شعرناب

نگاهی بر زلال جناب پژواره


نگاهی بر زلال جناب پژواره
پروانه باش!
آواره و دیـوانــه بــاش!
معشــوقــه ات رفتــه ز کـاخ یـخ زده
فارغ ز هر رنگی بشو ، از این جهـان بیـگانــه بـاش!
چشمش به در،هم منتظر،گشته مُذاب
بر عهد خود مردانه باش!
فرزانه باش!
زلال فوق از نوع عروضی قافیه دار و در طول ریتم موسیقییائی « مستفعلُن» با دخالت « مستفعلُن » می باشد:
مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن (سطر مادر)(8ض)
مستفعلُن مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن مستفعلُن
مستفعلُن
فرم ضرباهنگ: ( 2-4-6-8-6-4-2)
در ساختار ایراد ندارد و دارای ریتمی دلنشین و رندانه و لذتبخشی هست.
چنانکه از اسمش پیداست از مشخصه های مهم شعر زلال ، ساده و رک و شفّاف گویی است . و در خصوص قالب نیز اگر از لحاظ روانشناسی بررسی کنیم، شیوه ی بیان طوری است که گویا کسی به دنبال یک نفر آنقدر دویده که در آخر با التماس و خواهش رسیده به نزد او و در حالی که نفس نفس می زند ( له له زنان ) ، سطر به سطر، به انتقال پیام و حرفش اقدام می کند.
شما فرض کنید کسی به شدّت دویده و رسیده بر آنکه باید حرفش را بزند. حالا خسته و کوفته و در حالی که ضربان قلبش دارد تند تند می زند شروع کرده به سخن گفتن:
- پروانه باش! مثل اینکه می گوید : « مرد باش! برای چه بی تفاوت نشسته ای؟!»
- چرا ؟! چه شده ؟! چه اتفاق مهمی افتاده؟! چرا اینقدر له له می زنی؟! از چه نگرانی؟!!
کمی نفسش به دنج می آید دوباره شتاب زده و شدیدتر از سطر اول:
- آواره و دیوانه باش ( یعنی دیگر کار از کار گذشته است. باید مجنون باشی! تنها در پروانگی نمانی! )
- بابا آخه باز چه شده است؟! آخه چرا اینجوری می کنی؟....
- معشوقه ات رفته ز کاخ یخ زده
- ای وای!!! بگو خاک بر سرم شده....
تازه وقتی به سطر مادر می رسد پیام شفافتر و تاثیر گذارتر می گردد:
سطر مادر: فارغ ز هر رنگی بشو ، از این جهان بیـگانــه بـاش!
( یعنی ساده و بی ریا باش و به غیر از معشوقشخص و چیز دیگری به سرت نزند!)
واقعاً در حالت روانی شعر زلال وقتی که آدم به عمق کلام می رود لذّتش دو چندان می باشد. بنده مطمئنّم که شعر زلال در گویش نسل ها تاثیر شدیدی خواهد گذاشت و به همین خاطر نیز قالب گسترده اش سبک آفرین می باشد و بیشتر متوجّه نسل مهربان آینده خواهد شد. مثلاً از نسل آینده خواهند گفت که: فلانی! بهتر است از این به بعد رباعی یا غزل یا نیمائی خود را برای جامعه در سبک زلال بنویسی! ( توجّه بفرمایید که : نه قالب زلال بلکه در سبک زلال )
یعنی شفاف و ساده و قابل فهم. یعنی به دور از افاده هایپیچیده ی ادبی یعنی پیام شعرت، زلال باشد.
آقای ترکمان اینجا چه کار کرده نمی دانم. این پیر درد فهم و درد کشیده ی روزگار در کدام عالم نفسش به بند آمده ؟! خود می داند و معشوقش. اما من همیشه به چنین حال هایی معنوی غبطه می خورم. به حالی که شاعری هی به دنبال دلش باشد...
این زلال تا سطر مادر رندانه است و مملو از پندهای غلیظ عرفانی.
سطر مادر را که رد می شود کمی آرام می گیرد اما غمگین . گویا این سطر را در حالتی ابراز می دارد که اشک از چشمانش سرازیر است: «چشمش به در،هم منتظر،گشته مُذاب»
- معشوقه ات از جایی که برایش سرد نگاه می کردند قهر کرد و رفت و حالا باز هم چشمش به دنبال توست! او هم دارد از عشق آتش می گیرد . دارد از آتش انتظار ذوب می گردد. بهوش باش! مردانگی کن! زیرک و عالم باش!....
دیگر از این بیشتر ظرفیت برای توضیح نیست. چناب پژواره خود استاد سخن و حکیم و اهل دل هستند. پیشرفتشان در زلال چشمگیر می شود و امیدوارم با استعاره ها و تصاویری زلال، آنگونه که شاید در خدمت نسل حال و آینده باشند و آن لذّتی را که خود می برند بر دیگران نیز مضایقه نفرمایند. حقیقتش، وقتی که در چنین روزگاری زیبا، چنین مردانی را در عرصه ی زلال می بینم بر نسل آینده می بالم. برای اینکه زنان دانشمندو مردان حکیم و با سوادی در راه حمایت از زلال تلاش دارند که روشنفکر و آینده نگرند و همین ها در حساب نسل آینده ، بنیانگذاران سبک زلال هستند.
خدا یاورتان باد


0