شعرناب

حرفهای جدی....

حرفهای جدی/ 1-در خوشبینانه ترین حالت باید بدبین باشیم 2-انگار نگار بکار نیست 3-دیشب خواب دیدم که پرنده ای بودم که تبدیل به آدم شدم...الان مانده ام که پرنده ام با ماوایی مشخص یا انسانی در تخیل ...؟ نکند خواب باشم 4-ماه از ترس پنجه ی پلنگ در پشت ابر مخفی شده و پلنگ بیخودی دست میکشد بر نازکین اوراق این دفتر خالی 5- نقد حتا اگر منصفانه باشد باز هم روی نقدش میماند و این است که بقال محله نسیه نمیدهد 6- از دریچه ی دوربین جهان وارونه میماند 7- شخصیت انسان درون اوست مثل پاکت دربسته ای که محتوایش نامشخص است '' کودک '' میداند 8- عمری پشیمانی پشیمانم نکرد ولی پشیمانم از این عمر پریشان 9- کفشهای پاره ام گواه کوهستان نیست 10- کلاه میگذارم ،تا سرم نرود .... 11- مسولیت تشخیص هویت گربه ی خانگی ام را تله موش میداند 12- آخرین سکنه ی جهان با شمشیری که در پا داشت دو دستش را قطع کرد.. 13- پارک جای خوبی نیست ، گاهی تاب دارد 14-جهات جهان بیجهت موازی نمیشوند اگر دو سایه در امتداد افق یکسان بچرخند 15-دستی بر کمر دارد و خیره در تصویر بزرگسالی خویش است ..گاهی دستی به صورتش میکشد و به خودش میگوید بابا دوستت دارم'' ونداد '' را میگویم دوباره آرام مسخ کافکا را بر میدارم و روی تاقچه میگذارم نکند پسرم فهمیده باشد عیسی نصراللهی ششم آبان 94


0