مصاحبه باخبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) مصاحبه محمد رضا لطفی با خبر گزاری جمهوری اسلامی ایران شاعر اهل ري: دنيا را مومنان تغيير ميدهند ميگويد اهل کشور دل است، در خرمشهر به دنيا آمده، لرستاني تبار و اکنون ساکن شهرستان ري است؛ "محمد رضا لطفي" را مي گوييم ،شاعر انديشه هاي نابي که در توصيهاش به افرادي که ميخواهند وارد عرصه فرهنگي و شعر شوند مي خواهد که خودشان را باور کنند. هميشه صحبت کردن با شاعران و با کساني که با ادبيات و کلمه و کلمات، دست و پنجه نرم مي کنند سخت است، ولي "محمد رضا لطفي" با روح حساس و لطيف خود ما را پذيرا شد و به سوالاتمان پاسخ داد. ميگويد: اهل کشور دل است، ديار پهناوري که ميلياردها انسان را در خود جاي ميدهد، نه غم نان دارد، نه غم نام، چند سالي است معتقد است که : در زمين چيزي نيست جز آزار، و در آسمان همه چيز هست جز آزار. بر همين اساس ميخواهد آسماني باشد. وي در تعريف خدا در يک جمله گفت: "به خود بيا" و کوتاهتر "خود آ" و باز هم کوتاهتر "خدا". از وي پرسيدم که چند سالي است شاهد آثار شما در جرايد و مطبوعات نيستيم و اساسا از چاپ دو مجموعه شعرتان بيش از 24 سال مي گذرد و اکنون مجموعه متفاوت "دستم را بگير پايم را رها کن" راهي پيشخوان کتابفروشيها شده که پاسخ داد: توضيح خاصي ندارم. فقط يک اتفاق ساده باعث اين کار شد و گاهي اوقات ابزارها تغيير مي کند و دلمشغولي ها متفاوت مي شود، چيزي که مهم است نهاد ناآرام انسانها است که گاهي با ابزار متفاوتي آرام مي گيرد. لطفي، در خصوص قالب خاص و مضامين بکر در آثارش گفت: از اين ساده تر نمي توانم در اين خصوص توضيح دهم که من فقط کمي زودتر از بقيه از خواب بيدار شده ام، به تعبير يک ظريف، يک لحظه زودتر از خورشيد بيدار شده ام. وي، افزود: خيلي تمايل داشتم دل به زندگي شبانه بسپارم، در شب هوا صاف تر است، دغدغه ها رنگ مي بازد، پيامها را از بسامدهاي مختلف راحت تر مي شود گرفت و سيم بهتر وصل مي شود ، فقط بايد روشن باشي مثل راديو، راديو روشن باشد بالاخره يک بچه هم مي تواند با چرخش موج گردانش، فرکانسي را پيدا کند. اين شاعر، در پاسخ به اين سوال که گيرنده را چگونه بايد روشن کرد، ادامه داد: فرستنده ات را بايد خاموش کني، يعني اينکه بايد خالي باشد مانند رم (حافظه) گوشي تلفن همراه، زماني که خالي باشد مي توانيد پيام بگيريد. لطفي در خصوص اينکه به شاعر و يا يک هنرمند چگونه الهام مي شود، اظهار داشت: براي انسان هم همين حکم گوشي تلفن همراه را دارد، وقتي ذهن خالي شود و دچار بي ذهني شويم، پيام هاي قشنگ مي گيريم. با همان وصفي که گفتم روشن باشيم و گيرنده ما نيز بايد به روي خوبيها گشوده شود. اين در حالي است که بايد از تعلقات دنيوي رها شد، زبان حالم را در اين قطعه کوتاه گفته ام: "رها شو / ز وابستگي ها رها/رهايي تو را مي برد تا خدا" وي، ادامه داد: بايد مثل ني باشيم، ني چون خالي است از او نغمه هاي روح انگيز به گوش مي رسد ، اين نغمه و شکوه (به کسر شين و واو) ني، از جداييها نيست، بلکه شکوه (جلال) زندگي را سر مي دهد. اين شاعر، همچنين در خصوص سرنوشت و سرگذشت شعر گفت: حافظ معتقد است " کي شعر ترانگيزد خاطر که حزين باشد - صد نکته از اين معني گفتيم و همين باشد" و اين نکته بسيار مهمي است و اساسا يکي از رازهاي ماندگاري شعر، حافظ است. او "ننه من غريبم" در نمي آورد و در جايي در آثارش نخوانده ايم که گدايي و دريوزگي کرده باشد. حافظ همواره با مسائل، رندانه برخورد کرده است (چرخ بر هم زنم ار غير مرادم گردد - من نه آنم که زبوني کشم از چرخ فلک) حافظ و امثال او، ابتدا ظرفيت خويش را مشخص کرده اند و انسان تا ظرفيت خود را مشخص نکند و نداند با خودش چند چند است، نمي تواند در مسير باشد. در مسير که باشي مقصد به سوي تو مي آيد، نه اينکه تو به سوي مقصد حرکت کني، تفاوت مسير و جاده در اين است. لطفي، در تعريف زندگي نيز گفت: "بازي" - بر خلاف نگاه بعضي که زندگي را جنگ و پيکار در نظر مي گيرند ، زندگي بازي است و نقش کوچک هم وجود ندارد ، يک نظافتچي شهرداري اگر نقش خود را خوب ايفا کند از يک شهرداري که نقشش را بد بازي مي کند با ارزش تر است. ما بايد نقشمان را خوب بازي کنيم ، مهم نيست که چه کاره ايم و نقشمان چيست؟ اين شاعر، به کساني که قصد دارند وارد عرصه هاي فرهنگي و شعر شوند توصيه کرد: خودشان را باور کنند، دنيا را افراد مومن تغيير مي دهند، سرنوشت را ايشان مي سازند. لطفي، در خصوص فضاي حاکم بر شعر بويژه شعر دهه اخير در کشور يادآور شد: آنچه مهم است اينکه کمتر بايد از درد سرود، شعراي جوان، غالبا خمير مايه اشعارشان درد، فلاکت و بدبختي است . اين در حالي است که راز ماندگاري را ميبايست در شادماني جستجو کرد، در عشق ، نه در نفرت. اگر عشق نباشد به تعبير يک ظريف، زندگي از يک نيمرو درست کردن هم سخت تر مي شود ، در حالي که چنانچه عشق چاشني هر کاري شود معجزه مي کند: "بعضي از نانواها را ديده اي چه رقصي مي کنند/الحق نانشان خوردن دارد" وي در خصوص مجموعه شعر "دستم را بگير - پايم را رها کن نيز گفت: از اينکه مجموعه اخير با اقبال عمومي مواجه شده خوشحالم و اين استقبال براي شخص بنده دور از ذهن نبود، زيرا معتقد هستم انسان اگر مضامين آثارش را از ديگران به عاريت نگيرد و خودش کشف کند، اثرش ماندگار مي شود. لطفي، افزود: چنانچه اگر ما حرفي يا کاري انجام دهيم و منافع خود را در آن نبينيم، آن حرف و عمل جهاني مي شود و اصلا مهم نيست در زندگي چه آثاري از ما به جاي بماند. اگر يک قدم ماندني برداريم، ارزش بسيار دارد و ديگران يقينا قدمهاي بعدي را نيز ماندني تر بر ميدارند. " هشت فصل هشت سال" و "از آل گودرز تا اليگودرز" دو مجموعه شعر ديگري است که از اين شاعر در سال 1364 به چاپ رسيده است. کتاب "هشت فصل هشت سال " وي توسط پدر شهيد "زين الدين" در انتشارات روح در قم به چاپ رسيد. از وي آثار قلمي، داستان و اشعار مختلفي در جرايد کشور به چاپ رسيده است. " نمک اين و آن را نخورده ام/حرف از کسي نمي زنم/انديشه هاي خداوند در ذهنم خطور مي کند/از جايي که گمان نمي رود" منبع :خبرگزاری جمهوری اسلامی (ايرنا) نوشته شده در پنجشنبه ۳ دی۱۳۸۸ساعت 15:45 توسط محمد رضا لطفی
|