قالب جدید شعری \\\\گریزلووپ \\\\گریزلووپ ابداعی بنده تقریبا با لووپ بیشباهت است چون: 1- وجود 5 واژه مورد نیاز در اول وپایان شعر 2- حذف واژه ی پایانی3- جایگزینی تنها یک کلمه بجای آن ونه بیشتر4-آوردن مترادف5- نقش بارز واژه ی یکی مانده به آخر سروده و غیره بنابراین قالب گریزلووپ بیگانه با لووپ است و برای این به نام گریزلووپ نامگذاری شده که اصولا فرار و گریزی بر لووپ است ذیلا نمونه هایی از این دست قالب خواهد آمد:" تهی در پوچ وعاری درعبث :هیچ. .. منم آن دم فروبسته بسته به اعماق نگار پوچ" روی تقدیر سیاه تنمان( عمقها فاصله ی رخصت رجحان کی اند ؟) ازپوچ بازی دستی ونگاهی گذرا عاشق هم شده ایم ؟ در سیبی غلطان ودستمالی به عاریت تاشبان جوان گوی سبقت عشق خویش راوانهاده؟ یاشبان پیر است که میتازد....؟ " تهی درپوچ و عاری درعبث :هیچ... منم آن دم فروبسته به اعماق نگار بت..." ////////// نمونه ی دیگر از قالب جدید شعری گریزلووپ: چغازنبیل سبز چوخه ی قافله ام غرق گردید دراین شوشیناک جوان" آنسان که تابوت برادرانش را ازبم دزدیده اند با طرح ترسیم پلشتی نیک اوردنگی... بایاد بلند زادگان مهر... آنسان که "چغازنبیل سبز چوخه ی قافله ام غرق گردید دراین شوشیناک اینتاش گال" //////////////////// لازم به توضیح میباشد که علت نامنگاری این قالب یعنی گریزلووپ ( با علامت سکون بر روی حرف ز ) این است که :نام آن را " گریز لووپ " گذاشته ام لووپ که معرف همه ی دوستان هست/ فقط مزید استحضار است که چون دومینوی مکرر و سلسله وار و حلقه مانند شعری مورد اشاره در پایان قطع میشود بنابراین فرار شعری از کلیشه های تکرر یک گریزیست خواسته که قالب آن را اجبار میکند... مانا باشید....یکی از اساتید بنده که اتفاقا دستی بر آتش ادبیات دارند برایم نوشتند که قالب و محتوا ایرادی ندارد ولی بخاطر ثقیل بودن اسم انتخابی و اینکه مخاطب بهتر با اسم آن ارتباط برقرار کند پیشنهاد دادند که نام گریزلووپ را عوض نمایم....ضمن احترام و عرض ادب به این دوست فرهیخته ام باید گفت که همانگونه که در مطلب فوق اشارات مختصری داشته ام ...اسم انتخابی" گریزلووپ " بنظرم خالی از اشکال میباشد چراکه وقتی از تناسب و شاکله لووپ خارج میشویم در واقع بطور ارادی و اجبار شکلی فرار کرده ایم یعنی از تکرار و تکرار و تسلسل و حلقه ی دومینوی آن گریزی میزنیم....نوآوری پدید میآوریم....ثبات پذیر نیستیم...دایما پویا و دنبال مترادف واژه ی یکی مانده به آخر هستیم...این تحرک میآورد و بر تسلسل رنجور میتازیم....یعنی گریزی به لووپ میزنیم....فکر را وا میداریم تا دنبال واژه جدید ...مترادف نو و به کاوش مجبور میکنیم.این میتواند خوب باشد....بنظرم البته این قالب شعری جدید هنوجای بحث و تحلیل و پیشرفت بیشتری دارد...( اگر دوستان همراه باشند)..اینجانب احتمالا بعدها بخاطر همین پیگیری و لطف عزیزان در این قالب جدید" گریزلووپ " مسابقه ای بین اعضای محترم برگزار نمایم تا پویایی آن مزید علت گردد.درود بر فرهنگ دوستان و ادیبان کشورم... در زیر نمونه های دیگر قالب و سبک جدید ابداعی اینجانب به نام " گریزلووپ " که این سبک قبلا توضيح داده شد "لابلای ماندگی/ بازیچه ی " دمیان " کشیش رحم/ انگشت بر ماسه های نرم ساحل، میکشد یکریز" هر لحظه با یاد نبوغ عاری از همسان و لبریز حضور شهوت و مادر/ آن کشیش باورم "دمیان" رازگونه تقدیر غمنامه های شوم " لابلای ماندگی / بازیچه ی " دمیان " کشیش رحم/ انگشت بر ماسه های نرم ساحل، میکشد قاتل" ///////////////////////////// شعر دوم: "یکی در ذات ذرات برابر مویه میکرد وآن یکی روزنامه ای خواند برای نانینا آن مهربان فرخ" و سوز روز درد بر باغ همسایه/ پسر با یک بغل پونه و بوی تند بابونه... غرق آفاق شمیم ناب در گردش نا انتهای حاضران شب... /چشمک زنان/ و مادر آن غرور ،گرد آفرین پشت و پشوتن تن.... و مرد: شاید امسال نیاید بر بام خانه یادگار ماندگان افسانگان مهربان باشد آوخ... " یکی بر ذات ذرات برابر مویه میکرد وآن یکی روزنامه ای خواند برای نانینا آن مهربان مهر" نمونه اشعار دیگری در دفتر گریزلووپ موجود میباشد
|