعل را بی واسطه ی حرفی از حروف (اضافه ) تمام کند : حسن کتاب را آورد . یوسف آب را ریخت . شاگرد ، کار خود را تمام کرده است . مفعول بی واسطه غالبا در جواب " که را " یا " چه را " واقع می شود : آموزگار ، دانش آموز را پند داد . آموزگار که را پند داد ؟ دانش آموز را . علامت مفعول بی واسطه غالبا "را" است : خانه را خریدم ، درس را روان کردم . در جایی که چند مفعول بی واسطه ، به طریق عطف ، به دنبال هم می آیند ، علامت مفعول بی واسطه ، به آخر مفعول آخر ، اضافه می شود و در سایر مفعول ها حذف می شود : ایشان ، پدر و مادر خود را دوست دارند . ولی در زمان قدیم ، علامت مفعول را به آخر همه ی مفعول ها اضافه می کردند : نوکر قلم ها را و کتاب ها را و کاغذ ها را از روی میز برداشت . مفعول با واسطه یا غیر مستقیم ، آن است که معنی فعل را با واسطه ی حرفی از حروف اضافه تمام کند : از بدان بپرهیز و با نیکان درآمیز. مردمان را به زبان ، زیان مرسان . مفعول با واسطه در جواب " از که ، از چه ، به که ، به چه ، به کجا ، از کجا ، برای که ، برای چه ، با که ، با چه " و مانند این ها می آید . 3- حالت اضافه ، آن است که اسم مضاف الیه واقع شود . بدان که اسم یا تمام است و محتاج به کلمه ی دیگر نیست : درس ، کتاب ، مرغ ، جلد ، باغ یا ناتمام است و معنی آن با کلمه ی دیگر تمام می شود : درس ِ امروز ، کتاب ِ علی اسمی که دارای متمم است ، مضاف و متمم آن را مضاف الیه می گویند : درخت ِ دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد کلمه ی درخت ، مضاف و دوستی ، مضاف الیه و متمم آن است و همچنین کلمه ی کام ، مضاف و کلمه ی دل ، مضاف الیه . کلمه ی نهال ، مضاف و کلمه ی دشمنی ، مضاف الیه و متمم است . مضاف الیه گاهی یکی است : زنگ درس ، تاج خروس ، بال مرغ و گاهی متعدد : مسعود سعد سلمان ، در باغ بهارستان ، خزانه ی دولت ایران . علامت اضافه ، کسره یی است که به آخر مضاف و قبل از مضاف الیه آورده می شود : پند ِ سهراب ، بلبل ِ باغ ، برادرِ اسفندیار . 4- خالت ندا ، آن است که اسم ، منادی واقع شود : خدایا ، شاها ، بزرگوارا ، خداوندگارا علامت ندا " الف" ی است که به آخر اسم اضافه می شود و آن اسم را منادی می کند : دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگهدارد هرگاه کلمه ای مختوم به " الف " یا " واو " باشد پیش از " الف " ندا حرف " ی " اضافه می شود گاهی در موقع ندا به جای " الف " در آخر کلمه ، پیش از منادی ، کلمات : " ای " و " ایا " می آید : ای خردمند ایا شاه محمود ِ کشور گشای زمن گر نترسی بترس از خدا منبع نت
|