نخستین گام های زنان در ادبیات معاصر ایران 2 نخستین گام های زنان در ادبیات معاصر ایران یحیی آرین پور به طور کلی زن در ادبیات فارسی مقام شایسته ای نداشته است. شعركلاسیك ایران زن را به صفت یار و دلدار و دلبر شناخته و اغلب از او به بی وفایی ومكر و خیانت یاد كرده است و در دیوان های شاعران و كتاب های نویسندگان بسیار به ندرت می توان بهوصف زنان خوب و فرمانبر و پارسا برخورد. (١) �زن ایرانی در دوره یقاجاریه در سرتاسر دوره ی سلطنت قاجار، نامی از زن و حقوق و آزادی زن نیستو هر چند به كنایه نیز ذكری از این مقوله نمی رود.(٢) سفرهایناصرالدین شاه به فرنگ و تحولات نسبی كه در نتیجه ی آشنایی شاه و رجال ایران بهاوضاع اروپا در كشور پدید آمد، هیچ گونه تغییری در سرنوشت زن ایرانی به وجود نیاوردو قیدهای مذهبی و شرایط اجتماعی همچنانبه زن اجازه نداد كه نه تنها در بیرون ازخانه، بلكه در چهاردیواری خانه ی خود، از حقوق و آزادی برخوردار گردد. تا پیش ازجنبش مشروطه و مدت ها پس از آن، زنان ایرانی روی از مردان نامحرم، یعنی غیر از پدرو برادر و عمو و دایی، حتا از پسرعموها و پسردایی ها، می پوشاندند و چون می خواستند ازخانه بیرون روند، شلواری بلند و سیاه و گشاد به نام "چاقچور" بر پا و چادری غالبنسیاه و گاهی به رنگ های دیگر به سر می كردند و روبنده و سپس پیچه بر روی می انداختند،چنان كه هیچ عضوی از اعضای آنان نمایان نبود، و اگر زنی در این كار غفلت و سستیمی نمود، بی حیا و بی عفت شناخته می شد و چه بسا میان دو همسایه و یا دو برادر بر سراین كه یكی به زن دیگری نگاه كرده است، نزاع درمی گرفت. دلبستگی مردم بدین رسم و عادتچنان بود كه در آغاز مشروطیت، دولتیان مردم آزادی خواه را به طرف داری از رفع حجابمتهم می كردند، تا مردم آنان را سست عقیده و بی دین شناسند و از مشروطه و آزادیرویگردان شوند. میرزا حسین خان عدالت، از مردان آزادی خواه آذربایجان كه سال ها دربیرون از كشور گذرانده بود، چون به ایران آمد، در شماره ی ٤ روزنامه ی "صحبت"، كه درسال ١٢٨٨ش به زبان آذربایجانی در تبریز دایر كرده بود، مقاله ای نوشت كه اشاره بهافسانه ی خلقت زن از دنده ی چپ مرد داشت و در آن مقاله از رفع حجاب زنان و بهبود وضعآنان سخن گفت. این مقاله خشم روحانیان و مردم را برانگیخت و به دستور انجمن،روزنامه اش توقیف و نویسنده به حبس و جریمه محكوم گردید.(۳) معمولن زنان ودختران ایرانی در كوچه و بازار كم تر آفتابی می شدند و جز برای رفتن به حمّام و دیدنخویشان و نزدیكان از خانه بیرون نمی آمدند.در این اوقات، به آموزش و پرورش زناننیز چندان توجه نمی شد. دبستان های دخترانه وجود نداشت و دختران در مكتب حاضر نمی شدندو تنها دختران خانواده های اشرافی پیش ملای سرخانه، كه اغلب زن بود، قرآن و تااندازه ای خواندن و نوشتن زبان فارسی را یاد می گرفتند. تا سال ١٢٩٠ ش. تنها دوآموزشگاه دخترانه در تهران وجود داشت كه امریكاییان و فرانسویان مقیم تهران دایركرده بودند و بیش تر دختران ایرانی غیرمسلمان، از ارامنه و اقلیت های مذهبی دیگر، درآن ها تحصیل می كردند. اما همین كه مدارس دخترانه باز شد، چاقچور و روبنده یكی پساز دیگری از میان رفت و تنها چادر و پیچه بر جای ماند كه زنان با آن ها تنها نیمی ازصورت خود را پوشیده می داشتند. در مصر و تركیه و قفقاز و ایران كتاب های بسیار ومقالات بی شمار به تركی و عربی و فارسی در "لزوم تستر و تحجّب" زنان نوشته می شد (٤) ومؤلفان به برخی از آیات قرآنی استناد می جستند. (۵) از سوی دیگر، كسانی مانند قاسمامین در مصر و بسیار كسان در تركیه، و روزنامه های "ملانصرالدین" و "تكامل" در قفقازو شاعران و نویسندگان آن كشورها سرنوشت غم انگیز زنان شرق را در خانه و جامعه موضوعبحث قرار می دادند و برخی از آن ها جهت اقناع گروه مخالف، در مقام تفسیر آیه های قرآنبرمی آمدند و به كتب احادیث و اخبار، از جمله "كتاب الرّوض" امام شافعی و "تبیینالحقایق" توسل می جستند. (٦) در ایران، چنان كه گفتیم،از روزی كه زمزمه ی آزادی بلند شد، تأمین حقوق زنان جزو آرزوهای تجددخواهان بود. اماآنان بسیار با احتیاط سخن می گفتند و پس از تأسیس مدرسه های دخترانه هم تا مدت ها اجازهنمی دادند آموزگاران مرد در سر كلاس ها حاضر شوند و اگر موردی پیدا می شد، آموزگار یابسیار پیر یا نابینا بود، و یا دختران روپوشیده درس می خواندند. �زن وانقلاب مشروطه تاریخ نویسان از شركت زنان در شورش های مشروطیت ایران و دلیری های آناندر راه آزادی، سخن ها گفته اند. ایوانف، از خاورشناسان روس، در مقاله ای می نویسند:"در بیستم ژانویه ١٩٠۷م (١٩دی ١٢٨۵ش) میتینگی از بانوان در شهر تهران تشكیل شد كهدر آن ده ماده از خواسته های زنان و از آن جمله تأسیس مدارس دخترانه و تعدیل و تخفیفدر میزان صداق به تصویب رسید." (۷) در رساله ای كه تریا، پاولوویچ و ایرانسكی بهنام "انقلاب مشروطه ی ایران" نوشته اند، (٨) می خوانیم: "در نهضت مشروطه ی ایران، زنانایرانی نیز پای در میان داشتند. عكس یك دسته ی شصت نفری از زنان چادر به سر وتفنگ به دست اكنون در اختیار ماست. اینان نگهبانان یكی از سنگرهای تبریز بودند." وباز در همان كتاب از قول روزنامه ی "حبل المتین" نقل شده است: "در یكی از زد و خوردهایانقلابی معروف ستارخان با لشكریان شاه، در میان كشته شدگان انقلابیونجنازه ی بیست زن مشروطه خواه در لباس مردانه پیدا شده است." و هم در آن كتاب آمدهاست: "در میتینگ های مربوط به مبارزه ی مشروطیت ایران، زنان ایرانی به تعداد زیادیدست داشتند و بسیاری از مبارزان ایرانی از كمك های ذیقیمت خواهران و زنان خودبرخوردار می شدند." از تاریخ نویسان ایران احمد كسروی، در ذكر رویدادهای روز یكشنبه ٤ خرداد ١٢٨٦ش. می نویسد: "امروز زنان تهران نیز در خیزش پا در میان داشتند و،چنان كه "حبل المتین" نوشته، پانصد تن از ایشان در جلوی بهارستان گردآمدهبودند ". (٩) به گفته ی شوستر، مستشار امریكایی ایران، در آن اوان، سازمان ها وباشگاه های زنانه در تهران وجود داشته (١٠) و اعضای این سازمان ها سوگند یاد كردهبودند كه با استقراض از روس و انگلیس، كه استقلال كشور را به خطر می انداخت، مبارزهنمایند. (١١) �زن و مطبوعات مساله ی تربیت زن و آزادی او همیشهروشنفكران و آزادی خواهان ایران را نگران می داشت. میرزا یوسف خان اعتصامالملك، پدرپروین اعتصامی و صاحب مجله ی "بهار"، گویا نخستین كسی است كه به گفته ی دهخدا"لوای این حریت را برافراشته و بذر این شجر بارور را كشته است." (١٢) میرزایوسف خان، چند سال پیش از مشروطیت، در مرداد ١٢۷٩ش كتاب "تحریرالمرئة"، تألیفقاسم امین مصری، را در حقوق و آزادی زنان به فارسی ترجمه و به نام "تربیت نسوان" درتبریز چاپ كرد؛ و طالبوف، پس از دریافت نسخه ی این كتاب، چند ماه پس از آن، به مترجم آننوشت: "صد مرحبا بر آن سلیقه ی معنوی كه سنگ گوشه ی بنای عمارت بزرگ تمدن لابُدّ مِنهوطن را گذاشتی كه در آتیه در مجالسی كه نسوان ایران دعوی تسویه ی حقوق خود را بانطق های فصیح و كلمات جامعه اثبات می کنند، از مترجم "تربیت نسوان" تذكره و وصّافیخواهند نمود." (١۳) به راستی ترجمه و طبع چنین كتابی، به ویژه در تبریز آن روزی، "یكیاز نوادر شجاعت های ادبی بود، همسنگ... ابرام در حركت كره ی ارض در مجمع انكیزیتورهاینصاری". (١٤) اما پس از عهد مشروطیت، نخستین كسی كه موضوع حقوق زنان را پیشكشید، دهخدا، نویسنده ی روزنامه ی "صور اسرافیل"، بود. او در مقالات "چرند و پرند"،در چند جا، به این مطلب پرداخت و مساله ی ازدواج های اجباری و نا به هنگام، ظلم واستبداد پدر و مادر و شوهر، تعدّد زوجات، و خرافات و تعصبات زنانه را با لحن طنز وطعن مورد بحث و انتقاد قرار داد. همچنین، در آن زمان، سید اشرف الدین حسینی، مدیرروزنامه ی "نسیم شمال"، برخی از شعرهای خود را به تربیت و حقوق زنان و دختران ایرانی وقفكرد. ناگفته نماند كه در دوران انقلاب ایران، روزنامه ی "ملانصرالدین" قفقاز، درصفحات خود، جایگاه شایسته ای برای مساله ی زن و زنان شرق باز كرد كه به روشن كردنافكار و ادامه ی این بحث در جراید و مطبوعات ایران كمك مؤثری می نمود. چندی نگذشتكه روزنامه ها و مجلات زنانه در مطبوعات فارسی پدید آمد. نخستین نشریه ای كه به دستخود زنان برای بیدار كردن توده ی زنان منتشر شد، مجله ی "دانش" بود، كه آن را خانمدكتر حسین خان كحّال، در سال ١٢٨٩ش، در تهران بنیاد نهاد. پس از "دانش"،روزنامه ی مصور "شكوفه"، در سال ١٢٩١ش، در تهران انتشار یافت كه مدیر آنخانم مزین السلطنه، رییس مدرسه ی مزینیه، بود. در سال های نزدیك به كودتای رضا شاه، بر شمارمطبوعات بانوان افزوده شد. در اصفهان، بانو صدیقه دولت آبادی، خواهر حاجی میرزا یحییدولت آبادی، در شهریور ١٢٩٨ش)، روزنامه ی "زبان زنان" را منتشر كرد؛ و چوناین كار بر مردم عوام متعصب گران افتاد، خانه اش را سنگسار كردند و او ناچار بهتهران آمد، و در خرداد ١۳٠٠ش آن را، به صورت مجله، دوباره در تهران انتشارداد. در سال ١٢٩٩ش، چند مجله ی دیگر از این قبیل در عالم مطبوعات پدید آمد. درمهرماه آن سال مجله ی "عالم نسوان"، به همت شاگردان مدرسه ی رنانامریكایی تهران، منتشر گردید و ظاهرن دوازده سال، تا آبان ١۳١١، دوام داشت. در هرشماره ی این مجله، شعر یا عبارتی، به نام شعار مخصوص، درج می شد. (١۵) در همان سال،"نامه ی بانوان"، به مدیری شهناز آزاد، همسر ابوالقاسم آزاد مراغه ای، در تهرانانتشار یافت. خانم شهناز از پیشقدمان جنبش بانوان بود و در این راه صدمات زیاد دیدو خود و شوهرش به جرم رهبری جنبش آزادی زنان گرفتار حبس و زندان شدند. و نیز دراواخر همان سال (بهمن ١٢٩٩ش)، خانم فخرآفاق پارسا "جهان زنان" را در شهرمشهد دایر كرد؛ و تنها چهار شماره از آن منتشر شده بود كه دارنده ی آن به تهران آمدو شماره ی پنجم را در مهرماه ١۳٠٠ش انتشار داد. مندرجات این شماره،كه چیزی جز لزوم آموزش و پرورش زنان نبود، غوغایی در تهران برپا كرد و جمعی آن رامخالف دین دانسته، مجازات نویسنده را خواستار شدند؛ و سرانجام، خانم فخرآفاق وهمسرش به اراك تبعید گردیدند. روز دهم بهمن ماه ١۳٠١ش، شاهزاده خانم ملوك اسكندری،مدیر مدرسه ی شماره ی ۳۵ دولتی، از جمعی بانوان برای حضور در جشن امتحانات شاگرداندعوت نمود، و در آن جلسه نطق پرهیجانی ایراد و ترقیات زنان ملل فاضل و زنده ی دنیارا با وضع زنان ایران مقایسه كرد، و از بی حسّی و پس افتادگی زنان ایرانی و از خطراتیكه برای آینده ی ملت و مملكت در پیش است شكوه سر داد، و بانوان را به ترویج معارفتشویق نمود؛ و در همان مجلس، بانوان پیمان فداكاری بسته، جمعیتی به نام "جمعیتنسوان وطن خواه" به وجود آوردند و مجله ای به همان نام دایر كردند كه از سال ١۳٠٢شمنتشر شد و تا درگذشت بنیادگذار آن (تیرماه ١۳٠٤ش) دایر بود. در همه ی این جراید ومجلات، از آموزش و پرورش كودكان بحث می شد و مقاله هایی درباره ی خانه داری و كارهایبهداشتی و مانند آن ها درج می گردید؛ ولی هنوز زود بود كه از موضوع آزادی زنان وروابط مرد و زن و الغای شرایط سخت زندگی زنان در اندرون خانه، آشكارا سخنی به میانآید. (١٦) �زن در ادبیات معاصر ایران چنان كه دیدیم، از همان آغازمشروطیت، وضع زنان ایران همیشه مورد توجه و اعتراض روشنفكران ایران بود، و در اینكوشش ها شاعران و نویسندگان در صف اول قرار داشتند. پس از جنگ جهانی اول ونتایج مهمی كه به بار آورد، مساله ی زن در ادبیات ایران بازتاب گسترده ای یافت؛ و باپیشرفت و تحول در شئون اجتماعی، اصلاح وضع زنان جزو مسایل جدی قرار گرفت. درسال های ٩٩ / ١٢٩٨ش، دو تن از دانشمندان آذربایجان یك سلسله مقاله های سودمند درباره یزنان نوشتند و این مقالات با امضای مستعار "فمینیست" و "فمینا" در روزنامه ی "تجدد"،ارگان "حزب دمكرات آذربایجان"، منتشر گردید. (١۷) در آن سال ها شاعران و نویسندگانبنام ایران هر یك مقداری از آثار خود را به موضوع تربیت و آزادی زنان و تساوی حقوقآنان در خانواده و جامعه اختصاص دادند، به طوری كه می توان گفت در این اوقات، هیچشاعر و نویسنده ای نیست كه كمابیش به این مطلب نپرداخته باشد. لاهوتی، ایرج، عشقی،پروین، كمالی، بهار، شهریار و دیگران هر یك شعرهای زیبای فراوانی به مساله ی زن وقف وهمگی با موهومات و خرافات و تعصب هایی كه بر دوش زنان سنگینی می كرد، مبارزه و جهادنموده اند. لاهوتی در قصیده ی مفصلی، كه در بهمن ١٢٩٦ش دراستانبول سروده و قدیمی ترین شعر او در این زمینه است، دختران ایران را به دانش وآزادی و انجام دادن وظایف اجتماعی دعوت كرده است. (١٨) عارف نیز از پیشقدمان دفاعاز حقوق و آزادی زنان بود، كه در غزل ها و تصنیف های خود به طور جدی به حمایت زنانبرخاست. عشقی هم در اشعار خود گوشه ای از سرنوشت فلاكتبار زن ایرانی را نشان دادهاست. ایرج بیش از هر كسی حق زنان را ادا كرده است. قطعه ی "مادر" و بیت های زیادیاز مثنوی "عارف نامه" و چندین غزل و قطعه و مثنوی او همه گل های زیبایی هستند كه شاعربه پای پیكره ی آزادی و رهایی دختران ایران نثار كرده است. در آثار نویسندگان ایندوره نیز مسایل ازدواج نامتناسب و اجباری، كه گاهی منجر به عواقب وخیمی می شد، ودیگر بدبختی ها و بیچارگی های زنان، جایگاه اول را دارد. نویسندگانی مانند مرتضی مشفقكاظمی، یحیی دولت آبادی و عباس خلیلی دیگر نه از دلبری و دلربایی، بلكه از جهانمعنوی زنان سخن می گویند. "مهین"، "عفت" و "جلالت" در "تهران مخوف"؛ "وسیله خانم" در"انتقام"؛ و "شهرناز" در رمانی به همین نام، همگی، زنانی هستند كه از بدبختی هایاجتماعی زجر می كشند. �كوشش در راه آزادی زنان اما نه تنها اربابمطبوعات و شاعران و نویسندگان، بلكه تمام دانشمندان و روشنفكران و هنرمندان و خلاصههمه ی كسانی كه وضع نابسامان زنان را درك كرده بودند، در این امر همآواز بودند. یكیاز هواداران جدی و سرسخت آزادی زنان میرزاابوالقاسم آزاد مراغه ای بود كه مدت ها درهندوستان اقامت داشت؛ و پس از آمدن به ایران دست به كار زد؛ و در سال ١٢٩٨ش،انجمنی، در خانه ی خود و سپس در منازل دیگران، از مرد و زن تشكیل داد. جلسات آنانجمن از روی احتیاط پنهانی دایر می شد. سید احمد كسروی، كه بعدها یكی ازتاریخ نویسان و محققان بنام ایران گردید و در همان سال ١٢٩٨ش در تبریز تدریس می كرد،درویش های دوره گرد را واداشته بود كه در كوچه و بازار شهر، به جای خواندن قصیده های مذهبی،شعرهایی درباره ی آزادی زنان بخوانند. (١٩) در چند سال نخست سلطنت رضاشاه، تبلیغاتبر ضد حجاب به اوج رسید. در روزنامه ی "ایران جوان"، كه ارگان رسمی جمعیتی بدیننام بود و اعضای آن یك عده جوانان فرنگ دیده و از اروپا برگشته بودند كه بعدها كارهایحساس مملكت را در دست گرفتند (٢٠)، مبارزه ی پیگیر و شدیدی بر ضد حجاب تحت عنوان"نامه های بانوان" آغاز گردید. بیش تر این نامه ها به امضای یك بانوی فرضی فرانسویمقیم تهران بود كه برای دوستش به پاریس فرستاده می شد. در اواخر سال ١۳١١ش، نور حماده،رییس "مؤتمر النسائی الشرقی" (كنگره ی زنان شرق)، با نمایندگانی از مصر و شام وبیروت به ایران آمد و كنگره در تهران تشكیل و مقرراتی وضع شد. (٢١) در بهار سال١۳١۳ش، رضاشاه به تركیه سفر كرد و با مشاهده ی آزادی هایی كه به بانوان ترك داده شدهبود، لزوم اقدامی مشابه را در ایران حس نمود. هواداران آزادی زنان از كوششبازنایستادند و در این زمینه تصنیف ها و ترانه ها ساختند و صفحات گرامافون از آن هاپُر شد و در رهگذرها و قهوه خانه ها به گوش مردم رسید كه از آن جمله تصنیفی بود كهاستاد محمدعلی امیرجاهد (٢٢) ساخت و شعر آن از ملك الشعرای بهار بود، با اینمطلع: عروس گل از باد صبا / شده در چمن چهره گشا �روز هفدهم دی ماه١۳١٤ش این جریان كار را به آن جا كشانید كه در سال ١۳١۳ش زنان آموزگار و دختراندانش آموز از چادر به سر كردن ممنوع شدند و افسران از راه رفتن با زنانی كه چادر بهسر داشتند، خودداری كردند. در مهرماه ١۳١٤ش، كانون بانوان در تهران تأسیس شد و زن هاگشاده رو با مردان معاشرت و مجالست كردند و سرانجام در ١۷ دی ماه آن سال، رضاشاهفرمان "رفع حجاب" را صادر كرد. (٢۳) در این روز، شاه با ملكه و شاهدخت ها، كه همهبی چادر بودند، در جشن فرهنگی دانشسرای تهران حضور یافت؛ و پس از گوش دادن به خطابه ی خانمهاجر تربیت، دستور رفع حجاب را صادر و به وزیران و نمایندگان مجلس و امیران ارتش فرمانداد كه از او پی روی كرده، همسران خود را بی چادر در مراسم شركت دهند. وی جنبشبانوان را چنین اعلام كرد: "بی نهایت مسرورم كه می بینم خانم ها، در نتیجه یدانایی و معرفت، به وضع خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود برده اند. زن های اینكشور، به واسطه ی خارج بودن از اجتماع، نمی توانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود رابروز دهند، بلكه باید بگویم نمی توانستند حق خود را نسبت به كشور و میهن عزیز خودادا نمایند؛ و بالاخره، خدمات و فداكاری خود را، آن طور كه شایسته است، انجام دهند.حالا می روند، علاوه بر امتیاز برجسته ی مادری كه دارا می باشند، از مزایای دیگراجتماع هم بهره مند گردند. ما نباید از نظر دور بداریم كه نصف جمعیت كشور ما به حسابنمی آمد، یعنی نصف قوای عامله ی مملكت ما بی كار بود. هیچ وقت احصائیه ای از زن هابرداشته نمی شد، مثل این كه زن ها افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمارنمی آمدند... شما خانم ها باید از فرصت هایی كه دارید برای ترقی كشور استفاده نمایید.شما خواهران و دختران من، حالا كه وارد اجتماع شده اید و قدم برای سعادت خود و وطنبیرون گذارده اید، بدانید وظیفه ی شماست كه در راه وطن خود كار كنید. سعادت آتیه دردست شماست، شما تربیت كننده ی نسل آتیه خواهید بود. انتظار من از شما خانم هایدانشمند، در این موقع كه می روید به حقوق و مزایای خود آگاه شوید و خدمت خود را بهكشور انجام دهید، این است كه در زندگی قانع باشید و كار نمایید، به اقتصاد وصرفه جویی در زندگی عادت كنید و از تجمّل و اسراف بپرهیزید!" بدین ترتیب،ایران پس از تركیه، دومین كشور مسلمانی بود كه رسمن حجاب سنتی را ممنوع ساخت. ازآن پس، دختران و بانوان به مدرسه ها و آموزشگاه های عالی و خدمات عمومی راه یافتند و درامور تولیدی و اداری دخالت و شركت كردند. * * * پی نوشت ها: ١-من صدها كلمه از سخنانگویندگان و نویسندگان را از دوره های مختلف تاریخ ادبی ایران در دفتری به نام "زن وادبیات" گرد آورده ام كه اگر همه ی این سخنان، از مثبت و منفی، جمع زده شود،رویهمرفته، به سود زن نخواهد بود. ٢- سر جان ملكم گوید: "در حقیقت وضعی كه زناندر ایران دارند، غالبن خطاهاشان مقتضی سیاست زیاد نیست، لكن به همه جهت در معرضظلم و تعدّی خانگی هستند و مكرر شده است كه زنان بی گناه در عقوبت پدران و شوهرانگرفتار گشته اند و این بیش تر مخصوص است به زنان بزرگان. مكرر اتفاق افتاده است كه بهخیال این كه از پول مخفی خبر دارند زنان را شكنجه و عقوبت كرده اند و بسیار است كهاگر امیری یا وزیری را كشته اند، زنان و دختران او را مانند كنیزان به دیگرانبخشیده اند و بعضی اوقات به پست ترین مردم داده اند، چنان كه متعه و زن بزرگان را بهقاطرچیان داده اند." (تاریخ سر جان ملكم، بمبئی، برگ ٢۳٠) ۳- كسروی (تاریخ مشروطه یایران)؛ تریا، پاولوویچ و ایرانسكی (انقلاب مشروطه ایران)؛ براون (تاریخ مطبوعات وادبیات ایران). ٤- مانند اساس الایمان فی وجوب الحجاب علی النسوان، اسدّادالرغاب، فلسفةالحجاب، طومار عفت، كشف الغرور، وجوب النقاب، وجوب با برهان در تحجّبنسوان، سدول الجلباب فی فوائد الحجاب، الرّجل و المرئة، وجوب الحجاب بنصّ الكتاب،الحجاب و السفور... ۵-از صریح ترین آنهاست: نور: ۳١، ٢٤ و احزاب: ۵۳، ۳۳ و ۵٩. ٦- این بحث و جدال در قفقاز شدیدتر و پردامنه تر بود. روحانیان ادعا می كردند كه خداوندآن ها را ضعیف و مظلوم و ناتوان خلق كرده و چادر برای زن پرده ی عفاف و عصمت است.روزنامه نویسانی مانند صبری بیگ زاده و شاعر بدنام روزنامه ی "شلاله" زنان را فرشته وپری می نامیدند و از قدسیت حجاب سخن می گفتند و اعلام خطر می كردند كه آزادی زنان آنانرا به راه های ناشایست رهبری خواهد كرد و حتا كسانی از خود بانوان مثل خدیجهعلی بیگوف، مدیر روزنامه ی ایشیق (نور)، از حجاب و چادر دفاع می كرد و در مقاه های خودمی نوشت: "ما از راهی كه دین و آیین نشان داده برنخواهیم گشت." در مقابل این گروه،جلیل محمد قلی زاده و عبدالرحیم حق ویردف، از نویسندگان، علی نظمی و میرزا علی اكبرصابر، از شاعران، و عزیزبیگ حاجی بیگوف، از نمایش نامه نویسان، از لزوم آموزش و پرورش زن و تساوی حقوق زن و مرد دفاع و از تعدد زوجات انتقاد می كردند. ۷- ایوانف،"تأثیر انقلاب ١٩٠۵ روسیه در انقلاب ١٩٠۵ - ١٩١١ ایران"، مجله ی یادداشت های علمی، جلد١، ١٩٤٩م، برگ ٢٤٤. ٨- این كتاب را م. هوشیار به فارسی ترجمه و در سال ١۳۳٠ش چاپكرده است. ٩- كسروی، "تاریخ مشروطه ایران"، بخش دوم، تهران، برگ ۳٤٤. ١٠-W. Morgan Shuster, The Strangling of Persia.London, 1912, pp.183-189. ١١- "انقلاب مشروطه ایران" ١٢- علی اكبر دهخدا، "تاریخچه ی زندگانی یوسف اعتصامی"،مقدمه بر چاپ دوم مجله ی "بهار". ١۳-از نامه ی مورخ ٢٨ آذز ١٢۷٩ش طالبوف بهمیرزا یوسف خان اعتصامالملك. ١٤- "تاریخچه ی زندگانی یوسف اعتصامی". ١۵- مانندالجنة تحتَ اقدام الامّهات؛ یا بود چشم ابنای آن خانه كور / كه بانوی آن باشد ازعلم دور گر جوی غیرت بُوَد ما را ودیعه در نهاد / بهر اثبات حقوق خود نماییماجتهاد. ١٦- ك. چایكین، "تاریخ مختصر جدیدترین ادبیات ایران"، مسكو، ١٩٢٨م. ١۷- "فمینیست" دكتر رفیع خان امین و "فمینا" تقی رفعت، سردبیر روزنامه یتجدد و مجله ی آزادیستان، بود. ١٨- به مطلع: من از امروز ز حُسن تو بریدم سر وكار / گو به دیوانگیم خلق نمایند اقرار ١٩- از جمله شعری بود از یك شاعرقفقازی كه ترجمه ی آن چنین است: اگر دختران پا به میدان ننهند، تأمین آینده ی فرزندانوطن كاری بس دشوار خواهد بود. (وطن اولادینون تامین استقبالی مشكل دُر/ خانمقیزلار اگر چیخما سالارمیدانه مردانه) ٢٠- مانند علی اكبر سیاسی، حسین نفیسیمشرفالدوله، محسن رئیس، مشفق كاظمی، علی سهیلی، اسماعیل مرآت، محسن سیاح، عبدالحسینمیكده و دیگران. ٢١- نور حماده نماینده ی زنان بیروت بود. نمایندگی زنان مصر راخانم حنینه خوری، و نمایندگی زنان سوریه را خانم فاطمه سعیدمراد برعهدهداشتند. ٢٢- این مرد شاعر و ترانه سرا و نویسنده و موسیقی دان، پس از سال ها خدمتصادقانه، در اردیبهشت سال ١۳۳٦ش رخت از جهان بربست. ٢۳- در میان رجال سرشناس آنزمان چه بسیار كسانی مانند مخبرالسلطنه ی هدایت بودند كه عقیده داشتند (مرام و قصداز این كار) تزلزل اسلام است و تعقیب سیاست دیرینه... و به مصداق "مَن تشبّهَ بقومفهُوَ مِنهُم" همه را همرنگ خود می خواهند... در تركیه مقصود حاصل شده، نوبت ایراناست!" و همین بزرگوار بود كه عیال خود را از رفتن بی چادر نماز به اندرون منع و بهشاه ایران توصیه می كرده كه به جای چادر "روپوش نجیب و محترمی برقرار شود كه زینت زنجز صورت و كفین پوشیده باشد." (خاطرات و خطرات، برگ های ۵١٠ و ۵١٩ كتابنامه : -ایوانف، م. س.: " تأثیر انقلاب ١٩٠۵ روسیه در انقلاب ١٩٠۵ - ١٩١١ ایران "، مجله ی "یادداشت های علمی"، ج١. -به به ل، اوگوست: "زن وسوسیالیزم"، ترجمه ی روسی، مسكو، ١٩٢٦م. -تریا، پاولوویچ و ایرانسكی: "انقلابمشروطه ی ایران"، ترجمه ی م. هوشیار، تهران، ١۳۳٠. -تورات، سفر پیدایش. -چایكین، ك: "تاریخ مختصر جدیدترین ادبیات ایران" (به روسی)، مسكو، ١٩٢٨م. -خاتسروین، ز. ل.: "زن ایرانی" (به روسی)، مسكو، ۱۹۲۸م -دهخدا، علی اكبر:"لغت نامه"، ذیل "حجاب". -دهخدا، علی اكبر: "تاریخچه ی زندگانی یوسف اعتصامی" مقدمه بر چاپ دوم مجله ی "بهار" -دیوان های ایرج، بهار، عارف، عشقی ولاهوتی. -شوستر، و. مورگان: "اختناق ایران".(Shuster, W. Morgan: The Strangling of Persia, London, 1912.) -صدر هاشمی، محمد: "تاریخ جراید و مجلاتایران"، چهار جلد، اصفهان، ١۳٢۷-١۳۳٢ش. -صور اسرافیل، روزنامه: شماره های ٢٢، ٢۵،٢٨، ۳٠،۳١. -فمینا (تقی رفعت): "عالم نسوان"، روزنامه ی تجدد تبریز، شماره های٤۵-۵٩(فروردین- تیر١٢٩٩ش) -فمینیست (دكتر رفیع امین): "عالم نسوان"، روزنامه یتجدد تبریز، شماره های ۳۷ - ٤۳ (بهمن- اسفند ١٢٩٩ش) -قرآن -كسروی، احمد:"تاریخ مشروطه ی ایران"، چاپ چهارم، بخش دوم، تهران، ١۳۳٤ش. -ملكم، سر جان:"تاریخ ایران"، ترجمه ی شیخ محمد اصفهانی، بمبئی، ١٢٨٤ش. -یائو كاچوا، م.:"مساله ی آزادی زنان ایرانی در نثر معاصر فارسی" (به روسی)، مجله ی "آكادمی علومشوروی"، جلد٢۷. از كتاب "از نیما تا روزگار ما" تاریخصد و پنجاه سال ادب فارسی، جلد سوم از كتاب "از صبا تا نیما"، یحیی آرین پور، تهران،زوار، چاپ چهارم، ١۳٨٢ش.
|