شعرناب

زبان شناسی شماره 4


زبان شناسی
نويسنده : عبدالامير كربلايي و ف.
نوشته شده در تاريخ : 1391/02/19
1. ابوالخطاب الاخفش الاكبر
عبدالحميد بن عبدالمجيد يكي از سه اخفش مشهور و ششمين اخفش از يازده اخفشي است كه در طبقات زبانشناسان از آنها نام برده شده است. او يكي از پيشوايان زبانشناسي بود كه به ميان اعراب رفت و از آنان آموخت و علاوه بر اين شاگردي ابوعمرو بن العلاء و هم نسلان وي را كرد. سيبويه، كسايي، يونس بن حبيب و ابوعبيده معمر بن المثني از جمله شاگردان او هستند. تفسير بيت به بيت شعر ابتكار و دستاورد اوست؛ زيرا پيش از او تفسير هر قصيده را پس از اتمام آن ارائه مي نمودند. تاريخ وفات وي معلوم نيست.
2. يونس بن حبيب بن عبدالرحمن الضبي
او شاگرد ابوعمرو بن العلاو حماد بن سلمه و ابوالخطاب الاخفش بود و علاوه بر تلمذ اين دو زبانشناس بزرگ به فراگيري ميداني ساخت زبان عربي از اهل زبان نيز همت گمارد و شاگرداني همچون ابوعبيده معمر بن المثني، كسايي و فراء را تربيت كرد. يونس داراي حلقه درس شاخصي در بصره بود كه اهل علم، ادب آموزان، اعراب فصيح و باديه نشينان در آن حضور مي يافتند. وي داراي قياسها و نظريات منحصر به فردي در نحو بود. يونس تا پايان عمر ازدواج نكرد و در سن 88 سالگي به سال 182 هجري قمري درگذشت.
3. شبيل بن عزره الضبعي
او در شاخه اي از زبانشناسي با عنوان “غريب” متبحر بود. آنچه درباره شبيل گفته اند اين است كه وي پس از هفتاد سال اعتقاد به تشيع به خوارج معتقد شد و چنان در اعتقاد به خروج راسخ شد كه برائت از تشيع را با افتخار اعلام مي كرد. ابن عزره تا زمان مرگش در بصره ماند.
4. عاصم بن ابي النجود القاري
او يكي از قراء سبعه است كه چندان در دستور شاخص نبوده و به همين دليل در اين زمينه نه چيزي از او نقل شده و نه چيزي به جاي مانده است.
5. ابوحفص عمر الراويه
او هيچ چيز تاليف نكرد و هيچ شاگرد مشهوري هم نداشت. روايتي از وي نقل شده كه مبين تسلط وي بر واژه شناسي است.
6. ابوجعفر الرواسي
نام او محمد بن ابي ساره و نخستين كوفي بود كه كتابي به نام “الفيصل” در زمينه نحو تاليف نمود. مبرد مي گويد كه الرواسي در بصره شناخته شده نبود و روزي به بصره آمد تا كتابش را بر بصريان عرضه كند ولي بصريان به آن اعتنا ننمودند و او نيز هنگامي كه بحثهاي زبانشناختي آنها را شنيد جرات اظهار كتابش در بصره را نكرد. او شاگرد ابوعمرو بن العلاء بود و كسايي و فراء هر دو شاگرد او بودند.
7. المفضل بن محمد بن يعلي الضبي
او در زمينه شعرشناسي تخصص داشت و در زمينه واژه شناسي و دستور زبان جزو برجسته ترين كوفيان محسوب نمي شد. عاصم بن ابي النجود از جمله استادان و كسايي و فراء از جمله شاگردان او هستند. اثر مشهور او مجموعه شعر “المفضليات” است كه حاوي حدود 128 قصيده است. تاريخ وفاتش سال 168 يا 171 هجري قمري گفته شده است.
8 . خالد بن كلثوم
او واژه شناس، دستوري، روايت شناس و نسب شناسي بود كه در زمينه دستور زبان از المفضل بهتر بود. كتاب “اشعار القبائل” از جمله تصانيف اوست.
9. محمد بن محيصن
او اهل مكه بود و اهل كوفه چنان او را بزرگ مي دارند كه بخش زيادي از علم و قرائتشان را از او مي دانند. او در سال 123 هجري قمري درگذشت.
10. حمزه بن حبيب الزيات
كنيه اش اباعماره و در كار تجارت زيتون بين كوفه و حلوان بود. كوفيان او را بسيار بزرگ مي شمارند ولي چيزي در زمينه زبانشناسي از او نقل نشده و بصريان هيچ ارزشي برايش قايل نيستند. در همين رابطه گفته شده كه او حتي ساكن و متحرك را از هم تشخيص نمي داد. حمزه به سال 156 هجري قمري در حلوان درگذشت.
11. حماد بن هرمز الراويه
اين فرد ديلمي همان نقشي را در زمينه اشعار جاهلي داشت كه ابوهريره معروف در زمينه حديث نبوي. بسياري از اشعار امروء القيس از او نقل شده است ولي هيچ كس وي را ثقه نمي داند. او در سال 155 هجري قمري درگذشت.
12. ابوالبلاد
وي معاصر جرير و فرزدق و از جمله داناترين و روايت شناس ترين كوفيان بود. گفته اند كه نابينا نيز بود.
منشا نام ایام هفته در زبان انگلیسی
در گذشته دور، مردم عقیده داشتند که زمین مسطح است و در مرکز کهکشان قرار دارد. باور بر این بود که هفت عضو منظومه شمسی تا ابد بدور ما می گردند.
برخی مردم مدیترانه اعتقاد داشتند که هر ساعتی از روز تحت فرمانروایی هر یک از ماه، خورشید و یکی از پنج سیاره که بعد از آن شناخته شده اند، می باشد. که هرکدام را یک خدا می دانستند. برترتیب حکمفرمائی بر ساعتها عکس ترتیب فاصله که اجرام منظومه شمسی از زمین از دیدگاه آنها بود.
در همین زمان، مصریها فکر می کردند دورترین سیاره زحل است، که در پائین شکل نشان داده شده، و گمان می کردند که ترتیب نزدیکترین عضوها (مخالف عقربه های ساعت پس از زحل)، مشتری، مریخ، خورشید، زهره، عطارد و نزدیکترین آنها، ماه می باشند. بنابراین آنها فکر می کردند اولین ساعت توسط زحل اداره می شود، دومین ساعت توسط مشتری و به همین ترتیب.
مصریان همچنین باور داشتند که بعد از هر هفت ساعت ترتیب حکمرانی این اجرام تکرار شده بنابراین مجدداً با زحل آغاز می شود.
به عقیده آن مصریان باستان، سیاره ای که بر اولین ساعت هر روز حکمرانی می کند، فرمانروای تمام دوره 24 ساعته آن روز نیز می باشد و نامش را به آن روز می دهد. اولین (و همچنین هشتمین، پانزدهمین و بیست و دومین) ساعتهای روز اول، مختص زحل می باشند، ساعت بیست و سوم به مشتری، و بیست وچهارمین ساعت به مریح و اولین ساعت روز بعد به خورشید. بنابراین، آنها اعتقاد داشتند که اولین روز توسط زحل اداره شده و نامش را از آن می گیرد (Saturday) و حاکم دومین روز خورشید بوده و نامش را از آن می گرفته و جالب است بدانید این اجرام منظومه شمسی، و با همین ترتیب، در دوران باستان توسط هندیان، تبتیها و برمه ای ها برای نام گذاری روزها استفاده می شده. این موضوع برای نام روزهای هفته ژاپنیها نیز صادق است، اما رد پای آن فقط به هزار سال پیش می رسد.
سربازان رومی مقیم در مصر به هفته هفت روزه کافران خو گرفتند و آن را به سرزمین اصلی خود معرفی برای جایگزینی با هفته هشت روزه خود معرفی کردند. اکتاویان (سزار آگوستوین) و حاکمان رومی پس از او، این رسم را مجاز دانستند ولی تا زمان امپراطور کنستانتین در سال 321 بعد از میلاد بطور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت.
نام های انگلیسی ایام هفته، از نام های انگلوساکسون همان هفت اجرام آسمانی که مورد احترام مردم باستان بود گرفته شده نام ها انگلیسی و انگلوساکسون ایام هفته را در جدول زیر مقایسه کنید. سایر شباهت ها بین نام روزها و سیارات در کشورهای مختلف نیز در جدول زیر قابل مشاهده می باشد.
نام روز به زبان
خورشید
ماه
مریخ
عطارد
مشتری
ونوس
زحل
انگلیسی
sunday
monday
tuesday
wednesday
Tuursday
friday
saturday
آنگلوساکسون
Sunnan daeg
Monan daeg
Tiwes daeg
Wodens daeg
Thurs daeg
Frige daeg
Satern
آلمانی
Sonntag
Montag
Dienstag
Mittwoch
Donnerstag
Freitag
Samstag
هلندی
Zondag
Manndaag
dinsdag
Woensdag
donderdag
Verijdag
zaterdag
فرانسوی
dimanche
lundi
mardi
mercredi
jeudi
vendredi
samedi
لاتین
Dies solis
dies Lunae
Dies martis
Dies mercurii
Dies jovis
Dies veneris
Dies saturni
هندو
Ravi-var
som-var
Mangal-var
Budh-var
Verihaspat_var
Sukra-var
Sani-var
هندی اسلامی
Etwar
Peer or somwar
mungul
Boodh
jumerat
juma
sunneecher
برمه ای
Tanag-ganve
Tanang-la
Ang-gar
Budhha-hu
Kyasa-pade
Sok-kya
Cha-na
‏Tlios
Sin
Nergal?
Nebo
Bel Marduk
Belit
Ninurta
سیاره ژاپنی
Taiyou
Tsuki
Kasei
Suisei
Mokusei
Kinsei
Dousei
ژاپنی
Nichi Youbi
Getsu youbi
Ka youbi
Sui youbi
Moku youbi
kin youbi
Dou youbi
زبان یکی از پدیده های کهن است که البته نمی توان تاریخ دقیقی برای پیدایش آن تعیین کرد. اما بر اساس پژوهش های مردم شناسان بین پانصد هزار تا یک میلیون سال پیش تخمین زده شده است. مردم شناسان معتقدند که تکامل زیستی انسان با سازگاری او با شرایط محیطی حاصل می شود. که این سازگاری یا از طریق دگرگونی ساخنمان زیستی موجود متناسب با شرایط محیط و یا بالعکس از طریق دگرگونی شرایط محیطی حاصل می گردد. پس از این تکامل زیستی است که تکامل اجتماعی آغاز شده و رو به توسعه می نهد. تکامل زیستی انسان از طریق وراثت، یعنی از طریق تولید مثل از پدر و مادر به فرزندان انتفال می یابد. اما تکامل اجتماعی انسان تنها از طریق جامعه صورت می گیرد که تنها وسیله ی جامعه زبان است.
هنگامی که درباره ی زبان سخن می گوییم، ذهن ما ناخودآگاه به سمت خط و نوشته می رود، اما در حقیقت زبان اصل و خط فرع است، زیرا امروزه نمی توان جامعه ای یافت که زبان نداشته باشد در حالی که همه ی این جوامع دارای خط نیستند. همه ی افراد زبان می دانند و از آن استفاده می کنند در خال که در بین آنها هنوز افرادی هستند که سواد خواندن و نوشتن ندارند. اگر از نظر زمان پیدایش هم بررسی کنیم قدمت زبان که بین پانصد هزار تا یک میلیون سال پیش است بیشتر از پیدایش خط است که از ده هزار سال هم فراتر نمی رود.
انسان ها زبان را در کودکی فرا می گیرند و کودکی که به سن شش سالگی رسیده به دستگاه صوتی زبانش تسلط پیدا کرده و دیگر از نظر زبانی فردی بالغ است. واژه هایی که یاد می گیرد از تجارب او با محیط است و هر چه بزرگتر می شود به توسعه ی واژگان ادامه می دهد.
انسان از زمان های بسیار دور در تلاش بوده است تا زبان را دقیقا بشناسد و به رموز آن دست یابد در نتیجه زبانشناسی یعنی مطالعه ی زبان از قدمت بالایی برخوردار است. برخی مطالعات و پژوهش های محققین قدیم ایرانی، هندی، عرب، یونانی و رومی درباره ی زبان های سانسکریت، عربی، یونانی و لاتین حاکی از توجه آنها به زبان است، ولی در کل مطالعات سنتی زبان چندان چشم گیر نبوده است. در سال های اخیر زبانشناسی نوین به طور قابل توجهی توسعه یافته به طوریکه مرتبا مکاتب تازه ای به وجود می آیند که هر کدام دارای اصطلاحات و مفاهیم خاص خود هستند و فراگیری همه ی آنها کاری بس دشوار است. به همین دلیل است که زبانشناسان به دلیل مجهز کردن به این تحولات از تالیف کتاب یا مقاله که به زبان ساده زبانشناسی را برای مردم عادی و غیرحرفه ای شرح دهد، دور مانده اند. به همین دلیل است که زبانشناسی نوین در کشور ما برای مردم عادی ناشناخته مانده است.
هنگامی که از زبانشناسی می گوییم، بیشتر افراد فکر می کنند منظور ریشه یابی لغات در گذشته است و اینکه لهجه ها، گویش ها و زبان های مختلف چگونه انشعاب یافته اند. در حالی که زبانشناسی تاریخی تنها یکی از شاخه های کوچک علم وسیع زبانشناسی است که در قرن نوزدهم، تحت تاثیر توجیه تکاملی داروین از حیات به تاریخ و منشا زبان می پرداخت. در سال های اخیر توجه زبانشناسان از زبانشناسی تاریخی به زبانشناسی توصیفی معطوف شده است. زیرا از تحقیقات توصیفی زبان در زندگی عملی بیشتر می توان بهره برد. زبانشناسی توصیفی به بیان این می پردازد که مردم زبان را چگونه به کار می برند، نه اینکه مردم باید چگونه صحبت کنند. به دلیل همین توصیفی بودن زبانشناسی است که در ردیف علوم تجربی قرار گرفته است. و همین استفاده ی عملی داشتن زبانشناسی است که باعث پیشرفت این علم و توسعه ی آن گردیده است. یکی دیگر از شاخه های زبانشناسی تحت عنوان "زبانشناسی کاربسته" نشان می دهد که نتیجه ی تحقیقات زبانشناسی چگونه و در چه زمینه هایی عملا به کار گرفته می شود.
اکثر مطالعات سنتی زبان دارای بنیان علمی نبوده و بیشتر بر حدس و گمان و تصورات فردی بنا گردیده بودند، در حالی که زبانشناسی نوین از روش های تجربی علوم بهره می گیرد و بر پایه ی اطلاعاتی است که از مشاهدات عینی زبان بدست می آید.زبانشناسی سنتی به خود زبان به عنوان دستگاه ارتباطی اجتماعی توجهی نداشت و آن را به دلیل ملاحظات ادبی، فرهنگی ومذهبی مورد مطالعه قرار می داد و تنها زبانی مورد مطالعه قرار می گرفت که دارای آثار فرهنگی و ادبی بود، و روش های مطالعه ی زبان بیشتر روش هایی بود که برای ارزیابی ادبی و فرهنگی به کار می رفت. اما زبانشناسی نوین زبان را دستگاهی نظام مند از علایم صوتی تعریف می کند که افراد برای ارتباط از آن استفاده می کنند. و بین آن و ادبیات و آثار فرهنگی تمایز قایل می شود. به همین دلیل است که از نظر زبانشناسی نوین همه ی زبان های دنیا، از زبان عقب مانده ترین جوامع تا زبان پیشرفته ترین جوامع، همه دارای ارزش برابرند و در خور مطالعه می باشند.
زبان های موجود در دنیا اختلافاتی با یکدیگر دارند، اما در دو چیز مشترکند: همه ی آنها از طریق انتقال انرژی در هوا به وسیله ی امواج صوتی استفاده می کنند و همچنین آنها این امواج را در رابطه با وقایع، اشیا و تجارب انسان از جهانبیرون به کار می گیرند. بنابراین زبان از طریق صوت و موقعیت های محیط خارج با دنیای خارج بستگی دارد. و اما تفاوت کلی که زبان ها با یکدیگر دارند تفاوت در نظام درونی هر زبان است. به عبارتی هر زبان امواج صوتی را در قالب الگویی متفاوت با دیگری ریخته و با جهان خارج به طور متفاوتی رابطه برقرار می کند.
زبانشناسی به طور عام به شاخه ی آوا شناسی، معنا شناسی و زبانشناسی ساختاری تقسیم می شود که هر کدام از این شاخه ها نیز به شعباتی تقسیم می گردند. رشته ای که اصوات حنجره ای انشان را مورد مطالعه قرار می دهد "فونتیک" یا "آواشناسی" نام دارد.آواشناسی به سه شعبه ی "آواشناسی تولیدی"، "آواشناسی فیزیکی" و "آواشناسی ادراکی" تقسیم شده است. آواشناسی تولیدی قدیمی ترین شعبه ی آواشناسی است که از زیست شناسی منشا می گیرد و نحوه ی تولید یا فراگویی زبان را به وسیله ی اندام های گویایی بررسی می کند. آواشناسی فیزیکی که روش هایش از علم فیزیک منشا می گیرد، خصوصیات صوت را به عنوان یک پدیده ی فیزیکی مورد مطالعه قرار می دهد. و در آخر جدیدترین شعبه ی آواشناسی، آواشناسی ادراکی است که با روانشناسی وجه اشتراک زیاد دارد و قلمرو مطالعه ی آن ادراک صداهای زبان به وسیله ی شنونده است. و نظامی که بین اجزا صوتی زبان وجود دارد "دستگاه صوتی" یا "فونولوژی" زبان را به وجود می آورد که در فارسی "واج شناسی" نامیده می شود. رابطه ی بین الگوهای صوری زبان و پدیده های جهان بیرون همان است که ما در زبان روزمره به آن "معنی" می گوییم. و آن شاخه از زبانشناسی که به مطالعه ی معنی الگوهای زبان می پردازد "معناشناسی" نام دارد


1