شعرناب

یادی از ایرج کریمی، منتقد تاثیرگذار سینمای ایران

یادی از ایرج کریمی، منتقد تاثیرگذار سینمای ایران
یوسف لطیف‌پور
روزنامه‌نگار سینمایی
2 سپتامبر 2015 - 11 شهریور 1394
ایرج کریمی، یکی از مهم‌ترین منتقدان تاریخ سینمای ایران، امروز بعد از دو ماه بستری بودن در بیمارستان، بر اثر سرطان خون درگذشت.
آقای کریمی به عنوان فیلم‌ساز هم برای آثار تلویزیونی متفاوتش و هم برای فیلم‌های سینمایی نسبتاً موفقش شناخته می‌شود- فیلم‌هایی که کلیشه قدیمی "منتقدان قادر نیستند فیلم خوب بسازند" را به چالش کشیدند.
آثار او با وجود آشکار بودن آگاهی نویسنده‌اش از دنیای سیاست، فرهنگ و تاریخ، از دلبستگی عمیق‌تر کریمی به سینما به عنوان یک هنر و به عنوان یک زبان گواهی می‌دادند.
بازگشت به خرد
اما بیش‌تر از اهمیت کارنامۀ او به عنوان یک فیلم‌ساز، کریمی به عنوان یک منتقد بر تاریخ سینمای ایران تأثیر گذاشت. نوشته‌های تحلیلی او در مطبوعات بعد از انقلاب نوعی بازگشت به ارزش‌های زیبایی‌شناختی سینما بود که تضادی بدیهی با سیاست‌زدگی نقد فیلم آن دوران داشت.
کریمی منتقدی بود با استاندارهای بالای کار، نثر درخشان و نگاهی دقیق و فنی، که دیدگاه‌هایش از صافی تجربه‌های شخصی خودش به عنوان یک فیلم‌ساز و از همه مهم‌تر یک شیفتۀ ادبیات رد شده بود.
ایرج کریمی را به سختی می‌توان در بین جریان‌های آشنای تاریخ نقد سینمایی در ایران دسته‌بندی کرد.
تاریخ سینمای ایران معمولاً دو دسته منتقد به خود دیده است. دسته اول، منتقدان سخت‌گیر که معمولاً فاقد نگاه بخشنده به سینمای ایران بودند و شیفتگی خود به شاهکارهای تاریخ سینما – به خصوص سینمای غرب – را هرگز پنهان نمی‌کردند.
هوشنگ کاووسی نمونه‌ مشهور این دسته بود. این دسته با درجات متفاوتی از موفقیت، به بررسی جدی سینما مشغول بودند. بیشترشان سعی داشتند همان مدل نقد و تفسیر غربی را در ایران دنبال کنند. آن‌ها معمولاً با ادبیات فارسی به خوبی آشنایی داشتند و صاحب نثری پاکیزه و خواندنی بودند.
دسته دوم، که همیشه حضور داشته‌اند اما رواج دنیای سینمایی "آن‌لاین" و فرصت‌های رادیویی و تلویزیونی نام آن‌ها را بیش‌تر بر سر زبان‌ها انداخت، معادل دنیای زرد مطبوعات سینمایی بودند. نوشته‌های آن‌ها بیش‌تر از تحلیل به "راهنمای مصرف" شبیه بود و ادبیات‌شان به ادبیات تبلیغاتی پهلو می‌زد.
اما کریمی بهترین نمونه منتقدانی معدودی بود که به هیچ کدام از این دوسته تعلق نداشتند. ایرج کریمی با این که سال‌ها در اتریش زندگی کرده بود و مدل زندگی و دلبستگی‌اش به "هنر والا" او را شبیه به دسته اول می‌کرد، اما به دلیل توجهش به انواع مختلف سینما و نگاه همدلانه‌اش با آثار بهتر سینمای ایران، از این دسته جدا می‌شد.
او مسلماً به دسته دوم هم تعلق نداشت و چه به طور شفاهی و چه در آثارش با این جریان ستیزی انتقادی داشت و آن را باعث نابودی گرایش جدی به نقد فیلم می‌دانست.
توجه او به سینما به عنوان یک هنر که باید ساختار آن بررسی و تحلیل شود در ترجمه او از متون سینمایی و نوشته‌های خودش در بخش مطالعات تئوریک "ماهنامۀ فیلم" – که خانه اصلی چاپ آثار سینمایی‌اش از دهه ۱۳۶۰ تا همین ماه‌های اخیر محسوب می‌شد – متبلور شده است.
ایرج کریمی برای آن‌هایی که او را از نزدیک می‌شناختند، سمبل روشنفکر آرام و بی‌ادای دورۀ بعد از انقلاب بود، آدمی متعلق به گروهی کوچک که به واسطۀ گستردگی و استمرار فعالیت‌هایشان تأثیری جدی بر فرهنگ سینمایی ایران گذاشتند.
در یک دهه اخیر او بیش‌تر به مقایسه سینما و ادبیات و خوانش سینمایی آثار ادبی ترجمه شده به فارسی گرایش پیدا کرده بود- کاری که تقریباً در ایران مشابه دیگری نداشت و حاصل علاقه و شور شخصی او محسوب می‌شد.
یک نمونه موثر این علاقه، انتشار کتاب یادداشت‌های کارگردان روس، گریگوری کوزینتسف، در زمان ساخت اثر مشهورش "هملت" بود که به صورت کتاب نفیس "ده سال با هملت" در سال گذشته منتشر شد.
ایرج کریمی شیفتۀ سینمای ایتالیا و سینمای اروپای شرقی بود و بارها به مناسبت‌های مختلف راجع به کارگردان‌های محبوبش مثل آندری وایدا، لوکینو ویسکونتی و کریشتف کیشلوفسکی نوشت.
او هم‌چنین کتاب "سینمای میکلوش یانچو" نوشته گراهام پتری را به فارسی برگرداند.
او که کار فیلم‌سازی را در سال‌های دور از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد اولین کتاب فارسی را دربارۀ همکارش در کانون، عباس کیارستمی با نام "کیارستمی، فیلمساز رئالیست" در سال ۱۳۶۵ منتشر کرد.
کریمی در مصاحبه‌ای در زمان نمایش اولین فیلم بلندش عنوان کرد:
"طرفدار منتقدی هستم که تشخص و فردیت داشته باشد، این طور به نظرم نقدنویسی خودش تبدیل می‌شود به یک هنر. من طرفدار نقدی هستم که بدون خواندن اسم نویسنده هم بتوانی تشخیص بدهی چه کسی آن را نوشته است."


1