شعرناب

معینی کرمانشاهی، شاعر و ترانه‌سرای معاصر درگذشت


رحیم معینی‌کرمانشاهی، شاعر و ترانه‌سرای ایرانی دوشنبه (۱۷ نوامبر/۲۵ آبان) در ۹۰ سالگی درگذشت.
آقای معینی کرمانشاهی در بیمارستان جم تهران بستری بود. بر اساس گزارشها آقای معینی کرمانشاهی مدتی بود که از تنگی نفس رنج می برد.
این شاعر ایرانی متولد کرمانشاه بود و علاوه بر شعر نقاشی نیز می کرد. بسیاری از اشعار معنی کرمانشاهی، توسط خوانندگان رادیو و تلویزیون اجرا شده بود.
از این شاعر و ترانه‌سرا تاکنون کتاب‌های "ای شمع‌ها بسوزید"، "فطرت"، "خورشید شب"، "حافظ برخیز" و دوره‌ منظوم تاریخ ایران با عنوان "شاهکار" منتشر شده است. همچنین همکاری با علی‌ تجویدی، پرویز یاحقی و همایون خرم در تولید آثار موسیقایی در کارنامه فعالیت‌های این هنرمند دیده می‌شود.
تصویر سازی و نتیجه اخلاقی
رحیم معینی‌کرمانشاهی به روایتهای پیشین در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در کرمانشاه زاده شد. ولی در مراسم بزرگداشتی که حدود ۱۰ سال پیش، در خرداد ماه سال ۱۳۸۳ برای او در تهران برگزار شد به دفعات سال تولد او را ۱۳۰۱ قید کردند. از آن‌جا که گزارش این مراسم در جزوه‌ای نیز انتشار یافته و با اعتراضی از سوی این شاعر و ترانه‌سرا مواجه نشد؛ می‌توان همین روایت آخر را درست دانست.
پدر معینی، کریم معینی ملقب به سالار‌معظم بوده که مدتی به حکومت فارس منصوب شده بوده است. نیای او نیز حسین معین‌الرعایا، مردی لایق و باسواد و مردم‌دار بوده و گفته شده است که در نهضت مشروطه به دست مردی ناشناس کشته شده است.
معینی کرمانشاهی در دوره نوجوانی گرایش ویژه‌ای به نقاشی داشته و همزمان شعر نیز می سروده و در روزنامه‌های محلی انتشار می‌داده است. شاید پیوند شعر و نقاشی در ذهنیت او دست‌کم به خلق ترانه‌های تصویری انجامیده باشد. در آن سال‌ها از میان ترانه‌سرایان معینی‌کرمانشاهی گرایش فراوان به تصویرسازی داشت. تصویرهائی که گاه خوب و مناسب از کار در می‌آمد و گاه نیز ناسازگار.
از آبشار تا طاووس
نخستین متن تصویری معینی کرمانشاهی که با عنوان "آبشار" با موسیقی بزرگ‌لشگری پیوند خورده و با صدای یاسمین، خواننده معروف آن سال‌ها به اجرا درآمده است، حکایت آبشاری است که گاه نالان است و گاه غُرَان؛ همه بانگ است و خروش و با گریه و خنده خود سکوت کوهستان را به هم می‌ریزد. حرف آخر آبشار این است که:
تا نیفتم، برنمی‌خیزد خروش از سینه‌ام
تا نجوشم کی به دریا می‌رسانم آستین؟...
شاعر سپس خود را همان آبشاری می‌داند که در راه رسیدن به دلدار گریان است و غلتان و هنگامی که به دلدار (دریا) می‌رسد، از پای در می‌آید!
پس از توفیق "آبشار"، معینی‌کرمانشاهی به سراغ "طاووس" رفت که هنگامی که پرهای زیبا و با شکوه خود را می‌گشاید، نمی‌داند که پاهای زشت خود را هویدا می‌کند. موضوعی که در عرصه ترانه‌سازی تازگی داشت. این بار این شاعر علاوه بر موضوع بکر، از همکاری دو هنرمند پر آوازه نیز برخوردار می‌شد، مرضیه و پرویز یاحقی که توفیق چشمگیر "طاووس" را تضمین می‌کردند.
متن از توصیف "طاووس" آغاز می‌شود:
تاج رنگینی به سر داشت
خرمنی گل جای پر داشت
در میان سبزه هر سو
بی خبر از خود گذر داشت ...
طاووس به نخوت و غرور به چتر زیبای خود نگاه می‌کند و مستانه می‌خرامد. ولی هنگامی که پای زشتش نمایان می‌شود، چون غنچه بسته می‌شود و دلش شکسته می‌شود. ترانه‌سرا سپس نتیجه می‌گیرد که دنیا همه‌اش همین است و هرکس در این جهان اسیر زشت و زیباست. او هم چتر زیبا و هم پای زشت خود را می‌بیند. یک جهان ذوق و هنر چتر زیبای اوست و هستی رنج‌آور پای زشت او!
معینی کرمانشاهی در ترانه‌ای دیگر با عنوان "سرو و بید"، علاوه بر تصویرسازی‌های طبیعی، گفتگو را نیز وارد متن کرده است. سرو مست و طربزا، بر سر ناز می‌آید، بید کهن را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید:
من پیکر خرم و آزادم / غرق سرورم و دلشادم
اگر برف زمستان‌ها یک جا بر سرم ریزد/ برگ و برم نمی‌ریزد
و بعد می‌پرسد تو چه داری؟ و پاسخ بید جهان دیده و دلسردی خزان چشیده این است که:
اگر افتاده حال و شکسته بالم/ ولی هر کس مرا به سایبانی فرا می‌خواند...
"سرو و بید" نیز با آهنگ دل‌انگیزی از پرویز یاحقی پیوند خورده و با صدای سازگار مرضیه به اجرا درآمده است.
کرمانشاهی در ترانه‌های تصویری خود همیشه به یک نتیجه اخلاقی می‌رسد. تصویر را برای نفس زیبای تصویر نمی‌سازد، بلکه از زیبائی تصویر برای رسیدن به نتایح اخلاقی سود می‌گیرد. اگر چه این روش ارزش زیبائی شناسانه ترانه رامی‌کاهد، ولی به هر حال تاثیر تصویر به جای خود باقی می‌ماند.
اندیشه و سرنوشت بشر
معینی‌کرمانشاهی ترانه‌های دیگری دارد که در فضای آن‌ها راحت‌تر و صریح‌تر توانسته حرف‌های انسانی- اخلاقی خود را مطرح کند. به قول ناقدی، وجه مشترک محتوای این ترانه‌ها که اجتماعی- عرفانی می‌نامندش، بشر و اندیشیدن به سرنوشت اوست.
از این بابت معینی کرمانشهای خود را به امیر جاهد نزدیک می‌کند که همیشه به نوع و ابنای بشر می‌اندیشید. در ترانه‌ای با عنوان "سپید و سیاه" به دعواهای نژادی اشاره دارد: سیاهی که با سفید دو رنگ است و سفیدی که با سیاه در جنگ است و در ترانه دیگری به نام به خاطر صلح که در سال‌های پس از انقلاب و در دوران جنگ ساخته شده از انسان‌هائی می‌گوید که در قفس‌های خود به هر سو می‌پرند:
جنگ و آتش، جای عشق و شادی نشسته/ پشت دنیا از غم شکسته..
در میان ترانه‌های عرفانی معینی می‌توان از متنی یاد کرد که با آهنگی از علی تجویدی پیوند خورده و با ارکستر گل‌ها و با صدای دلنشین مرضیه به ضبط درآمده است:
چه خوش روزی‌ ای عشق/ دل افروزی ای عشق/
اگر بی‌نشانی و گر لامکانی/ اساس وجودی، بنای جهانی/
تو ساقی ازلی/ وجود لم یزلی!
در این جا باید از ترانه‌های دیگری از رحیم معینی‌کرمانشاهی نیز یاد کرد که شهرت فراگیر یافته است: "راز خلقت" با موسیقی انوشیروان روحانی، "سنگ خارا" با موسیقی تجویدی، "کودکی" با موسیقی تجویدی، "سفر کرده و بازگشته"، باز هم با موسیقی تجویدی.
معینی کرمانشاهی شعر را پیش از ترانه سروده ولی با این همه شهرت خود را مدیون ترانه‌ها، به ویژه ترانه‌های تصویری است. به روایت جزوه انتشار یافته از محفل گرامی‌داشت او، هنگامی توانسته شاعری خود را به جامعه اثبات کند که غزلی را با این مطلع سروده است:
خانمان سوز بود آتش گاهی، گاهی
ناله‌ای می‌شکند پشت سپاهی، گاهی!
شاعر در سال‌های پیش از انقلاب مجموعه‌ای از شعرهای خود را با عنوان ای شمع‌ها بسوزید، انتشار داده است. پس از آن در سال ۱۳۵۶ مثنوی فطرت را به بازار فرستاد که به گفته او تاثیر پذیرفته از مفاهیم مثنوی مولوی است. پس از آن نیز این مجموعه‌ها را انتشار داده است: "خورشید شب"، "حافظ برخیز"، "خواب نوشین"(مجموعه ترانه‌ها) و کتاب "شاهکار" که معینی خود آن را ادامه شاهنامه فردوسی تلقی می‌کند.
محمود خوشنامپژوهشگر موسیقی


1