شعرناب

لذت مهمانی که میزبان شد

لذت مهمانی که میزبان شد میخوام یک خاطره از پیاده روی ا ربعین سال گذشته برای شما بگویم امیدوارم قسمت همه ی شما بشود و این حال و حس را درک کنید . دو روز قبل از اربعین حسینی حس دلتنگی و نوعی شوق دیدار به دلم نشست مرخصی گرفتم و با کسی که امام حسین نیز او را طلب کرده بود قسمت شد که به کربلا برویم جمعیت زیادی در راهپیمایی بودند حس می کردی برای بیعت ولبیک به حسین میروند که از آنجا به مکه برای بیعت با امام زمان بروند نمیدانم اینطور حس کردم شاید که این راهپیمایی زمینه ی ظهور آقا شود عشق را در چهره ی عاشقان در هر قدم میدیم و عشق بیشتر را در نگاه کسانی که میزبانی زایران حسینی بودند چشمانم به چشمان میزبان گره خورد و در دلم گفتم کاش جای آنها بودم در این زمان یک جعبه بسکویت به دست رسید با خودم گفتم بهترین فرصت است که با این جعبه بسکویت لذت میزبانی را ببرم نمیدانید بهترین لذت در همان دقیقه حس کردم. سعیدمطوری/مهرگان


2