شعرناب

چگونه می توان بخدا رسید ؟!


چگونه میتوان بخدا رسید ؟ !!!!{عرفان }
هرگز نتوان بخدا رسیدن؟!
چگونه می توانی خدا را در خویش بیابی ؟
چگونه از عشق او از رحمت او از لذت هم آغوشی با او بهره مند خواهی شد ، سیراب خواهی شد ،
وقتی که همۀ درها را بسته ای .
خداوند می خواهد از چشما نت ،از گوشهایت ، زبانت ،دستها یت و بالاخره ازهمه ی وجودت خودش را بیان کند خود ش را
عیان کند و تو قرار است محمل روح خدا باشی .
خداوند میخواهد خودش راعشقش را ،زیباییش را آرامش وشادی ابدیش را ازطریق تو ساطع کند
از طریق تو صادر کند تا همۀ هستی ازطریق تو !، متمتع شوند .
و آنگاه تو همۀ درها را بسته ای گوش هایت را،چشم هایت راهوشت را ، جانت را .
وغرقی در اندیشۀ عریان و مجردِ به خدا رسیدن !
چگونه وچطور می توان به خدا رسید ؟
این بدان معنا می ماند که خداوند در سویی ، وتو در سوی دیگری .
واین گونه اندیشیدن وگفتن ما را سخت از انچه بدان امیدواریم دور وکور خواهد کرد !
وقتی مومنیم بر اینکه انا اقرب الیه من حبل الورید....(1)
وقتی مومنیم بر اینکه نفخت فیه من روحی....... (2)
وقتی مومنیم بر اینکه داخل فی الاشیاء ولا بالممازجه وخارج فی الاشیاء ولا بالمباینه (3)
پس چگونه برغم آیات قرآن خصوصا ، وسپس احادیث وروایات منقول ومعقول ومنطقی
موجود ، عموما ؛خدا را در آسمان ها می جوئیم ! .
وغافلیم از اینکه اگر بخواهیم برای خداوند جایی ومکانی تعیین کنیم بطورناآگاهانه برای خداوند
جسم وفرم وحجم قائل شده ایم !!
بیهوده نیست که لفظ نادرست به خدا رسیدن اینقدر در میان ما رائج شده و متاسفانه عواقب ناپسند بسیاری نیز
بر آن مترتب شده ؟!
در حالیکه طبق تصریح قران خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است .(قران 1)
طبق تصریح قرآن خداوند از روح خویش در انسان دمیده .(قران 2)
طبق تصریح مولا علی : خداوند داخل است در اشیاء ولی نه بگونه ای که با آنها ممزوج ومخلوط شود و
خارج است از اشیاء ولی نه آنگونه که نسبت به آنها مباینتی حاصل گردیده واز آنها جدا شود !!! .(مولا علی 3)
پاسخت را در همین سه مورد از صدها مورد آیه وحدیث وروایت خواهی گرفت . البته اگر
این درک واحساس عمیق وحقیقی این که : خدا در من است ! را بخواهی که درک کنی واحساس !
واز خواب مصنوعی دروغ پردازی ها وتحبیس درباورهای گذشته ی در گذشته ای که قران نیز علیه آنها به کرات
برخاسته برخیزی.... وچون "بیدار" شوی آگاه میشوی و چون" آگاه" شوی "آزاد" می شوی !
آزاد از همه ی قید وبندهایی که خود بر دست وپای دلت بسته !
وچون آزاد شوی ورها از بند ، همه موانع وفاصله های مصنوعی را براحتی از پیش پای خود
برداشته و دیگر نخواهی گفت می خواهم به خدا رسید .....
که خواهی گفت میخواهم با خدا یکی شوم !
میخواهم بگذارم که خدا در من برفروزد وبرشورد
وچون نگاه میکنم خدا است که می نگرد .
چون گوش فرا می دهم خدا است که می شنود .
و خدا است که خردش را شادمانیش را آرامش ونشاطش را عشقش را امید وانرژی
مثبتش را از ما بیان خواهد کرد .
وبه همه ی موجودات هستی اعم از جامدات و نباتات وحیوانات وانسان ها یی که منتظرو محتاج
این انرژی هستند اعمال کند.......ناتمام
محمد کدخدایی


3